Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3688 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Finanzwesen {n} U دستگاه مالی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Finanzjahr {n} U سال مالی
finanziell <adj.> U مالی
Finanzlage {f} U وضع مالی
Etat {m} U اعتبار مالی
Guthaben {n} U اعتبار مالی
Börsenblatt {n} U نشریه مالی
Finanzierung {f} U تامین مالی
Finanzmann {m} U متخصص مالی
Finanzkrise {f} U بحران مالی
Bankgeschäft {n} U فعالیت مالی
Finanzmarkt {m} U بازار مالی
Einsalbung {f} U روغن مالی
Börsenzeitung {f} U نشریه مالی
Subvention {f} کمک مالی
Förderpaket {n} U بسته کمک مالی
Hilfspaket {n} U بسته کمک مالی
Wirtschaftsteil {m} [einer Zeitung] U ستون مالی [روزنامه]
Abführung {f} U پرداخت [امور مالی]
Finanzchaos {n} U درهم و برهم مالی
finanzielles Chaos U درهم و برهم مالی
Finanzchef {m} U مدیر امور مالی
Leiter {m} Finanzwesen U مدیر امور مالی
Leiter {m} der Finanzabteilung U مدیر امور مالی
Finanzvorstand {m} U مدیر امور مالی
Bundesfinanzhof {m} U دادگاه مالی آلمان فدرال
Steuer {f} U گمرک ورودی [امور مالی]
umlagepflichtig <adj.> U مشمول مالیات [ امور مالی]
Es geht ihnen gut. U آنها تامین مالی دارند .
eine Zeit finanzieller [wirtschaftlicher] Not durchmachen U دوره سختی مالی [اقتصادی] را گذراندن
die Steuererklärung abgeben U اظهار نامه مالی را تحویل دادن
Cashflow-Steuer {f} U مالیات جریان نقدی [امور مالی]
hinterlassen U به وسیله وصیت کتبی مالی را به ارث گذاشتن
Stütze kriegen <idiom> U کمک مالی [یا بیکاری] گرفتن [اصطلاح روزمره]
vermachen U به وسیله وصیت کتبی مالی را به ارث گذاشتن
[Zinsen, Dividende] abheben U دریافتن [بهره یا سود سهام] [امور مالی]
Rettung {f} [vor drohendem Konkurs] U کمک مالی [برای جلوگیری از ورشکستگی] [اقتصاد]
Notankauf {m} U کمک مالی [برای جلوگیری از ورشکستگی] [اقتصاد]
Rettungsaktion {f} U کمک مالی [برای جلوگیری از ورشکستگی] [اقتصاد]
Sein Freund griff ihm unter die Arme. U دوست او بهش کمک کرد. [روحی مالی یا اجتماعی]
beheben U دریافتن [بهره یا سود سهام] [در اتریش] [امور مالی]
Uns geht es so gut wie nie zuvor! <idiom> U وضع [مالی] ما تا حالا اینقدر خوب نبوده است.
Es geht ihm schlecht. U وضع مالی او [مرد] خوب نیست. [پول ندارد]
jemandem einer Sache den Hahn abdrehen [zudrehen] <idiom> U پشتیبانی [کمک مالی ] به کسی را قطع [متوقف] کردن [اصطلاح]
Zweck der Geldstrafen ist es, die Leute vom Schnellfahren abzuhalten. U قصد جریمه مالی این است که مردم را از تند رانی منصرف بکنند.
