Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Elektroladepunkt {m} U ایستگاه بارگیری خودروی الکتریکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Elektroladestelle {f} U ایستگاه [جایگاه] بارگیری خودروی الکتریکی
Other Matches
Mein Auto ist kaputt. U خودروی من خراب است.
Es ist eine Schrottkiste. U خودروی آشغالی است.
sein eigenes Auto U خودروی خودش [مرد یا خنثی]
sich von Jemandem mitnehmen lassen U سواری شدن [در خودروی کسی]
Das neue Sportwagenmodell musst du dir ansehen! U نگاه بکن به مدل تازه خودروی کورسی !
Darf ich deinen Wagen fahren? Ja, nur zu! U اجازه دارم خودروی تو را برانم؟ بله هر طور که دوست داری!
Jemandem Starthilfe geben U کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
Das neue Auto wurde mit viel Tamtam vorgestellt. Sekt, Gratisgeschenken und Livemusik. U معرفی خودروی تازه خیلی پر سروصدا وبا زرق و برق بود. با شامپاین هدیه رایگان و موسیقی زنده.
Befrachtung {f} U بارگیری [کشتی]
Haltestelle {f} ایستگاه
Polizeirevier {n} U ایستگاه کلانتری
Autohof {m} U ایستگاه کامیون
Bushaltestelle {f} ایستگاه اتوبوس
U-Bahnhof {m} [Untergrundbahnhof] U ایستگاه مترو
Endstation {f} آخرین ایستگاه
Bahnhof {m} ایستگاه مترو
Bahnhof {m} ایستگاه قطار
Busbahnhof {m} U ایستگاه اتوبوس
Richtung {f} U ایستگاه آخر
U-Bahn Station {f} U ایستگاه مترو
Polizeiwache {f} U ایستگاه کلانتری
Endhaltestelle {f} U ایستگاه آخر
Funkstation {f} U ایستگاه رادیو
Endstation {f} U ایستگاه آخر
Autobushaltestelle {f} U ایستگاه اتوبوس
Flottenstation {f} U ایستگاه نیروی دریایی
Eisenbahnstation {f} U ایستگاه راه آهن
Bodenstation {f} U ایستگاه زمین [هواپیما]
Feuerwache {f} U ایستگاه آتش نشانی
Bahnsteig {m} U سکو [ایستگاه قطار]
Bahnhof {m} ایستگاه راه آهن
Bahnhofs-Übersichtsplan {m} U برنامه کلی ایستگاه [قطار]
Hält nicht überall. U [قطار] هر ایستگاه نمی ایستد.
Raumstation {f} ایستگاه فضایی [ستاره شناسی]
Internationale Raumstation {f} U ایستگاه فضایی بین المللی
Bahnhofsvorsteher {m} U رییس ایستگاه راه آهن
Bahnsteig {m} U سکوی ایستگاه راه آهن
Bahnhofshalle {f} U تالار ایستگاه راه آهن
Hauptbahnhof {m} ایستگاه مرکزی راه آهن
Eisenbahnknotenpunkt {m} U ایستگاه تقاطع راه آهن
Weltraumstation {f} U ایستگاه فضایی [ستاره شناسی]
Bahnhofswirtschaft {f} U رستوران ایستگاه راه آهن
Welche Haltestelle für Lankwitz? U کدام ایستگاه [اتوبوس] به لانکویتس می رود؟
Hält dieser Zug am Halensee? U این قطار در [ایستگاه ] هالنز می ایستد؟
Perron {m} U سکوی ایستگاه راه آهن [در سوئیس]
Setzen Sie mich vor dem Bahnhof ab! U من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
Sag mir Bescheid, um welche Zeit du kommst und ich hole dich von der Endstation ab. U به من بگو کی میرسی و من با تو در ایستگاه آخری ملاقات میکنم.
Zentraler Omnibusbahnhof [ZOB] U مرکز ایستگاه اتوبوس و وسیله نقلیه عمومی
Endstation. Alle aussteigen. U آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن. [حمل و نقل]
Sparpreis {m} U بلیط ارزان [آگهی در ایستگاه قطار یا وبگاه راه آهن]
Welcher Halt für Brandenburger Tor? U کدام ایستگاه مترو [پیاده بشوم ] برای دروازه براندنبورگ؟
geteilt U تقسیم شده [نشان می دهد کدام ایستگاه قطار جدا میشود]
Elektroschock {m} U شوک الکتریکی
Elektrolyse {f} U تجزیه الکتریکی
Elektrochirurgie {f} U جراحی الکتریکی
Elektroschock {m} U تکان الکتریکی
Element {n} U پیل الکتریکی
elektrisches Potential {n} U پتانسیل الکتریکی
elektrische Anschlüsse {pl} U اتصالات الکتریکی
elektrische Ladung {f} U بار الکتریکی [فیزیک]
Zwischenstecker {m} U وفق دهنده الکتریکی
Anpassungsvorrichtung {f} U وفق دهنده الکتریکی
Anpassungseinrichtung {f} U وفق دهنده الکتریکی
Adapter {m} U وفق دهنده الکتریکی
elektrische Stromstärke {f} U شدت جریان الکتریکی
Anschluss {m} U اتصال [به دستگاهی الکتریکی]
Schaltung {f} U اتصال [به دستگاهی الکتریکی]
ein eigener Stromkreis U یک مدار الکتریکی اختصاصی
elektrische Potenzialdifferenz {f} U اختلاف پتانسیل الکتریکی
Elektromagnet {m} U آهن ربای الکتریکی
Problem mit der Elektrik U خرابی در سیستم الکتریکی
elektrischer Strom {m} U جریان الکتریکی [فیزیک] [مهندسی]
Diode {f} U دوقطبی الکتریکی [فیزیک] [مهندسی]
Entladungsröhre {f} U لامپ تخلیه الکتریکی [فیزیک]
Gasentladungslampe {f} U لامپ تخلیه الکتریکی [فیزیک]
elektrisches Feld {n} U میدان الکتریکی [فیزیک] [مهندسی]
elektrischer Fluss {m} U شار الکتریکی [فیزیک] [مهندسی]
Verschiebungsfluss {m} U شار الکتریکی [فیزیک] [مهندسی]
elektrische Schaltung {f} U مدار الکتریکی [فیزیک] [مهندسی]
Gasentladungsröhre {f} U لامپ تخلیه الکتریکی [فیزیک]
Gleichrichter {m} U دوقطبی الکتریکی [فیزیک] [مهندسی]
anmachen U روشن کردن [کلید الکتریکی]
Tiefentladung {f} U تخلیه الکتریکی عمیق [در باتری]
Tiefentladung {f} U تخلیه الکتریکی عمیق [مهندسی برق یا الکترونیک]
Coulomb {n} [C] U کولن [یکای بار الکتریکی در اس آی] [فیزیک] [شیمی]
Revier {n} U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
Polizeirevier {n} U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
Dienstbezirk {m} U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
Anlasser {m} [für elektrische Maschinen] U موتور راه انداز [برای موتورهای الکتریکی] [مهندسی برق]
Anschlag {m} U راهروی معدن [ایستگاه معدن]
Anlasser {m} U موتور راه انداز [برای موتور الکتریکی]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com