Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
Kfz-Steuer
{f}
U
مالیات خودرو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Brutto
{n}
U
بهای کالا با مالیات
[دستمزد یا حقوق قبل از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
Tobin-Steuer
{f}
U
مالیات توبین
[مالیات برای تبدیل واحد پولی به واحد پول دیگری]
Auto
{n}
U
خودرو
Fahrzeug
{n}
U
خودرو
Verdeck
{n}
U
کروک
[سر خودرو]
Autowerkstatt
{f}
U
تعمیرگاه خودرو
Parklücke
{f}
U
جا پارک یک خودرو
Stoßfänger
{m}
U
سپر خودرو
Kabrio
{n}
U
خودرو کروکی
Rolltreppe
{f}
U
پلکان خودرو
Spritztour
{f}
U
گردش با خودرو
Ausflug
{m}
U
گردش با خودرو
Abstellplatz
{m}
U
جا پارک یک خودرو
[einzelner]
Parkplatz
{m}
U
جا پارک یک خودرو
Parkbox
{f}
U
جا پارک یک خودرو
mit dem Auto fahren
U
با خودرو رفتن
Reparaturwerkstatt
{f}
U
تعمیرگاه خودرو
einbiegen
U
پیچیدن
[با خودرو]
Kombi
{m}
U
خودرو کبریتی
Kraftfahrzeug
{n}
U
ماشین خودرو
Wagen
{m}
U
خودرو
[روزمره]
Stoßstange
{f}
U
سپر خودرو
technische Überprüfung
{f}
U
معاینه فنی
[خودرو]
Klappverdeck
{n}
U
سقف تاشدنی
[خودرو]
Fernlicht
{n}
U
نور بالا
[در خودرو]
Abblendlicht
{n}
U
نور پایین
[خودرو]
Amphibienfahrzeug
{n}
U
خودرو آبی- خاکی
Radkreuz
{n}
U
آچار چرخ خودرو
Kreuzschlüssel
{m}
U
آچار چرخ خودرو
Raser
{m}
U
تندرو
[راننده خودرو]
Verdeck
{n}
U
سقف تاشدنی
[خودرو]
Drehkreuz
{n}
U
آچار چرخ خودرو
[seitlich]
ausbrechen
U
منحرف شدن
[خودرو]
Autovermietung
{f}
U
بنگاه کرایه خودرو
[seitlich]
ausbrechen
U
کج شدن
[خودرو از مسیرش]
das Fahrzeug verreißen
U
منحرف شدن
[خودرو]
[seitlich]
ausbrechen
U
ناگهان پیچیدن
[خودرو]
technische Prüfung
{f}
U
معاینه فنی
[خودرو]
das Fahrzeug verreißen
U
ناگهان پیچیدن
[خودرو]
das Fahrzeug verreißen
U
کج شدن
[خودرو از مسیرش]
ausscheren
U
ناگهان پیچیدن
[خودرو]
ausscheren
U
کج شدن
[خودرو از مسیرش]
ausscheren
U
منحرف شدن
[خودرو]
Autoverleih
{m}
U
بنگاه کرایه خودرو
Windschutzscheibe
{f}
U
شیشه جلو خودرو
Kofferraum
{m}
U
صندوق چمدان
[خودرو]
Kofferraum
{m}
U
صندوق عقب
[خودرو]
Rolltreppen
{pl}
U
پلکان های خودرو
Es ist überhitzt.
U
جوش آورده.
[خودرو]
zünden
U
جرقه زدن
[در شمع خودرو]
Parkfeld
{n}
U
جا پارک یک خودرو
[اتومبیل رانی]
schleppen
U
یدک کشیدن
[مثال خودرو]
Flotte
{f}
U
دسته ای از کشتی
[یا هواپیما یا خودرو]
Schnauze
{f}
[Vorderteil]
U
قسمت جلوی هواپیما یا خودرو
anlassen
U
روشن گذاشتن
[موتور یا خودرو]
Eingeschränkte Haltezone
U
منطقه ممنوع ایست
[خودرو]
Ich möchte ein Auto mieten.
