Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 106 (1467 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Ich muss hier aussteigen. U باید اینجا پیاده بشوم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Können Sie mir sagen wenn ich aussteigen muss? U میتوانید به من بگویید کی پیاده بشوم؟
Ich muss mich hier berichtigen [korrigieren] . U من اشتباه کردم. [همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
aussteigen U نکول کردن
aussteigen U پیاده شدن [وسیله حمل و نقل]
aussteigen U زیر قول زدن [نکول کردن] [دوری کردن از]
aussteigen U الغاء کردن
aussteigen U دوری کردن [از]
aussteigen lassen U پیاده کردن [وسیله حمل و نقل]
aussteigen [aus] U تصمیم گرفتن که کاری را انجام ندهند یا همکاری نکنند
Jemanden aussteigen lassen U کسی را پیاده کردن
Endstation. Alle aussteigen. U آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن. [حمل و نقل]
aus einer Sache aussteigen U از چیزی دوری کردن
aus der Kernenergie aussteigen U برنامه انرژی هسته ای را نکول کردن
aus einem Fahrzeug aussteigen U پیاده شدن از وسیله نقلیه ای
hier <adv.> U اینجا
hier zu Lande <adv.> U در اینجا
Von hier ab U از اینجا [به جلوتر]
hier zu Lande <adv.> U در این کشور
Hier entwerten. U بلیط [کارت پارکینگ] را اینجا باطل کنید.
Hier erhältlich. U اینجا می توانید بگیرید.
Hier warten. U اینجا منتظر بشوید.
Begriff hier eingeben! واژه را اینجا وارد کنید!
Gefällt es dir hier? U از اینجا خوشت می آد؟
Hier wohne ich. U اینجا من زندگی میکنم.
Bitte hier warten. U لطفا اینجا صبر کنید.
Halten Sie hier. U اینجا بایستید.
Was geht denn hier ab? U اینجا چه خبر است؟ [وقتی قضیه نامفهوم است] [اصطلاح روزمره]
Hier ist es beschädigt. U اینجایش آسیب خورده است.
Bitte hier anstellen. U لطفا اینجا صف بگیرید.
Gibt es hier Altertümer? U آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟
Hier ist gut. U هماینجا خوب است. [برای ایستادن تاکسی]
Ist hier frei? U کسی روی این صندلی می شیند؟
Hier entlang, bitte ! U بفرمائید از این طرف !
Muss man umsteigen? U باید [قطار یا اتوبوس ] عوض بشود؟
Ich muss los! U من باید برم! [همین حالا]
Ich muss weg! U من باید برم! [همین حالا]
Hier ist Ihr Trinkgeld. U بفرما این انعام شما.
Du hast hier nichts zu suchen! U تو بیخود می کنی اینجا باشی !
Was haben Sie hier zu suchen? U اینجا چه می خواهید؟ [آمده اید اینجا برای چه؟]
Lass uns raus hier! U برویم از اینجا بیرون!
Darf ich hier sitzen? U اجازه دارم اینجا بنشینم؟
Darf ich hier essen? U اجازه دارم اینجا غذا بخورم؟
Darf ich hier parken? U اجازه دارم [می توانم] اینجا پارک کنم؟
Ich bin fremd hier. U من اینجا غریبه هستم.
Hier ist meine Adresse. U این آدرس من است.
Hier umsteigen nach Basel? U به بازل اینجا عوض کنم؟ [روزمره]
Spricht jemand hier Persisch? U کسی اینجا فارسی حرف میزند؟
Ich muss leider gehen. U متاسفانه من باید عازم بشوم.
Ich muss heute studieren. من امروز باید درس بخوانم. [مطالعه بکنم]
Es muss gesagt werden, dass ... U لازم هست که گفته بشه که ...
Ich muss etwas erledigen. U من باید به کاری برسم.
Sie muss mindestens 40 sein. U او [زن] کم کمش باید ۴۰ ساله باشد.
Ich muss mich beeilen. من باید عجله کنم.
Wann muss ich es zurückbringen? U کی باید برگردانمش؟
Da [hier] scheiden sich die Geister. U در اینجا افکار [نظریه ها] با هم فرق می کنند.
Der Bus nach ... hält hier an. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
Hier riecht es nach alten Leuten. U اینجا بوی آدمای قدیمی رو میده.
Ich kann es von hier sehen. U از اینجا میبینمش.
Da muss ich etwas weiter ausholen. U این نیاز به کمی پیش زمینه [توضیح بیشتر] دارد.
Ich muss mich um etwas kümmern. U من باید به کاری برسم.
Das muss ich dir lassen. U دراین نکته اعتراف می کنم [که حق با تو است] .
Wie viel muss ich löhnen? U چقدر خرج روی دستم می افتد؟
Das muss ich rot anstreichen. U من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
Muss das [ausgerechnet] heute sein? U این حالا باید امروز باشد [از تمام روزها] ؟
Man muss es ihm [ihr] lassen! <idiom> U این را باید اعتراف کرد. [این اعتبار را باید به او داد] [اصطلاح]
Ich muss um elf zu Hause sein. U من ساعت ۱۱ باید خانه باشم. [چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
Ich muss Ihnen leider absagen. U متاسفانه من نمیتوانم بیایم.
