Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 134 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
Lohnfortzahlung
{f}
U
ادامه پرداخت مزد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Fortführung
{f}
U
ادامه
Fortgang
{m}
U
ادامه
Fortbestand
{m}
U
ادامه
Fortdauer
{f}
U
ادامه
Fortsatz
{m}
U
ادامه
Dehnung
{f}
U
ادامه
Folge
{f}
U
ادامه
Fortsetzung
{f}
U
ادامه
auf die Dauer
U
برای ادامه
weitergehen
U
ادامه دادن
folgen
U
ادامه دادن
sich fortsetzen
U
ادامه دادن
Fortbildung
{f}
U
ادامه تحصیل
verlängern
U
ادامه دادن
Fortbildung
{f}
U
ادامه آموزش
etwas
[Akkusativ]
fortsetzen
U
به چیزی ادامه دادن
vorantreiben
U
با زور ادامه دادن
fortsetzen
U
ادامه دادن
[به چیزی]
fortführen
U
ادامه دادن
[به چیزی]
Weitergehen!
U
ادامه بده
[بدهید ]
به راه!
das bricht nicht ab
<idiom>
U
همینطور ادامه دارد
[موضوعی]
Ich kann nicht mehr.
U
من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
Da kommt noch mehr.
<idiom>
U
باز هم هست.
[هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch etwas.
<idiom>
U
باز هم هست.
[هنوز ادامه دارد]
Er fuhr mit seiner Zeitungslektüre fort.
U
او به تفریحانه خواندن روزنامه اش ادامه داد.
weiterschwelen
U
ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
ein Geschäft fortführen
U
به اداره شرکتی
[مغازه ای]
ادامه دادن
weiterglimmen
U
ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
Das ist noch nicht alles.
<idiom>
U
باز هم هست.
[هنوز ادامه داره]
Sie brauchen nichts weiter zu sagen.
U
لازم نیست که شما در ادامه چیزی بگید.
in Verzug geraten
U
از ادامه راه درماندن
[ از چیزی باز ماندن]
Wenn die Symptome weiterhin auftreten, ärztlichen Rat einholen
[einen Arzt zu Rate ziehen]
.
U
اگر ظهورعلایم بیماری ادامه دارد برای مشاورت به پزشک مراجعه شود.
Die Hauptstraße geht halbrechts
[schräg rechts]
weiter.
U
این جاده اصلی به کمی راست
[مورب در سمت راست]
ادامه دارد.
Da kommt noch mehr.
<idiom>
U
هنوز تمام نشده است.
[هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch etwas.
<idiom>
U
هنوز تمام نشده است.
[هنوز ادامه دارد]
Das ist noch nicht alles.
<idiom>
U
هنوز تموم نشده.
[هنوز ادامه داره]
Rückzahlung
{f}
U
پس پرداخت
Beilegung
{f}
U
پرداخت
Regulierung
{f}
U
پرداخت
Bezahlung
{f}
U
پرداخت
Bestreitung
{f}
U
پرداخت
Abzahlung
{f}
U
پرداخت
Ausrichtung
{f}
U
پرداخت
Auszahlung
{f}
U
پرداخت
Einigung
{f}
U
پرداخت
Einzahlung
{f}
U
پرداخت
Erstattung
{f}
U
پرداخت
Vorschusszahlung
{f}
U
پیش پرداخت
Vorleistung
{f}
U
پیش پرداخت
Kreditzahlung
{f}
U
پیش پرداخت
Vorschuss
{m}
U
پیش پرداخت
Einzahlungsschalter
{m}
U
باجه پرداخت
Einzahlungsschein
{m}
U
برگه پرداخت
Bonus
{m}
U
پرداخت اضافی
Depot
{n}
U
پیش پرداخت
Abschlag
{m}
U
پیش پرداخت
Barzahlung
{f}
U
پرداخت نقدی
Akontozahlung
{f}
U
پیش پرداخت
Fälligkeit
{f}
U
موعد پرداخت
Abfindung
{f}
U
پرداخت خسارت
Einzahler
{m}
U
پرداخت کننده
Bezahlbarkeit
{f}
U
قابلیت پرداخت
Abtragung
{f}
U
پرداخت به اقساط
Ablauf
{m}
U
موعد پرداخت
Vorauszahlung
{f}
U
پیش پرداخت
Vorauskasse
{f}
U
پیش پرداخت
Vorkasse
{f}
U
پیش پرداخت
Lohnzettel
{m}
U
صورت پرداخت
Lohnbeleg
{m}
U
صورت پرداخت
Lohnstreifen
{m}
U
صورت پرداخت
unter dem Vorbehalt einer Zahlung
U
مشروط به پرداخت
Abzahlung
{f}
U
پرداخت به اقساط
Anteil
{m}
U
قابل پرداخت
Barauszahlung
{f}
U
پرداخت نقدی
Einlösung
{f}
U
پرداخت
[سفته، بدهی]
Abgabe
{f}
U
پرداخت حقوق گمرکی
Teilzahlung bei Geldstrafen
U
پرداخت قسمتی از جریمه
Geldüberweisung
{f}
U
پرداخت بوسیله حواله
unbezahlbar
<adj.>
U
غیر قابل پرداخت
Steuersünderin
{f}
U
فرارکن
[ زن ]
از پرداخت مالیات
Vorleistungen erbringen
U
پیش پرداخت کردن
