Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 17 (4764 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Anlage {f} U تشکیل
Bildung {f} U تشکیل
Errichtung {f} U تشکیل
Formation {f} U تشکیل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Blutbildung {f} U تشکیل خون
Abhaltung {f} U تشکیل جلسه
einen Niederschlag bilden U رسوبی تشکیل دادن
eine Mannschaft auf die Beine stellen U یک تیم [گروه] را تشکیل دادن
verharschen [Schnee] U تشکیل دادن به پوسته سخت [برف]
sich eine Meinung bilden über U در باره موضوعی عقیده ای تشکیل دادن
Streikposten aufstellen U خط اعتصاب تشکیل دادن و جلوی سایرین ایستادن
Föderalismus {m} U تشکیل چند کشور متحد با یک حکومت مرکزی
Barackensiedlung {f} U منطقه ای که از کلبه های کوچک تشکیل شده است
Chromatik {f} U کروماتیک [گامی در موسیقی که از 12 نیم پرده پی در پی تشکیل شده است]
Diatonik {f} U گامی که از پرده و نیم پرده های دیاتونیک تشکیل شده باشد
Dunst {m} U مه خفیف [تشکیل شده از ذرات آب یا ذرات معلق در هوا] [هواشناسی]
Vielen von ihnen gelang die Flucht in den Jemen, wo sie eine neue Terrorgruppe bildeten. U بسیاری از آنها موفق به فراربه یمن شدند جایی که آنها یک گروه تروریستی جدید تشکیل دادند.
Recent search history Forum search
1موفقیت از یک قدم بلند تشکیل نمیشود بلکه مجموعه از قدمهای کوچکی است که بر می‌داریم و به آن می‌رسیم.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com