Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 10 (4809 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Polizei {f} U پلیس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Schwerpunktkontrolle {f} [der Polizei] U محل بازرسی [نقطه مقابله] وسایل نقلیه [پلیس]
Frischgefangener {m} [besonders Polizei, Militär] U تازه کار [بویژه در پلیس یا ارتش ] [اصطلاح شوخی]
Die Polizei war angewiesen, notfalls zu schießen. U پلیس فرمان داشت که در حال لزوم تیراندازی کند.
Ich habe sie davon abgebracht, zu Polizei zu gehen. U من او [زن] را منصرف کردم به [اداره] پلیس برود.
Jemanden wegen Ruhestörung [bei der Polizei] anzeigen U از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن [به پلیس] شکایت کردن
Die Polizei ist mit einem Großaufgebot vertreten. U نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
Die Polizei hat ihn bereits seit Jahren im Visier. U چندها سال است که او توجه پلیس را به خود جلب کرده است.
Kurz vor dem Zugriff der Polizei gelang ihnen die Flucht. U چند دقیقه قبل از اینکه پلیس هجوم بیاورد آنها موفق شدند فرار بکنند.
auf der Flucht [vor der Polizei] sein U در فرار [از پلیس] بودن
Recent search history Forum search
2دنبال پلیس میگردن
2دنبال پلیس میگردن
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com