Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 34 (4582 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
vier U چهار [شماره]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Querstraße {f} U چهار راه
Viereck {n} U چهار ضعلی
Viereck {n} U چهار پهلو
aller Augen {pl} U چهار چشمی
Viereck {n} U چهار گوش
Stuhl {m} U کرسی [سه یا چهار پایه]
Hocker {m} U کرسی [سه یا چهار پایه]
Schemel {m} U کرسی [سه یا چهار پایه]
Vier Monate alt. U چهار ماهه [است] .
0,42 [Null Komma vier zwei] U صفر ممیز چهار دو [ریاضی]
mindestens viermal in der Woche U کم کمش چهار بار در هفته
zu viert verreisen U چهار نفره سفر کردن
Grundrechenart {f} U چهار عمل اصلی [ریاضی]
die vier Grundrechenarten {pl} U چهار عمل اصلی [ریاضی]
Barhocker {m} U چهار پایه مخصوص پشت بار
Advent {m} U هر یک از چهار یکشنبه پیش از میلاد مسیح
Das [Gesamt] werk umfasst 4 Bände. U این کتاب چهار جلد است.
Adventssonntag {m} U هر یک از چهار یکشنبه پیش از میلاد مسیح
ebenes Viereck {n} U چهار ضلعی متساوی الاضلاع [ریاضی]
Raute {f} U چهار ضلعی متساوی الاضلاع [ریاضی]
Aus der Ehe gingen vier Kinder hervor. U این زناشویی ناشی چهار بچه شد.
Tag und Nacht U بیست و چهار ساعته [شبانهروزی ] [روز و شب ]
rund um die Uhr U بیست و چهار ساعته [شبانهروزی ] [روز و شب ]
rüsten U سکوب یا چهار چوب تخته بندی کردن
ein Gerüst aufstellen U سکوب یا چهار چوب تخته بندی کردن
Er stürzte das Bier in vier Zügen hinunter. U او [مرد] آبجو را با چهار تا جرعه طولانی قورت داد.
Häuserblock {m} U بلوک خانه ها [که با چهار خیابان متقاطع محدود شده اند]
Karree {n} U بلوک خانه ها [که با چهار خیابان متقاطع محدود شده اند]
Verkehrskollaps {m} U راهبندان مطلق [به طوری که چهار راههای اصلی بسته شوند]
Verkehrsinfarkt {m} U راهبندان مطلق [به طوری که چهار راههای اصلی بسته شوند]
totaler Stau {m} U راهبندان مطلق [به طوری که چهار راههای اصلی بسته شوند]
Stillstand {m} U راهبندان مطلق [به طوری که چهار راههای اصلی بسته شوند]
Nach vier Stunden Fahrt wurde Faramarz müde und bat Mariam, ihn am Steuer abzulösen. U پس از چهار ساعت رانندگی فرامرز خسته شد و از مریم خواست با او عوض کند.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com