in Vorlage treten
U
پیش پرداخت کردن
im Voraus zahlbar
U
قابل پیش پرداخت
Kasse gegen Dokumente
U
اسناد در مقابل پرداخت
Kasse vor Lieferung
U
پرداخت پیش از تحویل
Anweisung
{f}
U
دستور پرداخت بانکی
Zahlungsanweisung
{f}
U
دستور پرداخت بانکی
Zahlungsauftrag
{m}
U
دستور پرداخت بانکی
Steuer umgehen
U
فرار از پرداخت مالیات
Liquidation
{f}
[von etwas]
[Börse]
U
پرداخت بدهی
[اقتصاد]
Bankrott
{m}
U
فقدان توانایی پرداخت
Abführung
{f}
U
پرداخت
[امور مالی]
Steuern hinterziehen
U
فرار از پرداخت مالیات
Glattstellung
{f}
[von etwas]
U
پرداخت بدهی
[اقتصاد]
Registrierkasse
{f}
U
صندوق
[محل پرداخت پول]
Ablösesumme
{f}
U
پیش پرداخت اجاره خانه
fällig
<adj.>
U
قابل پرداخت
[ پرداختنی ]
[اقتصاد]
Steuersünder
{m}
U
فرارکن
[مرد ]
از پرداخت مالیات
zahlbar
<adj.>
U
قابل پرداخت
[ پرداختنی ]
[اقتصاد]
die Zahlung anmahnen
U
یادآوری کردن ارسال پرداخت
Gehaltsabrechnung
{f}
U
صورت پرداخت
[اصطلاح رسمی]
Brauchen Sie eine Anzahlung?
U
نیاز به پیش پرداخت است؟
Vereinbarung von Teilzahlungen
U
توافق در پرداخت های قسطی
Geldautomat
{m}
U
دستگاه پرداخت کننده پول
Abzahlung
{f}
U
بازپرداخت
[پرداخت کامل اقساط]
Zahlbar mit
[ Kreditkarte]
.
U
قابل پرداخت با
[کارت اعتبار]
.
Die Dame übernimmt die Rechnung.
U
این خانم صورتحساب را پرداخت می کند.
Auftrag
{m}
U
قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
Anzahlung
{f}
U
پیش پرداخت
[برای مثال در هتل]
alle Steuerabgaben übernehmen
U
پرداخت همه مالیات را برعهده گرفتن
Der Herr übernimmt die Rechnung.
U
این آقا صورتحساب را پرداخت می کند.
Bank für Internationalen Zahlungsausgleich
[BIZ]
U
بانک تسویه پرداخت بین المللی
Vorschuss in Bargeld
U
پیش پرداخت به نوع پول نقد
Versicherungsleistungen an Hinterbliebene
U
مزایای قابل پرداخت به وابستگان بازمانده
Mandat
{n}
U
قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
zahlbar sofort netto Kasse
U
قابل پرداخت نقدی خالص فوری
Wir liefern nur gegen Vorauskasse
[Vorkasse]
.
U
ما منحصرا پس از پیش پرداخت
[کالا را]
ارسال میکنیم.
Draufgabe
{f}
U
پول بیعانه
[پیش پرداخت]
[سپرده]
[ودیعه]
30 Prozent Anzahlung gegen befristete Bankbürgschaft
U
۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
Bei den Zahlungsmitteln wird alles beim Alten bleiben.
U
شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
Angeld
{n}
U
پول بیعانه
[پیش پرداخت]
[سپرده]
[ودیعه]
Anzahlung
{f}
U
پول بیعانه
[پیش پرداخت]
[سپرده]
[ودیعه]
Ist es günstiger, wenn ich bar bezahle?
U
ارزانتر است اگر من پول نقد پرداخت کنم؟
[در هتل]
Kann ich mit einer Kreditkarte reservieren, und mit Bargeld bezahlen?
U
میتوانم با کارت اعتبار رزرو و با پول نقد پرداخت کنم؟
Droussierkrempel
{m}
U
دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد
[صنعت نساجی]
Fadenöffner
{m}
U
دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد
[صنعت نساجی]
Garnettöffner
{m}
U
دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد
[صنعت نساجی]
Garnettmaschine
{f}
U
دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد
[صنعت نساجی]
Zahlung erfolgt per Überweisung innerhalb von 14 Tagen nach Wareneingang.
U
پرداخت بوسیله حواله در خلال چهارده روز پس از دریافت کالا صورت می گیرد.
Ablösesumme
{f}
U
مقدار پولی که با پرداخت آن ورزشکاری از یک تیم به تیم دیگر منتقل می شود
Akontozahlung
{f}
U
پول بیعانه
[پیش بها]
[پیش پرداخت]
[سپرده]
[ودیعه]
30 Tage netto, bei Zahlung innerhalb 10 Tagen 3 Prozent Skonto
U
۳۰ روز خالص و ۳ درصد تخفیف اگردر طی ۱۰ روز پرداخت شود
Akonto
{n}
U
پول بیعانه
[پیش بها]
[پیش پرداخت]
[سپرده]
[ودیعه]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com