Deudic | اشتها | Deutsch Persisch Wörterbuch Farsi German Dictionary دیکشنری آلمانی فارسی


Total search result: 13 (2 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	Deutsch	Persisch	Menu
	Appetit {m} [auf] U	اشتها [به]

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	Appetitzügler {m} U	اشتها بر
	Appetitzügler {m} U	اشتها کش
	keinen Appetit haben U	هیچ اشتها نداشتن
	Jemandem Appetit machen U	کسی را به اشتها آوردن
	Auf was hast du denn heute Appetit? U	امروز تو به چه اشتها داری؟
	Appetit auf etwas haben U	اشتها به چیزی داشتن
	Appetit anregen U	اشتها صاف کردن
	Beruhigungsmittel {n} U	داروی جلوگیر [مثال اشتها]
	Ghrelin {n} [appetitanregendes Hormon] U	گرلین [هورمون اشتها آور] [بیوشیمی]
	Er hat in letzter Zeit keinen Appetit. U	به تازگی او [مرد] هیچ اشتها ندارد.
	Aperitif {m} U	مشروب اشتها آور [برای قبل از غذا]
	Den Appetit holt man sich auswärts, aber gegessen wird zu Hause. <proverb> U	بیرون ما را به اشتها می آورند اما در خانه غذا می خوریم. [ضرب المثل بیشتر مربوط به سکس تا غذا]

Recent search history

Forum search

Search history is off. Activate