Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 22 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Berg {m} U ناحیه کوهستانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Bergpfad {m} U جاده کوهستانی
Berghütte {f} U پناهگاه کوهستانی
Bergland {n} U کشور کوهستانی
Bergstraße {f} U جاده کوهستانی
Bergbahn {f} U راه آهن کوهستانی
Enzian {m} U نوعی گیاه کوهستانی
Seeluft [Bergluft] macht hungrig. U هوای دریایی [کوهستانی] گشنگی می آورد.
jodeln U صدای آواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی درآواز خود تکرارمیکنند
Distrikt {m} U ناحیه
Bezirk {m} U ناحیه
regional <adj.> U ناحیه ای
auslaufen [Gelände] U مسطح شدن [ناحیه ای]
auslaufen [Gelände] U یکنواخت شدن [ناحیه ای]
Erdbebengebiet {n} U ناحیه زلزله خیز
Salzkammergut {n} U ناحیه دریاچه اتریش
flach werden U مسطح شدن [ناحیه ای]
flach werden U یکنواخت شدن [ناحیه ای]
vom Erdbeben betroffen [heimgesucht] sein U زمین لرزه دیدن [ناحیه ای]
Die Region verpasste wirtschaftlich den Anschluss. U این ناحیه از نظر اقتصادی عقب افتاده شد.
Wir sollten zunächst die Problemfelder ermitteln. U ما باید نخست ناحیه های با اشکال را تعیین کنیم.
Preisstufe {f} U طبقه قیمت [نرخ گوناگون بلیت در ناحیه های مختلف مترو ]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com