Deudic | شانس | Deutsch Persisch Wörterbuch Farsi German Dictionary دیکشنری آلمانی فارسی


Total search result: 18 (3 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	Deutsch	Persisch	Menu
	Chance {f} U	شانس

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	Unglücksmensch {m} U	آدم بد شانس
	Pechvogel {m} U	آدم بد شانس
	Chancengleichheit {f} U	برابری شانس
	Unglücksvogel {m} {n} U	آدم بد شانس
	Unglücksrabe {m} U	آدم بد شانس
	Schlemihl {m} U	آدم بد شانس
	Unglückswurm {m} U	آدم بد شانس
	Unglückskind {n} U	آدم بد شانس
	Glückskind {n} U	آدم خوش شانس
	Sind wir nicht gut dran? U	ما خوش شانس هستیم. نه؟
	Typisch für mich! U	شانس منه دیگه!
	Hans [im Glück] {m} U	آدم خوش شانس
	Liebling {m} U	آدم خوش شانس
	Sonntagskind {n} U	آدم خوش شانس
	Ich würde deine Chancen als gering einschätzen. U	من تخمین می زنم شانس تو کم باشد.
	nicht die geringste Chance haben, etwas zu erreichen U	کمترین شانس هم برای بانجام رسانیدن چیزی رانداشتن
	Du kannst von Glück sagen [dich glücklich schätzen] , dass du zu dieser Zeit nicht im Zug warst. U	تو باید خودت را خوش شانس [خوشبخت] در نظر بگیری که در آن زمان در قطار نبودی.

Recent search history

Forum search