Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 179 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Unkosten von der Steuer absetzen U هزینه های جانبی را از مالیات کسر کنند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Jemanden so lange ärgern [reizen] , bis die Puppen tanzen <idiom> U کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
Brutto {n} U بهای کالا با مالیات [دستمزد یا حقوق قبل از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
Seiteneffekt {m} U عوارض جانبی [اثر جانبی]
Tobin-Steuer {f} U مالیات توبین [مالیات برای تبدیل واحد پولی به واحد پول دیگری]
Nebenwirkung {f} U عوارض جانبی [اثر جانبی]
Nebenwirkung {f} U اثر جانبی
Nebenwirkung {f} U نتیجه جانبی
Zubehör {n} U وسایل جانبی
Nebenwirkungen {pl} U اثرهای جانبی
Nebenwirkungen {pl} U آثار جانبی
Nebenwirkung {f} U عوارض جانبی
- sehr - wohl aber U ولی ... می کنند
Mantelfläche {f} U سطح جانبی [ریاضی]
Ansicht im Seitenriss U نمای جانبی [ نیمرخ ]
erkennen lassen [Dinge] U [چیزها] بیان می کنند
Meine Füße tun mir weh. U پاهایم درد می کنند.
Abgabe {f} U مالیات
Gebühr {f} U مالیات
Steuer {f} U مالیات
Was soll ich als Beilage kochen? U چه برای غذای جانبی بپزم؟
bestücken [mit Accessoires] U اضافه کردن وسایل جانبی
Außenbordmotor {m} U قایقی که موتور به آن سوار کنند
Steuern zahlen U مالیات پرداختن
Steuern {pl} vom Einkommen U مالیات درآمد
Kfz-Steuer {f} U مالیات خودرو
Abgabe {f} U مالیات بندی
kommunale Steuern {pl} U مالیات محله ای
Steuer erlassen U مالیات را بخشیدن
steuerfrei <adj.> U معاف از مالیات
frei von Steuerabgaben <adj.> U بدون مالیات
von der Steuer befreit <adj.> U معاف از مالیات
Finanzabgabe {f} U مالیات بندی
abgabepflichtig <adj.> U مشمول مالیات
steuerbar <adj.> U مشمول مالیات
abgabenfrei <adj.> U بدون مالیات
steuerbefreit <adj.> U بدون مالیات
steuerfrei <adj.> U بدون مالیات
zu versteuernd <adj.> U مشمول مالیات
progressive Steuer {f} U مالیات تصاعدی
[nach oben] gestaffelte Steuer U مالیات تصاعدی
regressive Steuer U مالیات نزولی
[nach unten] gestaffelte Steuer U مالیات نزولی
Erhöhung {f} der Steuern U افزایش مالیات
Steuerbehörde {f} U اداره مالیات
Besteuerung {f} U وضع مالیات
Besteuerung {f} U مالیات بندی
Auflage {f} U مالیات بندی
Einkommensteuer {f} U مالیات بر درآمد
Erbschaftssteuer {f} U مالیات بر ارث
steuerpflichtig <adj.> U مشمول مالیات
Besteuerung {f} U مالیات گیری
von der Steuer befreit <adj.> U بدون مالیات
steuerbefreit <adj.> U معاف از مالیات
frei von Steuerabgaben <adj.> U معاف از مالیات
Kosten {pl} U هزینه
Aufwand {m} U هزینه
Ausgabe {f} U هزینه
Auslage {f} U هزینه
Spesen {pl} U هزینه
Werden wir bei unserer Ankunft vom Flughafen abgeholt? U وقتی که ما رسیدیم با ما در فرودگاه ملاقات می کنند؟
Da [hier] scheiden sich die Geister. U در اینجا افکار [نظریه ها] با هم فرق می کنند.
Wann ist die nächste Briefkasten-Leerung? U کی دوباره جعبه پست را خالی می کنند؟
Die Tiere werden vor dem Schlachten bewusstlos gemacht. U حیوانات را قبل از کشتار بیهوش می کنند.
