Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 20 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
kleiner Bruder {m} U برادر کوچک
kleiner Bruder {m} U برادر نوزاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
kleiner Zeiger {m} U عقربه کوچک [ساعت]
kleiner werden U چروک شدن [جمع شدن ] [کوچک شدن ] [عقب کشیدن] [کاهش یافتن] [آب رفتن]
kleiner Hügel U برآمدگی [شکم]
ein kleiner Tipp U یک راهنمایی کوچک
ein kleiner Zwischenfall U یک حادثه جزئی
ein kleiner Vorfall U یک حادثه جزئی
Bruder {m} U هم پیمان
Bruder {m} U همراه
Bruder {m} U هم مسلک
Bruder {m} U برادر
Dieser ist kleiner als jener. U این کوچکتر از آن است.
ungleiche Brüder {pl} U اشخاصی که اسما برادر هستند.
großer Bruder {m} U برادر بزرگ [که مواظب برادر و خواهر کوچک است]
großer Bruder {m} U برادر بزرگ
älterer Bruder {m} U برادر بزرگ
Er sieht seinem Bruder ähnlich. U او [مرد] شبیه به برادرش است.
Mein Bruder steht vor der größten Herausforderung seiner Laufbahn. U برادر من بابزرگترین چالش در مسیر شغلش روبرو است.
Meine Schwester mag ich ebenso gern wie meinen Bruder. U من خواهرم را به اندازه برادرم دوست دارم.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com