Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 121 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
Es geht ihnen gut.
U
آنها تامین مالی دارند .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Finanzierung
{f}
U
تامین مالی
Seine Skulpturen fügen sich mit größter Selbstverständlichkeit in die Natur ein.
U
مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
Vielen von ihnen gelang die Flucht in den Jemen, wo sie eine neue Terrorgruppe bildeten.
U
بسیاری از آنها موفق به فراربه یمن شدند جایی که آنها یک گروه تروریستی جدید تشکیل دادند.
Mir fallen die Haare aus.
U
موهای سرم دارند میریزند.
der Meinung sein, dass ...
U
این عقیده
[نظر]
را دارند که ...
Es gibt ...
U
اینجا ... وجود دارد
[دارند]
Finanzjahr
{n}
U
سال مالی
finanziell
<adj.>
U
مالی
Finanzlage
{f}
U
وضع مالی
ihnen
<pron.>
U
به آنها
sie
<pron.>
U
آنها
sie
<pron.>
U
آنها را
Bankgeschäft
{n}
U
فعالیت مالی
Börsenzeitung
{f}
U
نشریه مالی
Etat
{m}
U
اعتبار مالی
Finanzwesen
{n}
U
دستگاه مالی
Finanzkrise
{f}
U
بحران مالی
Finanzmann
{m}
U
متخصص مالی
Börsenblatt
{n}
U
نشریه مالی
Subvention
{f}
کمک مالی
Einsalbung
{f}
U
روغن مالی
Guthaben
{n}
U
اعتبار مالی
Finanzmarkt
{m}
U
بازار مالی
ihrerseits
<adv.>
U
از طرف آنها
Bestreitung
{f}
U
تامین
Versorgung
{f}
U
تامین
Beschaffung
{f}
U
تامین
Buchung
{f}
U
تامین جا
sturmfrei
<adj.>
U
اختیار خانه ای
[هر چه که دوست دارند می توانند بکنند]
Wirtschaftsteil
{m}
[einer Zeitung]
U
ستون مالی
[روزنامه]
Abführung
{f}
U
پرداخت
[امور مالی]
Finanzchaos
{n}
U
درهم و برهم مالی
Finanzchef
{m}
U
مدیر امور مالی
Finanzvorstand
{m}
U
مدیر امور مالی
Förderpaket
{n}
U
بسته کمک مالی
Hilfspaket
{n}
U
بسته کمک مالی
Leiter
{m}
Finanzwesen
U
مدیر امور مالی
Leiter
{m}
der Finanzabteilung
U
مدیر امور مالی
finanzielles Chaos
U
درهم و برهم مالی
Er kann sie sehen.
U
میتواند آنها را ببیند.
Sie machen eine Reise.
آنها میروند سفر.
Sie sind gleichwertig
[ebenbürtig]
.
U
آنها همتراز هستند.
so dass sie im Stande sind
U
به طوری که آنها بتوانند
Die Waffengesetze müssen überdacht werden.
U
قوانین تفنگ نیاز به بازبینی
[تجدید نظر]
دارند.
Zwischen 1 und 2 liegen Welten.
<idiom>
U
۱ و ۲ یک دنیا باهم فرق دارند
[بسیار متفاوت هستند]
.
Haben die Züge Anschluss?
U
[خط]
قطارها به هم اتصال دارند؟
[برای عوض کردن قطار]
Energiezufuhr
{f}
U
تامین انرژی
Finanzierung
{f}
U
تامین هزینه
sicherstellen
U
تامین کردن
Bundesfinanzhof
{m}
U
دادگاه مالی آلمان فدرال
Steuer
{f}
U
گمرک ورودی
[امور مالی]
umlagepflichtig
<adj.>
U
مشمول مالیات
[ امور مالی]
Sie haben sich gegriffen.
U
آنها به یقه همدیگر پریدند.
Sie waren alle gleich.
U
همه آنها یکی بودند.
Sie haben mir ausnahmsweise erlaubt ...
U
آنها به من استثنأ اجازه دادند ...
Sie haben mir die Schuld an dem Unfall gegeben.