Apparat {m} U دستگاه
Apparatur {f} U دستگاه
Stornieren U دستگاه باطل کن
Sicherheitssystem {n} U دستگاه امنیتی
Radargerät {n} U دستگاه رادار
Bügelmaschine {f} U دستگاه اتوکشی
Fernseher {m} U دستگاه تلویزیون
Empfangsgerät {n} U دستگاه گیرنده
Fax-Gerät {n} U دستگاه فاکس
Destillierapparat {m} U دستگاه تقطیر
Branntweinbrenner {m} U دستگاه تقطیر
Bremsvorrichtung {f} U دستگاه ترمز
Berufsbeamtentum {n} U دستگاه اداری
Fernsehen {n} U تلویزیون دستگاه
Fernsehgerät {n} U دستگاه تلویزیون
Fernsehapparat {m} U دستگاه تلویزیون
Automatik {f} U دستگاه اتوماتیک
Metallsuchgerät {n} U دستگاه فلزیاب
Apparat {m} U آلت [دستگاه ]
Gerät {n} U آلت [دستگاه ]
Falzbein {n} U دستگاه کاغذ تا کن
Werkzeug {n} U آلت [دستگاه ]
Buchungsmaschine {f} U دستگاه رزرو جا
Fernschreiber {m} U دستگاه تلکس
Funkgerät {n} U دستگاه رادیو
Elektrogerät {n} U دستگاه برقی
Drechselbank {f} U دستگاه خراطی
Entwerter {m} U دستگاه باطل کن
Förderanlage {f} U دستگاه نقاله
Instrument {n} U آلت [دستگاه ]
Brenner {m} U دستگاه تقطیر
Bohrgerät {n} U دستگاه حفاری
Fräser {m} U دستگاه مته
Beamtentum {n} U دستگاه اداری
Beamtenschaft {f} U دستگاه اداری
Atmungsorgan {n} U دستگاه تنفس
Faxgerät {n} U دستگاه فکس
Alarmanlage {f} U دستگاه آژیر
Detektor {m} U دستگاه یابنده
Automatik {f} U دستگاه خودکار
Automat {m} U دستگاه خودکار
Fräse {f} U دستگاه تراش
Administration {f} U دستگاه اداری
Funkgerät {n} U دستگاه بی سیم
Funksprechgerät {n} U دستگاه سخن پرانی
Funkanlage {f} U دستگاه گیرنده و فرستنده
Frankiermaschine {f} U دستگاه تمبر زنی
Automation {f} U دستگاه تنظیم خودکار
Filmprojektor {m} U دستگاه پرژکتور فیلم
Dampfheizung {f} U دستگاه حرارتی با بخار
Vitaldatenmonitor {m} U دستگاه پایش [پزشکی]
Sprengladung {f} U دستگاه با ماده منفجره
Faxgeräte {pl} U دستگاه های فکس
Demontage {f} U جداسازی [اجزای دستگاه]
Branntweinbrenner {m} U دستگاه عرق کشی
Batterieladegerät {n} U دستگاه شارژ باتری
Sprengsatz {m} U دستگاه با ماده منفجره
Fahrkartenautomat {m} U دستگاه خرید بلیت
Entkalkungsanlage {f} U دستگاه آهک زدایی
Entsalzungsanlage {f} U دستگاه نمک گیری
Entsafter {m} U دستگاه آبمیوه گیری
Ventilator {m} U دمنده [دستگاه بادزن]
Ventilatoren {pl} U دمنده ها [دستگاه بادزن]
Blutkreislauf {m} U دستگاه گردش خون
Blutdruckmesser {m} U دستگاه فشار خون
Elektromotor {m} U دستگاه مولد برق
Detektor {m} U دستگاه کشف کننده
Brotmaschine {f} U دستگاه نان پزی
Funkgerät {n} U دستگاه فرستنده و گیرنده
Einsafter {m} U آب میوه گیر [دستگاه]
Entsafter {m} U آب میوه گیر [دستگاه]
Fruchtpresse {f} U آب میوه گیر [دستگاه]
Feuerlöschapparat {m} U دستگاه آتش نشانی
Brotschneidemaschine {f} U دستگاه نان بری
Bohrmaschine {f} U دستگاه مته [ابزار]
Geheimdienst {m} U دستگاه محرمانه دولت
Koordinatensystem {n} U دستگاه مختصات [ریاضی]
Stromaggregat {n} U مولد برق [دستگاه]
energiesparendes Gerät {n} U دستگاه نیرو صرفه جو
Automat {m} U دستگاه فروش [بلیط]
Fahrkartenautomat {m} U دستگاه فروش بلیط
Zahlensystem {n} U دستگاه اعداد [ریاضی]
Zahlensystem {n} U دستگاه شمارش [ریاضی]
Zylinderkoordinatensystem {n} U دستگاه مختصات استوانه ای [ریاضی]
kartesisches Koordinatensystem {n} U دستگاه مختصات دکارتی [ریاضی]
[etwas an einem Messgerät] ablesen U خواندن [دستگاه اندازه گیری]
Geldautomat {m} U دستگاه پرداخت کننده پول
treiben U راندن [دستگاه یا تکه الکترومکانیکی]
Globales Positionsbestimmungssystem [GPS] {n} U دستگاه موقعیت یاب جهانی
Energiesparer {m} U شخص [دستگاه] انرژی صرفه جو
Fernbedienung {f} U [دستگاه] کنترل از راه دور
Glotze {f} U [اصطلاح روزمره] دستگاه تلویزیون
Eigengewicht {n} U وزن دستگاه بدون بار
Audiometer {n} U دستگاه سنجش قوه شنوایی
Abgaskatalysator {m} U دستگاه پالایش دود اگزوز
Bohrmaschinen {pl} U دستگاه های مته [ابزار]
Fahrscheinentwerter {m} U دستگاه باطل کننده بلیت
Feuerlöschapparat {m} U دستگاه خاموش کننده آتش
Aggregat {n} U مجموعه [چندین دستگاه مختلف]
Kugelkoordinatensystem {n} U دستگاه مختصات کروی [ریاضی]