etwas renovieren [erneuern] lassen U چیزی را بدهند برایشان تعمیر کنند
latente Steuer {f} U مالیات پس افتاده [معوق]
Steuersünderin {f} U فرارکن [ زن ] از پرداخت مالیات
Steuern hinterziehen U فرار از پرداخت مالیات
Steuer umgehen U فرار از پرداخت مالیات
Kapitalertragsteuer {f} U مالیات بر سود سرمایه
Steuern erheben U بالا بردن مالیات
ohne Steuern und Einbehalte U خالص پس از مالیات و کسورات
einziehen U مالیات بندی کردن
Steuer einziehen U مالیات دریافت کردن
Steuer {f} auf privates Einkommen U مالیات درآمد شخصی
Abgleich nach Steuer U میزان حساب پس از مالیات
fällige Steuern {pl} U مالیات سر رسید شده
vor [nach] Abzug der Steuern U قبل [پس] از کسر مالیات
eine Steuer auf etwas [Akkusativ] erheben U بر چیزی مالیات بستن
der Steuer unterliegen U مشمول مالیات بودن
benachteiligende Steuer U مالیات تبعیض آمیز
vor [nach] Steuern U قبل [پس] از کسر مالیات
diskriminierende Steuer {f} U مالیات تبعیض آمیز
einziehen U مالیات وضع کردن
einziehen U مالیات اخذ کردن
gestaffelte Steuer {f} U مالیات پس افتاده [معوق]
veranlagte Steuer {f} U مالیات سنجیده شده
Hundesteuer {n} U هزینه مجوز سگ
Mehrkosten {pl} U هزینه نهایی
Briefporto {n} U هزینه پستی
Gesamtkosten {pl} U هزینه کامل
Auskommen {n} U هزینه زندگی
Ausfuhrzoll {m} U هزینه صادرات
Ausfuhrabgabe {f} U هزینه صادرات
Importzoll {m} U هزینه واردات
Einfuhrzoll {m} U هزینه واردات
Einfuhrabgabe {f} U هزینه واردات
Exportzoll {m} U هزینه صادرات
Finanzierung {f} U تامین هزینه
Benutzungsgebühr {f} U هزینه مصرف
Gesamtkosten {pl} U هزینه کلی
Flüchtlinge glauben, dass Deutschland ein Land ist, wo Milch und Honig fließen. <idiom> U پناهندگان فکر می کنند در آلمان حلوا می دهند.
Botanisiertrommel {f} U جعبه ای که گیاه شناسان در آن نمونه جمع می کنند
Ich bin schon gespannt, was als nächstes kommt. U من بی تاب [کنجکاو] هستم که پس از این چه می شود [می کنند] .
Die Eichhörnchen lagern Nüsse für den Winter ein. U سنجاب ها فندقی برای زمستان ذخیره می کنند .
Alkoholsteuer {f} U مالیات نوشابه های الکلی
Freibetrag {m} U درآمد غیر مشمول مالیات
die Steuer hintergehen U طفره رفتن ازپرداخت مالیات
umlagepflichtig <adj.> U مشمول مالیات [ امور مالی]
jemanden zur Steuer heranziehen U از کسی مالیات [عوارض] گرفتن
rückerstattungsfähige Steuer {f} U مالیات ادعا [استرداد] پذیر
Abgleich vor Steuer U میزان حساب قبل از مالیات
Mehrwertsteuer {f} [MwSt.] ; [MWSt.] U مالیات بر ارزش افزوده [اقتصاد]
Steuersünder {m} U فرارکن [مرد ] از پرداخت مالیات
Vor-Steuer-Betrag {m} U وجه [قدر] قبل از مالیات
Der Arbeitgeber zieht die Steuer vom Einkommen ab. U کارفرما مالیات را از درآمد کم می کند.
Erstellungskosten {pl} U هزینه های ساختمان
Baukosten {pl} U هزینه های ساختمان
Mehrkosten {pl} U هزینه های اضافی
Budget {n} U موازنه هزینه و درامد
Freistelle {f} U کمک هزینه تحصیلی
Die Täter konnten unerkannt flüchten. U مجرمان توانستند غیر قابل تشخیص فرار کنند.
In ihrem Krimi werden laufend falsche Fährten gelegt. U در رمان جنایی او [زن] ردپاها دایما از حقیقت دور می کنند.
ein Feuer anmachen, um wilde Tiere fernzuhalten U آتش روشن می کنند تا جانوران وحشی را دور بکنند
Sie leben den größten Teil des Jahres im Ausland. U آنها بخش بیشتری از سال را در خارج زندگی می کنند.
im Nebel stochern <idiom> U سنگی را انداختن [کوشش کنند تا ببینند موفق می شوند]
ins Blaue schießen <idiom> U سنگی را انداختن [کوشش کنند تا ببینند موفق می شوند]
Der Senator sprach sich für eine Steuersenkung aus. U سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
etwas von der Steuer absetzen U چیزی را با مالیات برابر [بالانس] کردن
Cashflow-Steuer {f} U مالیات جریان نقدی [امور مالی]
alle Steuerabgaben übernehmen U پرداخت همه مالیات را برعهده گرفتن
Steuer abziehen U مالیات کم کردن [ از درآمد یا بهای کالایی]
etwas mit einer Abgabe belegen U وضع کردن مالیات برای جیزی
Baukostenvoranschlag {m} U پیش بینی هزینه ساختمان
Erstellungskosten {pl} U هزینه های ساخت و ساز
Baukosten {pl} U هزینه های ساخت و ساز
Unkosten {pl} U هزینه [اصطلاح روزمره] [اقتصاد]
[Gibt es] Zuschlagsgebühr? U هزینه اضافه [هم موجود است] ؟
Es ist ganz natürlich, dass Jugendliche oft gegen ihre Eltern rebellieren. U طبعا جوانان اغلب با پدر و مادر خود سرکشی می کنند. .