U
من یک خودرو می خواهم کرایه کنم.
seltsames Geräusch
U
صدای عجیب و غریب
[در خودرو]
Fahrgemeinschaft
{f}
U
هم سفری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
bei Jemandem mitfahren dürfen
U
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
Insasse
{m}
U
مسافر خودرو
[اتومبیل رانی]
Hecktür
{f}
U
درب عقب
[خودرو شناسی]
Heckklappe
{f}
U
درب عقب
[خودرو شناسی]
Mitfahrgelegenheit
{f}
U
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
in den Graben fahren
U
با خودرو به خندق جاده رفتن
von Jemandem mitgenommen werden
U
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
Fahrgelegenheit
{f}
U
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
eine Mitfahrgelegenheit bekommen
U
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
eine Spritztour machen
U
با خودرو گردش کوتاهی کردن
Kfz-Insasse
{m}
U
سرنشین خودرو
[اتومبیل رانی]
Insasse
{m}
U
سرنشین خودرو
[اتومبیل رانی]
Fahrzeuginsasse
{m}
U
سرنشین خودرو
[اتومبیل رانی]
Fahrzeuginsasse
{m}
U
مسافر خودرو
[اتومبیل رانی]
Kfz-Insasse
{m}
U
مسافر خودرو
[اتومبیل رانی]
Ladeklappe
{f}
U
درب عقب
[خودرو شناسی]
Autoinsasse
{m}
U
مسافر خودرو
[اتومبیل رانی]
Autoinsasse
{m}
U
سرنشین خودرو
[اتومبیل رانی]
Unbegrenzte Kilometer?
U
مسافت
[رانندگی با خودرو]
نا محدود
[است]
؟
Wo soll ich parken?
U
کجا می بایستی خودرو را پارک کنم؟
Der Wagen konnte nicht abgenommen werden.
U
خودرو امتحان جواز صلاحیت در جاده را رد شد.
Anhänger
{m}
U
تریلر
[یدک واگن]
[خودرو رانی ]
Sie machte einen scharfen Schlenker, um einem Hund auszuweichen.
U
او
[زن]
ویراژ تندی داد تا با خودرو به سگ نزند.
einen Schlenker machen
<idiom>
U
با خودرو ویراژ دادن
[اصطلاح روزمره]
Anhänger-Bremsanlage
{f}
U
دستگاه ترمز تریلر
[فناری خودرو]
Wie viele Stunden mit dem Auto?
U
چند ساعت با خودرو
[طول می کشد]
؟
Der Verkäufer machte uns einen guten Preis für das Auto.
U
فروشنده قیمت خوبی برای خودرو به ما داد.
Fahrtschreiber
{m}
U
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
Fahrtenschreiber
{m}
U
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
Tachograph
{m}
U
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
anlassen
U
روشن کردن
[به کار انداختن]
[موتور یا خودرو]
Tachograf
{m}
U
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
nicht ausschalten
U
روشن گذاشتن
[خاموش نکردن]
[موتور یا خودرو]
fünftes Rad
U
جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
Rad
{n}
mit Einpresstiefe null
U
دیسک با سوراخ بزرگ در کانونش
[ فناوری خودرو]
Hardtop
{m}
,
{n}
U
سقف سخت خودرو
[که می تواند برداشته شود]
Schleuserfahrzeug
{n}
U
خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
Schlepperfahrzeug
{n}
U
خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
Verkehrschaos
{n}
U
اوضاع قروقاطی
[گره خوردگی ]
در رفت و آمد خودرو
Chaos
{m}
U
اوضاع قروقاطی
[گره خوردگی ]
در رفت و آمد خودرو
Durcheinander
{n}
U
اوضاع قروقاطی
[گره خوردگی ]
در رفت و آمد خودرو
Das Kfz
[Kraftfahrzeug]
ist gegen Diebstahl versichert.
U
این خودرو برابر سرقت بیمه شده است.
Beim Vergleich erwies sich der Mercedes als das verlässlichere der beiden Autos.
