Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 95 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Dienstbezirk {m} U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
Polizeirevier {n} U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
Revier {n} U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Zugriff {m} [Losschlagen bei einem Polizeieinsatz] U ورود ناگهانی پلیس [هجوم پلیس]
Polizei {f} U پلیس
Diensthund {m} U سگ پلیس
Grenzschutz {m} U پلیس مرزبانی
Grenzpolizei {f} U پلیس مرزبانی
Grenzwache {f} U پلیس مرزبانی
Polizeimarke {f} U مدال پلیس
Bereitschaftspolizei {f} U پلیس گشت
Detektiv {m} U پلیس مخفی
Detektivin {f} U پلیس مخفی [زن]
Bulle {m} U پلیس [تحقیر]
auf der Flucht [vor der Polizei] sein U در فرار [از پلیس] بودن
Polizeirazzia {f} U حمله ناگهانی پلیس
Bahnpolizei {f} U پلیس راه آهن
Begleittrupp {m} U دسته افراد پلیس
Polizeirazzia {f} U ورود ناگهانی پلیس
Razzia {f} U حمله ناگهانی پلیس
Razzia {f} U ورود ناگهانی پلیس
Bulle {m} U پلیس [اصطلاح روزمره]
Abmeldung {f} U لغو اقامت [نزد پلیس]
Aktion scharf {f} [gegen Jemanden] U بازرسی [مقابله] کسی [پلیس]
Schandi {m} U پلیس [اصطلاح روزمره] [در اتریش]
Kiberer {m} U پلیس [اصطلاح روزمره] [در اتریش]
Butz {m} U پلیس [اصطلاح روزمره] [در اتریش]
scharfes Vorgehen U بازرسی [ مقابله] کردن [مثال پلیس]
Großaufgebot {n} U تعداد زیادی [از افراد پلیس و یا غیره]
Ich habe sie davon abgebracht, zu Polizei zu gehen. U من او [زن] را منصرف کردم به [اداره] پلیس برود.
Daraufhin erfolgte der Zugriff. U آن موقع بود که پلیس هجوم آورد.
Großrazzia {f} U حمله ناگهانی تعداد زیاد پلیس
Tschugger {m} U پلیس [اصطلاح تحقیر آمیز] [در سوئیس]
Die Polizei ist mit einem Großaufgebot vertreten. U نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
fahnden [nach] [Jemandem] U [به] دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
einen Notruf tätigen U تلفن اضطراری کردن [به پلیس یا آتش نشانی]
Bulle {m} U پلیس [اغلب تحقیر آمیز] [اصطلاح عامیانه]
sich polizeilich melden U نشانی خود را در اداره پلیس ثبت کردن
sich polizeilich melden [wegen eines Delikts] U خود را به پلیس معرفی کردن [بخاطر خلافی]
Die Polizei war angewiesen, notfalls zu schießen. U پلیس فرمان داشت که در حال لزوم تیراندازی کند.
Schwerpunktkontrolle {f} [der Polizei] U محل بازرسی [نقطه مقابله] وسایل نقلیه [پلیس]
Frischgefangener {m} [besonders Polizei, Militär] U تازه کار [بویژه در پلیس یا ارتش ] [اصطلاح شوخی]
Haltestelle {f} ایستگاه
Jemanden wegen Ruhestörung [bei der Polizei] anzeigen U از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن [به پلیس] شکایت کردن
sich polizeilich anmelden [Umzug] U نشانی خود را در اداره پلیس ثبت کردن [نقل منزل]
Richtung {f} U ایستگاه آخر
Busbahnhof {m} U ایستگاه اتوبوس
U-Bahn Station {f} U ایستگاه مترو
Endhaltestelle {f} U ایستگاه آخر
Funkstation {f} U ایستگاه رادیو
Polizeiwache {f} U ایستگاه کلانتری
Polizeirevier {n} U ایستگاه کلانتری
Endstation {f} U ایستگاه آخر
Endstation {f} آخرین ایستگاه
U-Bahnhof {m} [Untergrundbahnhof] U ایستگاه مترو
Autohof {m} U ایستگاه کامیون
Autobushaltestelle {f} U ایستگاه اتوبوس
Bahnhof {m} ایستگاه قطار
Bahnhof {m} ایستگاه مترو
Bushaltestelle {f} ایستگاه اتوبوس
Der Zugriff erfolgte gleichzeitig in ganz Europa. U ماموران پلیس در یک زمان به محل ها [منازل] در سراسر اروپا حمله کردند.
