Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 48 (3781 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
tiefgreifend <adj.> U شدید
folgenschwer <adj.> U شدید
bedeutsam <adj.> U شدید
akut <adj.> U شدید [پزشکی]
heftig <adj.> U شدید
stark <adj.> U شدید
schwer <adj.> U شدید
massiv <adj.> U شدید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ungestüm <adj.> U تند و شدید
unüberlegt <adj.> U تند و شدید
stürmisch <adj.> U تند و شدید
impulsiv <adj.> U تند و شدید
hitzig <adj.> U تند و شدید
heftig <adj.> U تند و شدید
Dringlichkeit {f} U نیاز شدید
Anprall {m} U برخورد شدید
Brand {m} U تشنگی شدید
Blutsturz {m} U خونریزی شدید
Chaos {n} U بی نظمی شدید
Aufprall {m} U برخورد شدید
rigoros <adj.> U سخت [شدید ]
drastisch <adj.> U سخت [شدید ]
Ergriffenheit {f} U تاثر شدید و عمیق
Machthunger {m} U میل شدید به قدرت
Datenhunger {m} U میل شدید به داده ها
tief <adv.> U عمیق [شدید] [مثال احساسات]
Kribbeln {n} U احساس تنفر یا ترس شدید
Schauder {m} U احساس تنفر یا ترس شدید
stark <adv.> U عمیق [شدید] [مثال احساسات]
nachhaltig <adv.> U عمیق [شدید] [مثال احساسات]
Mich überkommt ein Schauder U احساس ترس شدید میکنم..
Kopfwäsche {f} U انتقاد شدید [اصطلاح مجازی]
Ich bekomme eine Gänsehaut. U احساس تنفر یا ترس شدید میکنم.
Überempfindlichkeit {f} U حساسیت شدید (مثلا به یک ماده یا دارو و ...)
nach etwas [Dativ] gieren U میل شدید به چیزی را داشتن [اصطلاح رسمی]
Ich hatte schreckliche Kopfschmerzen und Fieber und zitterte am ganzen Körper U من سردرد شدید و تب داشتم و تمام بدنم می لرزید.
einschneidend <adj.> U بنیادی [ریشگی] [قوی] [جدی ] [موثر] [شدید] [چشمگیر]
drastisch <adj.> U بنیادی [ریشگی] [قوی] [جدی ] [موثر] [شدید] [چشمگیر]
Närrin {f} U زن دارای احساسات شدید [دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
auf die harte Tour U فعالیت سخت و عاری از ملاحظه و مروت [رقابت شدید و بیرحمانه ]
mit harten Bandagen kämpfen U فعالیت سخت و عاری از ملاحظه و مروت [رقابت شدید و بیرحمانه]
Der Ballon konnte wegen starken Winds nicht starten. U بالون بخاطر باد شدید روی زمین نگه مانده شد.
andere [strengere] Saiten aufziehen U فعالیت سخت و عاری از ملاحظه و مروت [رقابت شدید و بیرحمانه]
Anhängerin {f} U زن دارای احساسات شدید [دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
Narr {m} U آدم دارای احساسات شدید [دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
Anhänger {m} U آدم دارای احساسات شدید [دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
Fan {m} U آدم دارای احساسات شدید [دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
Fanatiker {m} U آدم دارای احساسات شدید [دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
Recent search history Forum search
2Kontrast
0به علت بی سرپرست شدن فرزندم مجبور به ترک المان هستم نیاز شدید مالی دارم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com