Deudic | درآمد ضبط شدنی | Deutsch Persisch Wörterbuch Farsi German Dictionary دیکشنری آلمانی فارسی

✘ Close


Total search result: 40 (4919 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	Deutsch	Persisch	Menu
	pfändbare Bezüge {pl} U	درآمد ضبط شدنی [قانون]

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	Einnahme {f} U	درآمد
	Einkünfte {pl} U	درآمد
	Bezüge {pl} U	درآمد
	Ertragssatz {m} [bei etwas] U	درآمد
	Einkommen {n} U	درآمد
	Rendite {f} U	درآمد
	Erlös {m} U	درآمد
	Ertrag {m} U	درآمد
	Erwerb {m} U	درآمد
	Aufkommen {n} U	درآمد [مالیاتی]
	Bruttoeinkommen {n} U	درآمد نا خالص
	Steuern {pl} vom Einkommen U	مالیات درآمد
	Einnahmen {pl}	درآمد [اقتصاد]
	Einkommensteuer {f} U	مالیات بر درآمد
	Zusatzverdienst U	درآمد اضافی
	Arbeitseinkommen {n} U	درآمد حاصل از کار
	Unterklasse {f} U	طبقه اجتماعی کم درآمد
	Steuer {f} auf privates Einkommen U	مالیات درآمد شخصی
	Der Arbeitgeber zieht die Steuer vom Einkommen ab. U	کارفرما مالیات را از درآمد کم می کند.
	Unterklassen {pl} U	طبقه های اجتماعی کم درآمد
	Plansoll {n} U	هدف [تولید یا درآمد شرکتی]
	Freibetrag {m} U	درآمد غیر مشمول مالیات
	Soll {n} U	هدف [تولید یا درآمد شرکتی]
	finanziell auf Jemanden angewiesen sein U	از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
	Steuer abziehen U	مالیات کم کردن [ از درآمد یا بهای کالایی]
	schaffbar [ugs.] <adj.> U	شدنی
	ausführbar <adj.> U	شدنی
	machbar <adj.> U	شدنی
	zweckmäßig <adj.> U	اجرا شدنی
	machbar <adj.> U	اجرا شدنی
	schaffbar [ugs.] <adj.> U	انجام شدنی
	Bröckligkeit {f} U	تکه شدنی
	Faltboot {n} U	قایق تا شدنی
	machbar <adj.> U	انجام شدنی
	ausführbar <adj.> U	انجام شدنی
	möglich <adj.> U	شدنی [امکان پذیر] [میسر]
	Kombiring {m} [Rad] U	لبه فنر جدا شدنی
	Abreißkalender {m} U	تقویمی که برگ هایش جدا شدنی است
	Mindestens haltbar bis: U	تا این تاریخ مصرف شود : [برچسب روی کالاهای فاسد شدنی]

Recent search history

Forum search

There is no search result on forum.
more \| برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy