Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 48 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
einen Kanal eingestellt haben
U
کانالی را گرفته باشند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
so weit sein, dass ...
U
به جایی رسیده باشند که ...
[به مرحله ای رسیده باشند که ...]
der Ansicht sein, dass ...
U
به این عقیده باشند که ...
in keiner Beziehung zueinander stehen
U
هیچ رابطه ای با هم نداشته باشند
irgendwo nichts zu suchen haben
U
دلیلی نباشد که در مکانی باشند
Abwaschwasser
{n}
U
آبی که در آن ظرف شسته باشند
Asylberechtigte
{m}
,
{f}
U
پناهنده سیاسی
[که درخواستش را پذیرفته باشند]
Asylberechtigter
{m}
U
پناهنده سیاسی
[که درخواستش را پذیرفته باشند]
Ihr könnt das Geschirr ruhig stehen lassen.
U
شماها میتوانید بشقاب ها را بگذارید باشند.
Die Kauflustigen rissen sich um die Schnäppchen.
U
خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
sich ein grünes Mäntelchen umhängen
U
نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
Kinder haben in Nachtlokalen nichts zu suchen
[nichts verloren]
.
U
بچه ها هیچ دلیلی ندارند
[بیخود می کنند]
در باشگاه شب باشند.
Mit unserem Urlaub ist es jetzt aus
[vorbei]
.
U
این هم از تعطیلاتمان.
[یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
süchtig
<adj.>
U
خو گرفته
[معتاد ]
mit einer Medaille ausgezeichnt
<adj.>
U
مدال گرفته
bezogen
<adj.>
U
گرفته
[هواشناسی]
[mit Wolken]
bedeckt
<adj.>
U
گرفته
[هواشناسی]
bewölkt
<adj.>
U
گرفته
[هواشناسی]
abhängig
<adj.>
U
خو گرفته
[معتاد ]
Neuanfang
{m}
U
شروع تازه
[اشتباهات یا تخلف های قبلی را پاک کرده باشند]
Man kann da keine allgemeingültigen Regeln aufstellen.
U
قوانینی که شسته وروفته باشند برای این نمیتوان نصب کرد.
gerne an der frischen Luft sein
<idiom>
U
دوست داشته باشند در بیرون
[هوای آزاد]
بودن
[اصطلاح روزمره]
geschieden sein
U
طلاق گرفته
[بودن]
folgend
<adj.>
U
دنباله گرفته شده با
Die Pfosten sollten etwa einen Meter voneinander entfernt
[im Abstand von einem Meter]
aufgestellt werden.
U
تیرها
[میله ها]
باید حدود یک متر فاصله ازهم قرار داشته باشند.
frisch gepresster Orangensaft
{m}
U
آب پرتقال تازه گرفته شده
Das Zimmer ist verraucht.
U
اتاق دود گرفته است.
geliehenes Geld
U
پول قرض گرفته شده
Die Genehmigung des Marsches wurde in letzter Minute zurückgezogen.
U
اجازه راهپیمایی در لحظه آخر رد
[پس گرفته]
شد.
Laugflüssigkeit
{f}
U
مایعی که از صافی گرفته شده
[شیمی]
Lauge
{f}
U
مایعی که از صافی گرفته شده
[شیمی]
Auslaugung
{f}
U
مایعی که از صافی گرفته شده
[شیمی]
wenn das Knie in Mitleidenschaft gezogen ist
U
گر زانو تحت تأثیر قرار گرفته است
Ein weiterer Anstieg gilt als unwahrscheinlich.
U
افزایش بیشتری بعید در نظر گرفته می شود.
Die Elemente sind halbkreisförmig angeordnet.
U
عناصر در یک نیم دایره شکل گرفته اند.
Ich wurde durch einen Hund gebissen.
U
من توسط
[بوسیله]
سگی گاز گرفته شدم.
Die Seminare werden als Diskussionsplattform gesehen
[betrachtet]
.
U
سمینارها به عنوان یک صحن بحث در نظر گرفته می شوند.
aussehen wie ein
[Affen]
Arsch mit Ohren
U
شبیه به گه بودن
[اصطلاح برای کسی که از او بیزار باشند ]
[اصطلاح عامیانه]
Asylant
{m}
U
پناهنده سیاسی
[که درخواستش را پذیرفته باشند]
[اصطلاح روزمره ]
[اصطلاح رسمی]
Wenn diese Prognosen auch nur annähernd stimmen, wäre das ein großer Erfolg.
U
اگر این پیش بینی ها حتی کمی دقیق باشند، این موفقیت بزرگی می بود.
Es wurde mehrfach versucht, Herrn Hoffmann telefonisch zu erreichen, jedoch ohne Erfolg.
U
چندین مرتبه سعی شد با آقای هوفمن تلفنی تماس گرفته شود، ولی بدون نتیجه.
Kolonie
{f}
U
گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی از قوانین و حکومت کشورشان در آنجا پیروی کنند
Verräter
{m}
U
خیانتکار
[همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
[falsche]
Schlange
{f}
U
زن خیانتکار
[همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
Veleumder
{m}
U
خیانتکار
[همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
sich nicht dazu kriegen lassen, so zu denken wie die
<idiom>
U
نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند
[اصطلاح روزمره]
überfüllen
U
انبوه شدن
[گرفته کردن]
[متراکم کردن]
verstopfen
U
انبوه شدن
[گرفته کردن]
[متراکم کردن]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com