Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 46 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Das Gemälde stellt den Tod von Nelson dar. U این نقاشی مرگ نلسون را مجسم می کند .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Öl auf Leinwand [Maltechnik] U رنگ روغنی نقاشی روی کرباس [شیوه نقاشی]
landschaftlich reizvoll <adj.> U مجسم کننده
landschaftlich schön <adj.> U مجسم کننده
malerisch <adj.> U مجسم کننده
vorstellen U در ذهن مجسم کردن
Ich hatte ihn [sie] mir viel größer vorgestellt. U من او [مرد] [زن] را خیلی بلند قدتر در ذهنم مجسم کردم.
Ich kann mir nicht vorstellen, dass er mit dieser Arbeit zurechtkommt. U من نمی توانم در ذهنم مجسم بکنم که او [مرد] ازعهده این کار بر آید.
Bildmaterial {n} U نقاشی
Bemalung {f} U نقاشی
Collage {f} U نقاشی چسباندنی
Aquarellmalerei {f} U نقاشی آبرنگ
Farbe {f} U رنگ نقاشی
Anstrich {m} U رنگ نقاشی
Buchmalerei {f} U نقاشی کتاب
Bildergalerie {f} U نمایشگاه نقاشی
Anstrich {m} U نقاشی [ساختمان]
Anstrichfarbe {f} U رنگ نقاشی
streichen U نقاشی کردن
malen U نقاشی کردن
Staffelei {f} U سه پایه نقاشی
Vorlage {f} [Zeichnen] U کاریکاتور [نقاشی]
Bild {n} U تابلوی نقاشی
Akt {m} U زن برهنه [نقاشی]
Bilderstürmer {m} U عاشق تابلوی نقاشی
Akt {m} U مرد برهنه [نقاشی]
Buntstiftzeichnung {f} U نقاشی با مداد رنگی
zeichnen U [با مداد] نقاشی کردن
Szenerie {f} U دور نمای نقاشی
Bild {n} U دور نمای نقاشی
Grafik {f} und Design {n} U دانش نقاشی و طراحی
Aktmalerei {f} U نقاشی از بدن برهنه
Fresko {n} U نقاشی روی دیوار
Freskomalerei {f} U نقاشی روی دیوار
Aktzeichnung {f} U نقاشی بدن برهنه
Leinwand {f} U کرباس [پارچه ویژه نقاشی ]
Szene {f} U دور نمای نقاشی [هنر]
Malleinwand {f} U کرباس [پارچه ویژه نقاشی ]
Gemälde {n} U کرباس [پارچه ویژه نقاشی ]
sich etwas [für die Zukunft] vorstellen U چیزی را درذهن مجسم کردن [در نظر داشتن] [دررویا دیدن] [خیال بافی کردن]
etwas [Akkusativ] einschätzen U چیزی را درذهن مجسم کردن [در نظر داشتن] [دررویا دیدن] [خیال بافی کردن]
von etwas [Dativ] ausgehen U چیزی را درذهن مجسم کردن [در نظر داشتن] [دررویا دیدن] [خیال بافی کردن]
Lüftlmalerei {f} U نقاشی نمای خانه [در باواریا و اطریش]
Das Gemälde ist nur eine Kopie. U این نقاشی فقط کپی [از اصل] است.
etwas [Akkusativ] wiedergeben U نمایش دادن چیزی [رل چیزی را بازی کردن] [ چیزی را مجسم کردن]
Jemanden [etwas] darstellen U نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com