Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 17 (4503 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Zufällig <adj.> U اتفاقی
versehentlich <adj.> U اتفاقی
unbeabsichtigt <adj.> U اتفاقی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
versehentlich <adv.> U به طور اتفاقی
zufällig <adv.> U بطور اتفاقی
Jemandem widerfahren U برای کسی اتفاقی [بد] افتادن
Auf eigene Gefahr. U بر عهده خودتان [هر اتفاقی که افتاد] .
Jemandem zustoßen U برای کسی اتفاقی [بد] افتادن
Meldefall {m} U اتفاقی که قانونا باید گذارش داده شود
meldepflichtiger Vorfall U اتفاقی که قانونا باید گذارش داده شود
Duplizität {f} U تقارن برخورد اتفاقی دو واقعه یکسان در یک زمان
Ich bin schrecklich gespannt zu hören, was passiert ist. [umgangssprache] U خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
bis in alle Ewigkeit <idiom> U تا وقت گل نی [اصطلاح روزمره] [هر چه صبر کنی هیچ اتفاقی پیش نمی آید]
Da kannst du lange reden! U تا وقت گل نی [اصطلاح روزمره] [هر چه صبر کنی هیچ اتفاقی پیش نمی آید]
bis man schwarz wird <idiom> U تا وقت گل نی [اصطلاح روزمره] [هر چه صبر کنی هیچ اتفاقی پیش نمی آید]
bis zum Gehtnichtmehr U تا وقت گل نی [اصطلاح روزمره] [هر چه صبر کنی هیچ اتفاقی پیش نمی آید]
Ich versuche, da durchzublicken. U من سعی می کنم درک کنم که چه اتفاقی پیش می آید.
Recent search history Forum search
1خدا کنه که هیچ اتفاقی براشون نیافتاده باشه
1werdet ihr die Küche bald fertig geputzt haben?
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com