Wie oft muss man umsteigen? U چند بار باید [قطار یا اتوبوس] عوض شود؟
Ich muss diesen Termin absagen. U من باید این قرار ملاقات را لغو کنم.
Wo muss man für Cottbus umsteigen? U برای مقصد کتبوس کجا باید [ قطار ] عوض کنم؟
Ich bin seit fünf Tagen hier. U پنج روزه که من اینجا هستم.
Ist hier die Schlange für Auskunft? U این خط برای دریافت اطلاعات است؟
Wie lange darf ich hier parken? U برای چند مدت اجازه دارم اینجا پارک کنم؟
Bitte halten Sie für 10 Minuten hier. U لطفا ۱۰ دقیقه اینجا صبر کنید.
Ich bin seit fünf Tagen hier. U من پنج روز که اینجا هستم.
Zunächst einmal muss ich etwas gestehen. U من فکر می کنم وقتش است که به یک چیزی اعتراف کنم.
Wann muss ich das Zimmer verlassen? U کی باید از اتاق [هتل ] بیایم بیرون؟
Es muss bis zehn Uhr fertig sein. U این باید تا ساعت ۱۰ آماده باشد.
Die Vase muss gut eingepackt werden. U گلدان باید با ماده محافظ درست بسته بندی شود.
Man muss mit den Wölfen heulen! <idiom> U خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.
Ich muss mit dem Chef sprechen. U من باید با مدیر صحبت کنم.
Bitte halten Sie für einen Moment hier. U لطفا یک لحظه اینجا صبر کنید.
Der Kratzer [die Beule] war schon hier. U خراش [فرورفتگی در اثرضربه] از قبل اینجا بود.
Ich muss auf meine [schlanke] Linie achten. U باید مواظب رژیمم باشم.
Ich muss auf meine [schlanke] Linie achten. U من باید مواظب به آنچه می خورم باشم. [که چاق نشوم]
Hier ist der Wartungsplan zum Durchsehen [zur Durchsicht] . U این برنامه تعمیر و نگهداری برای مرور شمااست.
Wenn Sie nicht langsamer fahren, muss ich kotzen. U اگر آهسته نرانید بالا می آورم.
Können Sie mir sagen wenn ich raus muss? U میتوانید به من بگویید کی پیاده بشوم؟ [روزمره]
Man muss die Feste feiern, wie sie fallen. <proverb> U جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
Kann ich das Gepäck bis elf Uhr hier lassen? U می توانم بار سفر را تا ساعت یازده اینجابگذارم؟
Wieviel Marken muss ich für diesen Brief in den Iran aufkleben? U این نامه برای ایران چند تا تمبر می خواهد؟
Wie können wir die Fliegen von dem Essen hier abhalten? U چطور می توانیم مگسها را از این غذا دور نگه داریم؟
Es hat mich niemand geschickt, ich bin aus eigenem Antrieb hier. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
Ich muss noch einige Dinge erledigen, bevor wir uns treffen. U من باید هنوز به چندتا کار برسم قبل از اینکه با هم ملاقات کنیم.
Die Regierung muss das Problem der Staatsschulden jetzt einmal angehen. U این دولت باید به مشکل بدهی ملت رسیدگی کند.
Wer das Gelände unbefugt betritt, muss mit einer polizeilichen Anzeige rechnen. U هر کسی که غیر مجاز وارد شود به پلیس گزارش داده می شود.
Wir betrachten es als große Ehre, Sie heute abend hier bei uns begrüßen zu dürfen. U این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
Der Chef, der den Laden hier schmeißt [schupft] . U این رییس که اینجا کارها را اداره می کند یا می چرخاند [در اتریش]
Schalten Sie morgen wieder ein, wenn wir uns ansehen, worauf man bei einem Fahrradcomputer achten muss. U کانالتان را فردا [به این برنامه] تنظیم کنید وقتی که ما بررسی می کنیم به چه چیزهایی درکامپیوتر دوچرخه توجه کنیم.
Ich muss zugeben, von Computern verstehe ich nichts. U من باید اعتراف بکنم که از رایانه چیزی نمی فهمم.
Ich muss gestehen, dass ich gegen ihn irgendwie voreingenommen bin. U من باید اعتراف بکنم که تا حدی تمایل به تنفر از او [مرد] را دارم.
Die Antwort auf den Terrorismus muss bessere Geheimdienstinformation und bessere internationale Zusammenarbeit sein. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
Ich bedauere, aber ich muss stornieren. U ببخشید ولی من باید [رزروم را] لغو کنم.
Dann bekam ich die übliche Leier von der Frau und den Kindern zu hören, die er ernähren muss. U سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او [مرد] باید از آنها حمایت بکند.
Ich muss gestehen, ich besuche meine Eltern nicht so oft wie ich sollte. U من اعتراف می کنم که من پدر و مادرم را به اندازه ای که باید دیدار بکنم نمی کنم.
Recent search history Forum search
1این جا کار میکنم
1برای رشد به درون خود نفوذ و سفر کنید
1برای شاد کردن دیگران باید بعضی وقتها هم باخت
2باید همه جوانب این موضوع را در نظر داشت.
1او باید دو خانواده را از نظر اقصادی بچرخاند.
1besser werden
0hier ist wahnsinnig viel los.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com