U
آنها من را مقصر آن پیشامد دانستند.
für etwas sorgen
U
تامین کردن
[چیزی]
etwas gewährleisten
U
تامین کردن چیزی
Altersversorgung
{f}
U
تامین معاش پیران
etwas
[Akkusativ]
sicherstellen
U
تامین کردن
[چیزی]
den Bedarf decken
U
تامین کردن نیاز
etwas
[Akkusativ]
gewährleisten
U
تامین کردن
[چیزی]
etwas sicherstellen
U
تامین کردن چیزی
etwas
[Akkusativ]
sichern
U
تامین کردن
[چیزی]
eine Zeit finanzieller
[wirtschaftlicher]
Not durchmachen
U
دوره سختی مالی
[اقتصادی]
را گذراندن
Cashflow-Steuer
{f}
U
مالیات جریان نقدی
[امور مالی]
die Steuererklärung abgeben
U
اظهار نامه مالی را تحویل دادن
Sie haben sich über seine Sprechweise mokiert.
U
آنها او را از طوری که حرف می زد دست انداختند.
Was hält die traditionelle Mittelschicht von dieser Politik?
U
بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
Die Gegner einer Abspaltung liegen nur leicht vorn.
U
مخالفین جدایی
[در رای گیری]
فقط کمی جلو قرار دارند.
das fünfte Rad am Wagen sein
U
آدم اضافه
[بدون همسر]
بودن
[در جشنی که همه زوج دارند]
sichern
[gegen]
[vor]
U
تامین کردن
[علیه]
[در برابر]
schützen
[gegen]
[vor]
U
تامین کردن
[علیه]
[در برابر]
hinterlassen
U
به وسیله وصیت کتبی مالی را به ارث گذاشتن
vermachen
U
به وسیله وصیت کتبی مالی را به ارث گذاشتن
Rettungsaktion
{f}
U
کمک مالی
[برای جلوگیری از ورشکستگی]
[اقتصاد]
Rettung
{f}
[vor drohendem Konkurs]
U
کمک مالی
[برای جلوگیری از ورشکستگی]
[اقتصاد]
Stütze kriegen
<idiom>
U
کمک مالی
[یا بیکاری]
گرفتن
[اصطلاح روزمره]
Notankauf
{m}
U
کمک مالی
[برای جلوگیری از ورشکستگی]
[اقتصاد]
[Zinsen, Dividende]
abheben
U
دریافتن
[بهره یا سود سهام]
[امور مالی]
Sie wechselten keine Worte.
U
هیچ کلمه ای بین آنها رد و بدل نشد.
Sie betreiben ganz offen seinen Rausschmiss.
U
آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
Die Nachricht hat sie tief erschüttert.
U
این خبر آنها را بسیار پریشان کرد.
Da standen sie in all ihrer Pracht.
U
آنجا آنها در تمام زر و زیور خود بودند.
Sie sind altersmäßig nicht weit auseinander.
U
آنها از نظر سنی خیلی با هم فاصله ندارند.
Ich nehme die dir mal ab.
U
من آنها را
[که دردستت هستند]
از تو می گیرم
[برای کمک]
.
Wir übernehmen die anfallenden Gebühren.
U
ما حق الزحمه های مداوم را تامین می کنیم.
Seine Sekretärin kümmert sich um die Einzelheiten.
U
منشی او
[مرد]
جزییات را تامین می کند.
Uns geht es so gut wie nie zuvor!
<idiom>
U
وضع
[مالی]
ما تا حالا اینقدر خوب نبوده است.
beheben
U
دریافتن
[بهره یا سود سهام]
[در اتریش]
[امور مالی]
Sein Freund griff ihm unter die Arme.
U
دوست او بهش کمک کرد.
[روحی مالی یا اجتماعی]
Es geht ihm schlecht.
U
وضع مالی او
[مرد]
خوب نیست.
[پول ندارد]
Sie leben den größten Teil des Jahres im Ausland.
U
آنها بخش بیشتری از سال را در خارج زندگی می کنند.
Das Gericht machte kurzen Prozess mit ihnen.
