Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 38 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
Ring
{m}
[spekulative Aufkäufergruppe]
[Börse]
U
گروهی که انحصار میکنند
[برای معامله قماری]
ازطریق خرید کلی
[گروه خریدار سفته باز]
[بورس سهام ]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Schwänze
{f}
U
گروهی که
[برای معامله قماری]
ازطریق خرید کلی انحصار میکنند
[گروه خریدار سفته باز]
[بورس سهام ]
Other Matches
Beschränkung
{f}
U
انحصار
Ausschließlichkeit
{f}
U
انحصار
Alleinberechtigung
{f}
U
انحصار
Beschränktheit
{f}
U
انحصار
Wir werden bis zum Sanktnimmerleinstag vertröstet.
U
ما را تا روز قیامت سردو میکنند.
Pflanzen speichern die Sonnenenergie.
U
گیاهان انرژی خورشید را ذخیره میکنند.
schwänzen
U
باعث انحصار سهمی بطور خرید کلی شدن
[در بورس سهام]
eine Schwänze herbeiführen
U
باعث انحصار سهمی بطور خرید کلی شدن
[در بورس سهام]
aufschwänzen
U
باعث انحصار سهمی بطور خرید کلی شدن
[در بورس سهام]
Zwischenparteilich
U
میان گروهی
Anhaltspunkte dafür, dass es sich bei dem Material um Abfall handelt
U
عامل مشترکهایی که این ماده را بعنوان آشغال تعیین میکنند.
Ring
{m}
[Algebra]
U
حلقه گروهی
[ریاضی]
Klausur
{f}
U
انزوا
[گروهی برای مدتی]
nicht in die Reihe gehören
<idiom>
U
نامشابه
[دیگران در گروهی]
بودن
Klausur
{f}
U
گوشه نشینی
[گروهی برای مدتی]
Berühmtheit
{f}
U
پر مقام
[بالا رتبه]
در گروهی یا پیشه ای
Ansehen
{n}
U
پر مقام
[بالا رتبه]
در گروهی یا پیشه ای
freo improvisieren
U
موسیقی نواختن بدون مقدمه قبلی
[گروهی ]
eine Jamsession abhalten
U
موسیقی نواختن بدون مقدمه قبلی
[گروهی ]
fünftes Rad am Wagen
<idiom>
U
آدم
[چیز]
اضافه یا زاید
[در گروهی از آدمها]
Medienrummel
{m}
U
تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
scharfes Durchgreifen
{n}
U
سرکوبی
[سختگیری]
[رفتار مرجع قدرتی با گروهی از مردم]
etwas
[Genitiv]
Herr werden
U
چیزی را تحت کنترل آوردن
[وضعیتی یا گروهی از مردم]
Kolonie
{f}
U
موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم
[مانند زندان]
die Namensliste aufrufen
U
حاضر غایب کردن
[نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
die Namen verlesen
U
حاضر غایب کردن
[نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
Kolonie
{f}
U
گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند
[زیست شناسی]
Kolonie
{f}
U
گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی از قوانین و حکومت کشورشان در آنجا پیروی کنند
Klüngelwirtschaft
{f}
U
پارتی بازی
[انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری]
[استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ]
[طرفداری]
Günstlingswirtschaft
{f}
U
پارتی بازی
[انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری]
[استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ]
[طرفداری]
Vetterleswirtschaft
{f}
U
پارتی بازی
[انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری]
[استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ]
[طرفداری]
Vetterliwirtschaft
{f}
U
پارتی بازی
[انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری]
[استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ]
[طرفداری]
[ در سوییس]
Freunderlwirtschaft
{f}
U
پارتی بازی
[انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری]
[استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ]
[طرفداری]
[در اتریش]
Amigowirtschaft
{f}
U
پارتی بازی
[انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری]
[استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ]
[طرفداری]
[اصطلاح عامیانه]
Vetternwirtschaft
{f}
U
پارتی بازی
[انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری]
[استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ]
[طرفداری]
[در آلمان و سوییس]
Nepotismus
{m}
U
پارتی بازی
[انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری]
[استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ]
[طرفداری]
[اصطلاح رسمی]
[سیاست]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com