U
هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
Hänger
{m}
U
تریلر
[یدک واگن]
[اصطلاح روزمره]
[خودرو رانی ]
Kilometerstand bei Abfahrt
[Ankunft]
U
اندازه مسافت طی شده در زمان حرکت
[ورود]
خودرو
Ich habe meine Schwester engagiert, damit sie uns zum Konzert fährt
[führt]
.
U
من خواهرم را استخدام کردم ما را با خودرو به کنسرت ببرد.
[در اتریش و سوییس]
Er verlor die Kontrolle über sein Auto und prallte seitlich gegen einen Baum.
U
او
[مرد]
کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
Abgabe
{f}
U
مالیات
Steuer
{f}
U
مالیات
Gebühr
{f}
U
مالیات
von der Steuer befreit
<adj.>
U
بدون مالیات
Steuern
{pl}
vom Einkommen
U
مالیات درآمد
von der Steuer befreit
<adj.>
U
معاف از مالیات
Steuer erlassen
U
مالیات را بخشیدن
steuerbefreit
<adj.>
U
معاف از مالیات
frei von Steuerabgaben
<adj.>
U
معاف از مالیات
Steuern zahlen
U
مالیات پرداختن
steuerfrei
<adj.>
U
معاف از مالیات
abgabenfrei
<adj.>
U
بدون مالیات
steuerpflichtig
<adj.>
U
مشمول مالیات
steuerbar
<adj.>
U
مشمول مالیات
zu versteuernd
<adj.>
U
مشمول مالیات
abgabepflichtig
<adj.>
U
مشمول مالیات
steuerbefreit
<adj.>
U
بدون مالیات
steuerfrei
<adj.>
U
بدون مالیات
Besteuerung
{f}
U
وضع مالیات
Besteuerung
{f}
U
مالیات بندی
Besteuerung
{f}
U
مالیات گیری
Auflage
{f}
U
مالیات بندی
Erbschaftssteuer
{f}
U
مالیات بر ارث
progressive Steuer
{f}
U
مالیات تصاعدی
[nach oben]
gestaffelte Steuer
U
مالیات تصاعدی
regressive Steuer
U
مالیات نزولی
[nach unten]
gestaffelte Steuer
U
مالیات نزولی
Erhöhung
{f}
der Steuern
U
افزایش مالیات
frei von Steuerabgaben
<adj.>
U
بدون مالیات
Finanzabgabe
{f}
U
مالیات بندی
Abgabe
{f}
U
مالیات بندی
Steuerbehörde
{f}
U
اداره مالیات
Einkommensteuer
{f}
U
مالیات بر درآمد
kommunale Steuern
{pl}
U
مالیات محله ای
Kapitalertragsteuer
{f}
U
مالیات بر سود سرمایه
vor
[nach]
Steuern
U
قبل
[پس]
از کسر مالیات
Steuersünderin
{f}
U
فرارکن
[ زن ]
از پرداخت مالیات
Abgleich nach Steuer
U
میزان حساب پس از مالیات
Steuer
{f}
auf privates Einkommen
U
مالیات درآمد شخصی
Steuer einziehen
U
مالیات دریافت کردن
der Steuer unterliegen
U
مشمول مالیات بودن
Steuer umgehen
U
فرار از پرداخت مالیات
einziehen
U
مالیات بندی کردن
einziehen
U
مالیات اخذ کردن
ohne Steuern und Einbehalte
U
خالص پس از مالیات و کسورات
einziehen
U
مالیات وضع کردن
eine Steuer auf etwas
[Akkusativ]
erheben
U
بر چیزی مالیات بستن
benachteiligende Steuer
U
مالیات تبعیض آمیز
latente Steuer
{f}
U
مالیات پس افتاده
[معوق]
gestaffelte Steuer
{f}
U
مالیات پس افتاده
[معوق]
veranlagte Steuer
{f}
U
مالیات سنجیده شده
diskriminierende Steuer
{f}
U
مالیات تبعیض آمیز
vor
[nach]
Abzug der Steuern
U
قبل
[پس]
از کسر مالیات
Steuern erheben
U
بالا بردن مالیات
Steuern hinterziehen
U
فرار از پرداخت مالیات
fällige Steuern
{pl}
U
مالیات سر رسید شده
umlagepflichtig
<adj.>
U
مشمول مالیات
[ امور مالی]
Alkoholsteuer
{f}
U
مالیات نوشابه های الکلی
Freibetrag
{m}
U
درآمد غیر مشمول مالیات
jemanden zur Steuer heranziehen
U
از کسی مالیات
[عوارض]
گرفتن
Mehrwertsteuer
{f}
[MwSt.]