Bahnhof {m} ایستگاه راه آهن
Bahnsteig {m} U سکو [ایستگاه قطار]
Eisenbahnstation {f} U ایستگاه راه آهن
Feuerwache {f} U ایستگاه آتش نشانی
Bodenstation {f} U ایستگاه زمین [هواپیما]
Flottenstation {f} U ایستگاه نیروی دریایی
Hält nicht überall. U [قطار] هر ایستگاه نمی ایستد.
Internationale Raumstation {f} U ایستگاه فضایی بین المللی
Elektroladepunkt {m} U ایستگاه بارگیری خودروی الکتریکی
Bahnhofs-Übersichtsplan {m} U برنامه کلی ایستگاه [قطار]
Bahnsteig {m} U سکوی ایستگاه راه آهن
Bahnhofshalle {f} U تالار ایستگاه راه آهن
Bahnhofswirtschaft {f} U رستوران ایستگاه راه آهن
Eisenbahnknotenpunkt {m} U ایستگاه تقاطع راه آهن
Hauptbahnhof {m} ایستگاه مرکزی راه آهن
Weltraumstation {f} U ایستگاه فضایی [ستاره شناسی]
Bahnhofsvorsteher {m} U رییس ایستگاه راه آهن
Raumstation {f} ایستگاه فضایی [ستاره شناسی]
Bei der Razzia wurden mehr als 1.000 CDs mit Raubkopien sichergestellt. U بیش از ۱۰۰۰ سی دی بدون اجازه ناشر چاپ شده در حمله پلیس ضبط و توقیف شد.
Perron {m} U سکوی ایستگاه راه آهن [در سوئیس]
Welche Haltestelle für Lankwitz? U کدام ایستگاه [اتوبوس] به لانکویتس می رود؟
Hält dieser Zug am Halensee? U این قطار در [ایستگاه ] هالنز می ایستد؟
Elektroladestelle {f} U ایستگاه [جایگاه] بارگیری خودروی الکتریکی
Kurz vor dem Zugriff der Polizei gelang ihnen die Flucht. U چند دقیقه قبل از اینکه پلیس هجوم بیاورد آنها موفق شدند فرار بکنند.
Zentraler Omnibusbahnhof [ZOB] U مرکز ایستگاه اتوبوس و وسیله نقلیه عمومی
Sag mir Bescheid, um welche Zeit du kommst und ich hole dich von der Endstation ab. U به من بگو کی میرسی و من با تو در ایستگاه آخری ملاقات میکنم.
Setzen Sie mich vor dem Bahnhof ab! U من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
Endstation. Alle aussteigen. U آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن. [حمل و نقل]
Welcher Halt für Brandenburger Tor? U کدام ایستگاه مترو [پیاده بشوم ] برای دروازه براندنبورگ؟
Sparpreis {m} U بلیط ارزان [آگهی در ایستگاه قطار یا وبگاه راه آهن]
geteilt U تقسیم شده [نشان می دهد کدام ایستگاه قطار جدا میشود]
Die Polizei hat ihn bereits seit Jahren im Visier. U چندها سال است که او توجه پلیس را به خود جلب کرده است.
Wer das Gelände unbefugt betritt, muss mit einer polizeilichen Anzeige rechnen. U هر کسی که غیر مجاز وارد شود به پلیس گزارش داده می شود.
Anschlag {m} U راهروی معدن [ایستگاه معدن]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com