SI [Systeme international d'unites] U دستگاه بین المللی یکاها
Internationales Einheitensystem {n} U دستگاه بین المللی یکاها
Räumliches Polarkoordinatensystem {n} U دستگاه مختصات کروی [ریاضی]
Kreiskoordinatensystem {n} U دستگاه مختصات قطبی [ریاضی]
[Ebenes] Polarkoordinatensystem {n} U دستگاه مختصات قطبی [ریاضی]
Voreinstellung {f} U تنظیم از قبل [دستگاه سازی]
Voreinstellung {f} U انتخاب از قبل [دستگاه سازی]
Seitpferd {n} U خرک حلقه [دستگاه ژیمناستیک]
Pauschenpferd {n} U خرک حلقه [دستگاه ژیمناستیک]
lineares Gleichungssystem {n} U دستگاه معادلات خطی [ریاضی]
Pferd {n} [Turngerät] U خرک حلقه [دستگاه ژیمناستیک]
Sprungpferd {n} U خرک حلقه [دستگاه ژیمناستیک]
Kugelkoordinatensystem {f} U دستگاه مختصات کروی [ریاضی]
Abtafler {m} U دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
Abtafelmaschine {f} U دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
Abtafler {m} U دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
Ableger {m} U دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
Vorwahl {f} U تنظیم از قبل [دستگاه سازی]
Ableger {m} U دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
Vorwahl {f} U انتخاب از قبل [دستگاه سازی]
Abtafelmaschine {f} U دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
Sphärisches Koordinatensystem {n} U دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
Abfüllanlage {f} U دستگاه مخصوص پر کردن مایعات در بطری
Druckwalze {f} U نورد یا غلطک دستگاه چاپ [مخصوص]
Flugschreiber {m} U دستگاه ضبط خودکار جریان پرواز
Festplattenlaufwerk {n} U دستگاه دیسک سخت [رایانه شناسی]
Anhänger-Bremsanlage {f} U دستگاه ترمز تریلر [فناری خودرو]
etwas mangeln U چیزی را با دستگاه پرس صاف کردن
Ausrüstung {f} U آلت [دستگاه] [لوازم] [ماشین] [جهاز]
Wie wechsel ich die Sprache nach Persisch? U زبان [دستگاه] را چطور به فارسی بر می گردانم؟
Luftdruckmesser {m} U دستگاه اندازه گیری فشار هوا
Barometer {n} U دستگاه اندازه گیری فشار هوا
Nummer ziehen. U کاغذ با شماره [از دستگاه] بیرون بکشید.
Vorrichtung {f} U آلت [دستگاه] [لوازم] [ماشین] [جهاز]
Gerät {n} U آلت [دستگاه] [لوازم] [ماشین] [جهاز]
Apparat {m} U آلت [دستگاه] [لوازم] [ماشین] [جهاز]
Eingabe [Ausgabe] -Vorrichtung {f} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
E [A] -Vorrichtung {f} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Eingabe [Ausgabe] -Gerät {n} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Was ist denn das für ein seltsames Ding, das du da in der Garage hast? U آن دستگاه عجیب و غریب که تو در گاراژ داری چیست؟
Ein- [Ausgabe] -Gerät {n} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Ein- [Ausgabe] -Vorrichtung {f} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Es geht. U این کار میکند. [برای مثال دستگاه]
E [A] -Gerät {n} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Flaschenzug {m} U دستگاه مخصوص بالا کشیدن بار سنگین
GPS-Ortung {f} U تعیین محل با دستگاه موقعیت یاب جهانی
Transporteur {m} U نقاله [دستگاه اندازه گیری زاویه] [ریاضی]
Winkelschmiege {f} U نقاله [دستگاه اندازه گیری زاویه] [ریاضی]
Goniometer {n} U نقاله [دستگاه اندازه گیری زاویه] [ریاضی]
Gradmesser {m} U نقاله [دستگاه اندازه گیری زاویه] [ریاضی]
Winkelmesser {m} U نقاله [دستگاه اندازه گیری زاویه] [ریاضی]
etwas mangeln U چیزی را میان استوانه های دستگاه پرس گذاشتن
Festplatte {f} U دستگاه دیسک سخت [رایانه شناسی] [اصطلاح روزمره]
passend für Geräte mit ...-Anschluss U مناسب برای دستگاه هایی با اتصال ... [الکترونیک مهندسی برق]
anmachen U آتش زدن [روشن کردن] [مانند سیگار یا دستگاه گازی]
entzünden U آتش زدن [روشن کردن] [مانند سیگار یا دستگاه گازی]
Recent search history Forum search
1حروف الفبا و نشانه ها
1او باید دو خانواده را از نظر اقصادی بچرخاند.
1zusprechen
0ذخایر
0به علت بی سرپرست شدن فرزندم مجبور به ترک المان هستم نیاز شدید مالی دارم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com