;
[MWSt.]
U
مالیات بر ارزش افزوده
[اقتصاد]
rückerstattungsfähige Steuer
{f}
U
مالیات ادعا
[استرداد]
پذیر
Der Arbeitgeber zieht die Steuer vom Einkommen ab.
U
کارفرما مالیات را از درآمد کم می کند.
die Steuer hintergehen
U
طفره رفتن ازپرداخت مالیات
Vor-Steuer-Betrag
{m}
U
وجه
[قدر]
قبل از مالیات
Abgleich vor Steuer
U
میزان حساب قبل از مالیات
Steuersünder
{m}
U
فرارکن
[مرد ]
از پرداخت مالیات
Parkplatz-Party
{f}
[Picknick auf der Heckklappe eines Autos]
U
پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی
[در آمریکا]
etwas von der Steuer absetzen
U
چیزی را با مالیات برابر
[بالانس]
کردن
etwas mit einer Abgabe belegen
U
وضع کردن مالیات برای جیزی
Der Senator sprach sich für eine Steuersenkung aus.
U
سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
Cashflow-Steuer
{f}
U
مالیات جریان نقدی
[امور مالی]
alle Steuerabgaben übernehmen
U
پرداخت همه مالیات را برعهده گرفتن
Steuer abziehen
U
مالیات کم کردن
[ از درآمد یا بهای کالایی]
Ich hatte ein unstillbares Verlangen nach Pommes Frites, also bin ich im nächsten Lokal eingekehrt.
U
من خیلی هوس سیب زمینی سرخ کرده داشتم برای همین با خودرو به نزدیکترین رستوران رفتم.
Inklusive Steuer und Versicherung?
U
مالیات و بیمه شاملش
[نرخ کرایه]
می شود؟
alle Zollgebühren und Abgaben tragen
U
تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
alle sonstigen Abgaben
U
همه مالیات ها و حقوق گمرکی های دیگر
Steuern abführen
[entrichten]
U
مالیات پرداختن
[مثال کارفرما]
[امور اداری]
Unkosten von der Steuer absetzen
U
هزینه های جانبی را از مالیات کسر کنند
ausschließlich Mehrwertsteuer
U
مالیات بر ارزش افزوده شامل نمی شود
Nacherklärung
{f}
U
افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Selbstanzeige
{f}
U
افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Die Preise verstehen sich inklusive Mehrwertsteuer und Bedienung.
U
منظور از قیمتها شامل مالیات بر ارزش افزوده و سرویس می باشد.
Briefkastenfirma im steuergünstigen Ausland
U
شرکت صندوق پستی در خارج از کشور
[ برای سود در مالیات]
Die Mehrwertsteuer ist gesondert auszuweisen.
U
مالیات بر ارزش افزوده باید جداگانه نشان داده شود.
Selbstanzeige erstatten
U
تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
eine Nacherklärung einreichen
U
تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Steuerkarussell
{n}
U
کلاه برداری در مالیات
[بوسیله چند شرکت جعلی در اتحادیه اروپا]
Steuerrecht
{n}
U
افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
[قانون]
[اصطلاح رسمی]
Netto
{n}
U
خالص
[قیمت یا وزن یا دستمزد]
[دستمزد یا حقوق پس از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
netto verdienen
U
خالص دریافتن
[دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
netto bekommen
U
خالص دریافتن
[دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
erheben
U
ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن]
[به خراج گذاردن بر ]
[تعیین کردن ]
[بستن ]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com