Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 21 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
Epileptiker
{m}
U
بیمار مبتلا به غش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Diabetiker
{m}
U
مبتلا به بیماری قند
[بیمار]
Other Matches
Krank
<adj.>
<adv.>
U
بیمار
Patient
{m}
U
بیمار
Heimsuchung
{f}
U
مبتلا
[دچار]
Bluter
{m}
U
مبتلا به هموفیلی
Aussätzige
{f}
U
بیمار جذامی
krank
<adj.>
U
بیمار
[ناخوش]
Bluter
{m}
U
هموفیلی
[بیمار]
Diabetiker
{m}
U
دیابتی
[بیمار]
Asthmatiker
{m}
U
مبتلا به تنگی نفس
Asthmatikerin
{f}
U
مبتلا به تنگی نفس
[زن]
Absonderung
{f}
U
جدا نگهداری
[بیمار از دیگران]
Bahre
{f}
U
برانکار
[برای حمل بیمار، زخمی،مرده]
Flagellant
{m}
U
بیمار جنسی که به وسیله شلاق زدن تحریک می شود
Invasion
{f}
[mit jemandem oder etwas]
U
مبتلا
[دچار]
[چیزی یا کسی]
[مثال موش یا سوسک باکتری]
Rauchen macht krank und es ist auch teuer.
U
سیگار کشیدن شما را بیمار می کند و این همچنین گران است.
Die Schwester drehte den Patienten auf die Seite und fragte ihn, ob er auch bequem liege.
U
پرستار بیمار را روی پهلو چرخاند و از او پرسید که آیا راحت
[دراز کشیده]
است.
Einen Apfel pro Tag, mit dem Doktor keine Plag.
<proverb>
U
با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست.
[چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
infizieren
U
سرایت کردن
[مبتلا کردن]
[عفونی کردن ]
[بیماری]
anstecken
U
سرایت کردن
[مبتلا کردن]
[عفونی کردن ]
[بیماری]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com