Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 41 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
alles <pron.> U همه چیز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
alles in einem <adj.> U همه چیز در یکی [مانند شامپو و حالت دهنده مو در یک مخزن]
alles in allem U روی هم رفته
alles über U همه چیز درباره
Alles in Ordnung? U حالت خوب است؟ [هیچ مشکلی نداری؟]
Alles in Ordnung? U سالم هستی؟
Alles in Ordnung? U هیچ آسیبی نخوردی؟
schlechterdings alles <adv.> U تقریبا همه کاری [هر کاری]
Alles klar. U واضح است.
[Alles] in Ordnung. U همه چیز درست است.
alles ausplaudern U تمام موضوعی را لو دادن
Alles ist in Butter. <idiom> U همه چیز کاملا رضایت مندانه است. [اصطلاح روزمره]
Ist alles in Ordnung? U هیچ آسیبی نخوردی؟
Es ist alles vorbei. U همه اش [کاملا] تمام شد.
Ist alles in Ordnung? U حالت خوب است؟ [هیچ مشکلی نداری؟]
Alles läuft glatt. <idiom> U همه چیز بی مانع پیش می رود. [اصطلاح روزمره]
Alles verläuft reibungslos. <idiom> U همه چیز بی مانع پیش می رود. [اصطلاح روزمره]
Ist alles in Ordnung? U سالم هستی؟
Alles war prima! U همه چیز عالی بود!
Es geht alles vorbei. <idiom> U این [مرحله ] هم خواهد گذشت.
Es geht alles vorüber. U این [مرحله ] هم خواهد گذشت.
Ich nehme alles zurück. U من اشتباه کردم. [همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
alles beim Alten [be] lassen U رسوم قدیمی را ثابت [دست نخورده] نگه داشتن
Alles Gute zum Geburtstag! تولدت مبارک!
Es ist schlechterdings alles verhandelbar. U تقریبا همه چیز قابل معامله است.
Ich weiß das alles. U من همه چیز را میدونم.
alles über den Haufen werfen <idiom> U مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی [اصطلاح مجازی]
Nachträglich alles Gute zum Geburtstag! با تاخیر تولدت مبارک!
das ist alles [mehr nicht] U این تمامش [همه اش] است
Es ist dort alles beim Alten. U آنجا هیچ چیز تغییر نکرده است.
Das ist noch nicht alles. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه داره]
Das ist noch nicht alles. <idiom> U هنوز تموم نشده. [هنوز ادامه داره]
Das ist noch nicht alles. <idiom> U این همش نیست.
Für mich ist das alles Fachchinesisch. U این همه اش برای من شر و ور است.
Bei den Zahlungsmitteln wird alles beim Alten bleiben. U شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
Sie hatte eine tiefsitzende Abneigung gegen alles Fremde. U او [زن] تنفر ذاتی برای هر چیزی بیگانه داشت.
Das alles hilft uns im täglichen Leben nicht viel weiter. U تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
Bis auf einen [Außer einem] Motortausch habe ich alles versucht, um das Auto wieder flott zu bekommen. U به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
Sie isst kein Fleisch, aber sonst isst sie so gut wie alles. U او [زن] گوشت نمی خورد اما به غیر از آن او [زن] کلا همه چیز می خورد.
über alles [über allem] U مخصوصا
Wenn ich das durchstehen kann, kann ich alles durchstehen. U اگر من بتوانم طاقت این رابیاورم همه چیز را می توانم تحمل کنم.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com