U
دادگاه خیلی فوری به قضیه آنها رسیدگی کرد.
sozialversichert sein
U
بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
es Jemandem an nichts mangeln lassen
U
تضمین
[تامین]
کردن که کسی کمبودی ندارد
Friedensforschung
{f}
U
کاوش علمی برای تامین شرایط صلح
jemandem einer Sache den Hahn abdrehen
[zudrehen]
<idiom>
U
پشتیبانی
[کمک مالی ]
به کسی را قطع
[متوقف]
کردن
[اصطلاح]
Gibt es einen waschsalon mit Dienstleistung in der Nähe?
U
یک سالن لباس شویی که آنها برایم بشورند در نزدیکی به ما هست؟
Ihre Blicke trafen sich.
U
آنها به هم زل زدند.
[همینطور به معنی گفتگوی بدون مکالمه یا عشق به هم]
Sie müssen das mindestens 2 Wochen im Voraus bekanntgeben
[ankündigen]
.
U
آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
Pflock
{m}
U
میله چوبی با نوک تیز
[برای محکم بستن چیزی به آنها]
Klammer
{f}
U
میله چوبی با نوک تیز
[برای محکم بستن چیزی به آنها]
Opfer fühlen sich oft ohnmächtig gegenüber dem Verbrechen, das sie mitgemacht haben.
U
قربانیان اغلب در برابر گناهی که به آنها انجام شده حس ناتوانی می کنند.
Mach dir um deine Unterkunft keine Sorgen - dafür ist gesorgt.
U
ناراحت جایی برای ماندنت نباش . آن تامین شده است.
Zweck der Geldstrafen ist es, die Leute vom Schnellfahren abzuhalten.
U
قصد جریمه مالی این است که مردم را از تند رانی منصرف بکنند.
Er kaufte ihnen aus einem Schuldgefühl heraus teure Geschenke.
U
او
[مرد]
بخاطر احساس گناهش برای آنها هدیه گران بها خرید.
falscher Freund
U
واژه ای در دو زبان که شبیه به هم هستند اما معنی آنها کاملا فرق دارد.
Beamte werden an jenen Standorten postiert, wo sie am meisten gebraucht werden.
U
افسران به مکان هایی که آنها بیشتر مورد نیازباشند مستقر شده اند.
Ein Remis könnte sie den Aufstieg in die erste Liga kosten.
U
یک برابری
[در مسابقه]
می توانست پیشرفت به گروه اول برای آنها تمام بشود.
Dann bekam ich die übliche Leier von der Frau und den Kindern zu hören, die er ernähren muss.
U
سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او
[مرد]
باید از آنها حمایت بکند.
Sie haben den Spagat zwischen der Beibehaltung des ländlichen Charms und moderner Umgestaltung geschafft.
U
آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
Kurz vor dem Zugriff der Polizei gelang ihnen die Flucht.
U
چند دقیقه قبل از اینکه پلیس هجوم بیاورد آنها موفق شدند فرار بکنند.
Die Miliz brannte das Dorf nieder, nahm die Bewohner gefangen und verlangte Lösegeld für sie.
U
جنگجویان غیر نظامی روستا را آتش زدند. ساکنین را اسیر گرفتند و درخواست پول برای آزادی آنها کردند.
Sie verlieren das Spiel. Trotzdem sehen wir es uns an.
U
آنها بازی را می بازند. با این حال ما آن
[بازی]
را نگاه می کنیم.
etwas aufreißen
U
چیزی را تهیه کردن
[تامین کردن]
[شغلی یا قراردادی]
etwas an Land ziehen
U
چیزی را تهیه کردن
[تامین کردن]
[شغلی یا قراردادی]
sich etwas verschaffen
U
چیزی را تهیه کردن
[تامین کردن]
[شغلی یا قراردادی]
Briefbeschwerer
{m}
U
وزنه روی کاغذ
[چیز سنگینی که روی اوراق روی میز می گذارند تا باد آنها را پراکنده نسازد]
sichern
U
تامین کردن
[مطمئن کردن ]
[حفظ کردن]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com