Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 56 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Sei vorsichtig ! Kirschsaft macht Flecken. U مواظب باش ! آب گیلاس لکه دار میکند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Kirschbaum {m} U درخت گیلاس
Becher {m} U گیلاس شراب [در مراسم]
Kelchglas {n} U گیلاس شراب [در مراسم]
Kelch {m} U گیلاس شراب [در مراسم]
Gib Acht ! U مواظب باش !
Pass doch auf! U احتیاط کن [مواظب باش ] !
auf Kinder aufpassen U مواظب بچه ها بودن
Pass auf dich auf! U مواظب خودت باش !
Gib auf das Kind Acht ! U مواظب بچه باش !
Achte auf deine Gesundheit! U مواظب سلامتی خودت باش!
Ich muss auf meine [schlanke] Linie achten. U باید مواظب رژیمم باشم.
Pass auf, sonst staubt's! U مواظب باش وگرنه به دردسر می افتی!
Achtung auf den Kopf! U مواظب سرت باش! [که به جایی نخورد]
Pass da oben auf dem Dach auf. [Sei vorsichtig oben auf dem Dach.] U مواظب خودت روی پشت بام باش.
Könntest du meine Tasche im Auge behalten, solange ich weg bin? U آیا می توانی مواظب کیف من باشی تا من بر گردم؟
Ich muss auf meine [schlanke] Linie achten. U من باید مواظب به آنچه می خورم باشم. [که چاق نشوم]
Tschüss und pass auf dich auf! [Verabschiedung] U خداحافظ و مواظب خودت باش! [عبارت هنگام ترک ]
Ich bin alt genug, um auf mich selbst aufzupassen. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواظب خودم باشم.
Könnt Ihr dieses Wochenende auf den Hund aufpassen? U آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
großer Bruder {m} U برادر بزرگ [که مواظب برادر و خواهر کوچک است]
achten U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
hüten U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
aufpassen [auf] U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
Er schneidet Gesichter. U او دهن کجی میکند.
Bei so etwas [Da] werde ich wirklich sauer. U این من را واقعا عصبانی میکند.
Die Ausnahme bestätigt die Regel. U استثنا قاعده را ثابت میکند.
Wie funktioniert das? U این چطور کار میکند؟
Von welchem Gleis fährt er ab? U از کدام خط [قطار] حرکت میکند؟
Um welche Zeit macht die Bank auf? U بانک ساعت چند باز میکند؟
Wann ist der Laden geöffnet [geschlossen] ? U این مغازه کی باز میکند [میبندد] ؟
Wann fährt der nächste Zug nach München? U قطار بعدی به مونیخ کی حرکت میکند؟
fahrdienstleiter U با سیستم کامپیوتری همه خطوط راه اهن رو کنترل میکند
Wie tickt er [sie] ? U او [مرد ] [زن] چطور [از نظر روانی] عمل میکند؟
[Verb] doch U روی [فعلی که همراه می آید] تکیه میکند
Kanal {m} U وسیله ای [یا کسی] که چیزی [اطلاعات] را ارسال میکند
fünftes Rad U جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
Es geht. U این کار میکند. [برای مثال دستگاه]
Um wie viel Uhr fährt er ab? U ساعت چند [قطار یا اتوبوس] حرکت میکند؟
Die Tagesschau U نگاه روز ، اسم روزنامه یا تلویزیون که گزارش را اهدا میکند
Die Mannschaft kommt in die zweite Runde. U این تیم به مرحله دوم [بازی] پیشروی میکند.
Achtung, vorausfahrende Kolonne! [Warnhinweis] U احتیاط کاروان در جلو حرکت میکند ! [تذکر اخطاریه ]
Rausschmeißer {m} U دربانی که درنمایش ها وغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
Türsteher {m} U دربانی که درنمایش ها وغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
Regelmäßiges Training macht Herz und Lunge belastbarer. U ورزش به طور منظم قلب و ریه ها را تقویت میکند.
Pendler {m} U کسی که هر روز از خانه به سر کار یک مسافت را رفت و آمد میکند
Simulant {m} U کسی که خود را بناخوشی میزند و از زیر کارشانه خالی میکند
abgebrochene Worte U واژه های ناواضح و گنگ [وقتی کسی صحبت میکند]
etwas schwellt Jemanden U چیزی شکم کسی را پر میکند [اصطلاح مشکل وپیچیده درسطح بالا ]
Die Mannschaft stellt sich neu auf, nachdem sie die meisten ihrer Spitzenspieler verloren hat. U این تیم پس از از دست دادن بسیاری از بازیکنان درجه یک خود بازسازی میکند.
Fußballanhänger, der systematisch alle Auswärtsspiele seiner Mannschaft besucht U طرفدار فوتبال که مرتب همه بازیهای دور [از خانه] تیم خود را دیدار میکند.
Er lässt sich von ihr vorne und hinten [nach Strich und Faden] bedienen. U او [مرد] او [زن] را وادار میکند بطور کامل برای او [مرد] پیشخدمتی کند.
gestützter Anschlag U کشیدن سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه کوتاه مدت تکیه میکند]
Rechtsprechungsrecht {n} U قانون موضوعه [رویه ای که قاضی قانون جنایی در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعد سابقه میشود] [حقوق]
[nicht kodifiziertes] Präzedenzrecht {n} U قانون موضوعه [رویه ای که قاضی قانون جنایی در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعد سابقه میشود] [حقوق]
Räuber {m} U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com