Deudic | استوانه | Deutsch Persisch Wörterbuch Farsi German Dictionary دیکشنری آلمانی فارسی


Total search result: 8 (782 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	Deutsch	Persisch	Menu
	Zylinder {m} U	استوانه
	Helm {m} U	استوانه

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	Stäbchen {n} [Auge] U	یاخته استوانه ای [در چشم]
	Zylinderkoordinate {f} U	مختصات استوانه ای [ریاضی]
	Zylinderkoordinatensystem {n} U	دستگاه مختصات استوانه ای [ریاضی]
	Stäbchen und Zapfen [auf der Netzhaut] U	یاخته های استوانه ای و مخروطی [در شبکیه چشم]
	etwas mangeln U	چیزی را میان استوانه های دستگاه پرس گذاشتن
	Mangel {f} U	دستگاه برای چلاندن یاصاف کردن پارچه [شامل دو استوانه نزدیک به هم است]

Recent search history

Forum search

There is no search result on forum.
more \| برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)