Bei uns gibt es so etwas nicht, sehr wohl aber in Deutschland. U ما همچه چیزهایی اینجا نداریم ولی در آلمان می کنند یا هست.
Bude {f} U جایی که دوستان [همکاران] اغلب آنجا همدیگر را ملاقات می کنند
ein Luftfahrzeug am Boden festhalten U وسیله نقلیه هوایی را مجبور کنند روی زمین بماند
Kinder haben in Nachtlokalen nichts zu suchen [nichts verloren] . U بچه ها هیچ دلیلی ندارند [بیخود می کنند] در باشگاه شب باشند.
den Überblick verlieren [über] U فراموش کنند [یا دیگر ندانند] که شخصی [چیزی] کجا است
Inklusive Steuer und Versicherung? U مالیات و بیمه شاملش [نرخ کرایه] می شود؟
ausschließlich Mehrwertsteuer U مالیات بر ارزش افزوده شامل نمی شود
alle Zollgebühren und Abgaben tragen U تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
Steuern abführen [entrichten] U مالیات پرداختن [مثال کارفرما] [امور اداری]
alle sonstigen Abgaben U همه مالیات ها و حقوق گمرکی های دیگر
subventioniertes Wohnen U منزل با کمک هزینه [کرایه و غیره]
Bewerbungskosten {pl} U هزینه های درخواستنامه [درخواست کار]
Jemanden als Geisel [fest] halten U کسی را در توقیف نگاه داشتن تا اینکه با دادن فدیه او را آزاد کنند
Die meisten Haushaltshilfen wohnen lieber außer Haus. U بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
Opfer fühlen sich oft ohnmächtig gegenüber dem Verbrechen, das sie mitgemacht haben. U قربانیان اغلب در برابر گناهی که به آنها انجام شده حس ناتوانی می کنند.
Jemanden erpressen U کسی را در توقیف نگاه داشتن تا اینکه با دادن فدیه او را آزاد کنند
Nacherklärung {f} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Selbstanzeige {f} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Zu Risiken und Nebenwirkungen fragen Sie Ihren Arzt oder Apotheker. U در مورد هر خطرات سلامتی و عوارض جانبی احتمالی از دکتر یا داروساز خود بپرسید.
Briefkastenfirma im steuergünstigen Ausland U شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
Die Preise verstehen sich inklusive Mehrwertsteuer und Bedienung. U منظور از قیمتها شامل مالیات بر ارزش افزوده و سرویس می باشد.
Die Mehrwertsteuer ist gesondert auszuweisen. U مالیات بر ارزش افزوده باید جداگانه نشان داده شود.
Sie haben den Spagat zwischen der Beibehaltung des ländlichen Charms und moderner Umgestaltung geschafft. U آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
Selbstanzeige erstatten U تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
eine Nacherklärung einreichen U تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Steuerkarussell {n} U کلاه برداری در مالیات [بوسیله چند شرکت جعلی در اتحادیه اروپا]
Steuerrecht {n} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده [قانون] [اصطلاح رسمی]
Gott sei Dank, es ist Freitag! U خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Kinder ohne Begleitung treten behördlich in Erscheinung, wenn sie Asyl beantragen. U بجه های بدون مصاحب وقتی که درخواست پناهندگی می کنند اولیای امورآنها را [در پرونده] تذکر میدهند.
Kolonie {f} U گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
sprechen [Dinge, die etwas aussagen] U بیان کردن [رفتاری یا چیزهایی که منظوری را بیان کنند]
Netto {n} U خالص [قیمت یا وزن یا دستمزد] [دستمزد یا حقوق پس از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
netto bekommen U خالص دریافتن [دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
netto verdienen U خالص دریافتن [دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
Kolonie {f} U گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی از قوانین و حکومت کشورشان در آنجا پیروی کنند
erheben U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
feststellen U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
einschätzen U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
taxieren U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
etwas [Akkusativ] abschätzen U چیزی را ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن بر چیزی] [به خراج گذاردن بر چیزی ] [تعیین کردن چیزی] [چیزی را بستن ]
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com