Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 73 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
Feuerwache
{f}
U
ایستگاه آتش نشانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Adresse
{f}
U
نشانی
Baumzucht
{f}
U
درخت نشانی
Brandbekämpfung
{f}
U
آتش نشانی
Absender
{m}
U
نشانی فرستنده
Adressenkartei
{f}
U
صورت نشانی ها
Feuerwehr
{f}
U
آتش نشانی
Feuerwehrmann
{m}
U
مامور اتش نشانی
Feuerwehrauto
{n}
U
ماشین آتش نشانی
Branddirektor
{m}
U
رییس آتش نشانی
Briefaufschrift
{f}
U
نشانی روی پاکت
Feuerlöscher
{m}
U
کپسول آتش نشانی
Feuerspritze
{f}
U
تلمبه آتش نشانی
Feuerwehrmann
{m}
U
مامور آتش نشانی
Feuerhahn
{m}
U
شیر آب آتش نشانی
Feuerlöschapparat
{m}
U
دستگاه آتش نشانی
Hydrant
{m}
U
شیر آتش نشانی
Haltestelle
{f}
ایستگاه
Adresse
{f}
U
آدرس
[نشانی گیرنده پیام ]
Anschrift
{f}
U
آدرس
[نشانی گیرنده پیام ]
Bahnhof
{m}
ایستگاه مترو
Endstation
{f}
آخرین ایستگاه
Bushaltestelle
{f}
ایستگاه اتوبوس
Polizeirevier
{n}
U
ایستگاه کلانتری
Autobushaltestelle
{f}
U
ایستگاه اتوبوس
Bahnhof
{m}
ایستگاه قطار
Busbahnhof
{m}
U
ایستگاه اتوبوس
Polizeiwache
{f}
U
ایستگاه کلانتری
Autohof
{m}
U
ایستگاه کامیون
U-Bahnhof
{m}
[Untergrundbahnhof]
U
ایستگاه مترو
U-Bahn Station
{f}
U
ایستگاه مترو
Richtung
{f}
U
ایستگاه آخر
Funkstation
{f}
U
ایستگاه رادیو
Endstation
{f}
U
ایستگاه آخر
Endhaltestelle
{f}
U
ایستگاه آخر
Branchenverzeichnis
{n}
U
راهنمای نشانی یا تلفن بر حسب شغل
Bahnsteig
{m}
U
سکو
[ایستگاه قطار]
Bahnhof
{m}
ایستگاه راه آهن
Flottenstation
{f}
U
ایستگاه نیروی دریایی
Bodenstation
{f}
U
ایستگاه زمین
[هواپیما]
Eisenbahnstation
{f}
U
ایستگاه راه آهن
Feuerwehrleiter
{f}
U
نردبان چرخان
[مخصوص ماشین آتش نشانی]
Drehleiter
{f}
U
نردبان چرخان
[مخصوص ماشین آتش نشانی]
einen Notruf tätigen
U
تلفن اضطراری کردن
[به پلیس یا آتش نشانی]
sich polizeilich melden
U
نشانی خود را در اداره پلیس ثبت کردن
Hauptbahnhof
{m}
ایستگاه مرکزی راه آهن
Internationale Raumstation
{f}
U
ایستگاه فضایی بین المللی
Bahnhofshalle
{f}
U
تالار ایستگاه راه آهن
Eisenbahnknotenpunkt
{m}
U
ایستگاه تقاطع راه آهن
Bahnhofswirtschaft
{f}
U
رستوران ایستگاه راه آهن
Elektroladepunkt
{m}
U
ایستگاه بارگیری خودروی الکتریکی
Bahnhofs-Übersichtsplan
{m}
U
برنامه کلی ایستگاه
[قطار]
Raumstation
{f}
ایستگاه فضایی
[ستاره شناسی]
Hält nicht überall.
U
[قطار]
هر ایستگاه نمی ایستد.
Weltraumstation
{f}
U
ایستگاه فضایی
[ستاره شناسی]
Bahnsteig
{m}
U
سکوی ایستگاه راه آهن
Bahnhofsvorsteher
{m}
U
رییس ایستگاه راه آهن
Hält dieser Zug am Halensee?
U
این قطار در
[ایستگاه ]
هالنز می ایستد؟
Perron
{m}
U
سکوی ایستگاه راه آهن
[در سوئیس]
Welche Haltestelle für Lankwitz?
U
کدام ایستگاه
[اتوبوس]
به لانکویتس می رود؟
Elektroladestelle
{f}
U
ایستگاه
[جایگاه]
بارگیری خودروی الکتریکی
sich polizeilich anmelden
[Umzug]
U
نشانی خود را در اداره پلیس ثبت کردن
[نقل منزل]
Sag mir Bescheid, um welche Zeit du kommst und ich hole dich von der Endstation ab.
U
به من بگو کی میرسی و من با تو در ایستگاه آخری ملاقات میکنم.
Setzen Sie mich vor dem Bahnhof ab!
U
من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
Zentraler Omnibusbahnhof
[ZOB]
U
مرکز ایستگاه اتوبوس و وسیله نقلیه عمومی
Endstation. Alle aussteigen.
U
آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن.
[حمل و نقل]
Welcher Halt für Brandenburger Tor?
U
کدام ایستگاه مترو
[پیاده بشوم ]
برای دروازه براندنبورگ؟
Sparpreis
{m}
U
بلیط ارزان
[آگهی در ایستگاه قطار یا وبگاه راه آهن]
geteilt
U
تقسیم شده
[نشان می دهد کدام ایستگاه قطار جدا میشود]
Dienstbezirk
{m}
U
ایستگاه پلیس
[در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
Polizeirevier
{n}
U
ایستگاه پلیس
[در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
Revier
{n}
U
ایستگاه پلیس
[در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
Anschlag
{m}
U
راهروی معدن
[ایستگاه معدن]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com