Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 47 (8628 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Ich muss los! U من باید برم! [همین حالا]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Können Sie mir sagen wenn ich raus muss? U میتوانید به من بگویید کی پیاده بشوم؟ [روزمره]
Können Sie mir sagen wenn ich aussteigen muss? U میتوانید به من بگویید کی پیاده بشوم؟
Muss man umsteigen? U باید [قطار یا اتوبوس ] عوض بشود؟
Wie oft muss man umsteigen? U چند بار باید [قطار یا اتوبوس] عوض شود؟
Ich muss hier aussteigen. U باید اینجا پیاده بشوم.
Wo muss man für Cottbus umsteigen? U برای مقصد کتبوس کجا باید [ قطار ] عوض کنم؟
Wenn Sie nicht langsamer fahren, muss ich kotzen. U اگر آهسته نرانید بالا می آورم.
Wann muss ich es zurückbringen? U کی باید برگردانمش؟
Ich muss weg! U من باید برم! [همین حالا]
Die Vase muss gut eingepackt werden. U گلدان باید با ماده محافظ درست بسته بندی شود.
Ich bedauere, aber ich muss stornieren. U ببخشید ولی من باید [رزروم را] لغو کنم.
Ich muss mit dem Chef sprechen. U من باید با مدیر صحبت کنم.
Wann muss ich das Zimmer verlassen? U کی باید از اتاق [هتل ] بیایم بیرون؟
Man muss es ihm [ihr] lassen! <idiom> U این را باید اعتراف کرد. [این اعتبار را باید به او داد] [اصطلاح]
Ich muss Ihnen leider absagen. U متاسفانه من نمیتوانم بیایم.
Ich muss diesen Termin absagen. U من باید این قرار ملاقات را لغو کنم.
Es muss bis zehn Uhr fertig sein. U این باید تا ساعت ۱۰ آماده باشد.
Die Regierung muss das Problem der Staatsschulden jetzt einmal angehen. U این دولت باید به مشکل بدهی ملت رسیدگی کند.
Ich muss gestehen, ich besuche meine Eltern nicht so oft wie ich sollte. U من اعتراف می کنم که من پدر و مادرم را به اندازه ای که باید دیدار بکنم نمی کنم.
Ich muss zugeben, von Computern verstehe ich nichts. U من باید اعتراف بکنم که از رایانه چیزی نمی فهمم.
Zunächst einmal muss ich etwas gestehen. U من فکر می کنم وقتش است که به یک چیزی اعتراف کنم.
Ich muss gestehen, dass ich gegen ihn irgendwie voreingenommen bin. U من باید اعتراف بکنم که تا حدی تمایل به تنفر از او [مرد] را دارم.
Ich muss noch einige Dinge erledigen, bevor wir uns treffen. U من باید هنوز به چندتا کار برسم قبل از اینکه با هم ملاقات کنیم.
Ich muss etwas erledigen. U من باید به کاری برسم.
Ich muss mich um etwas kümmern. U من باید به کاری برسم.
Ich muss leider gehen. U متاسفانه من باید عازم بشوم.
Dann bekam ich die übliche Leier von der Frau und den Kindern zu hören, die er ernähren muss. U سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او [مرد] باید از آنها حمایت بکند.
Da muss ich etwas weiter ausholen. U این نیاز به کمی پیش زمینه [توضیح بیشتر] دارد.
Ich muss auf meine [schlanke] Linie achten. U من باید مواظب به آنچه می خورم باشم. [که چاق نشوم]
Schalten Sie morgen wieder ein, wenn wir uns ansehen, worauf man bei einem Fahrradcomputer achten muss. U کانالتان را فردا [به این برنامه] تنظیم کنید وقتی که ما بررسی می کنیم به چه چیزهایی درکامپیوتر دوچرخه توجه کنیم.
Das muss ich rot anstreichen. U من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
Die Antwort auf den Terrorismus muss bessere Geheimdienstinformation und bessere internationale Zusammenarbeit sein. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
Man muss die Feste feiern, wie sie fallen. <proverb> U جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
Sie muss mindestens 40 sein. U او [زن] کم کمش باید ۴۰ ساله باشد.
Wer das Gelände unbefugt betritt, muss mit einer polizeilichen Anzeige rechnen. U هر کسی که غیر مجاز وارد شود به پلیس گزارش داده می شود.
Es muss gesagt werden, dass ... U لازم هست که گفته بشه که ...
Ich muss um elf zu Hause sein. U من ساعت ۱۱ باید خانه باشم. [چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
Das muss ich dir lassen. U دراین نکته اعتراف می کنم [که حق با تو است] .
Wieviel Marken muss ich für diesen Brief in den Iran aufkleben? U این نامه برای ایران چند تا تمبر می خواهد؟
Ich muss mich hier berichtigen [korrigieren] . U من اشتباه کردم. [همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
Wie viel muss ich löhnen? U چقدر خرج روی دستم می افتد؟
Ich muss mich beeilen. من باید عجله کنم.
Muss das [ausgerechnet] heute sein? U این حالا باید امروز باشد [از تمام روزها] ؟
Ich muss auf meine [schlanke] Linie achten. U باید مواظب رژیمم باشم.
Man muss mit den Wölfen heulen! <idiom> U خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.
Ich muss heute studieren. من امروز باید درس بخوانم. [مطالعه بکنم]
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
1برای رشد به درون خود نفوذ و سفر کنید
1برای شاد کردن دیگران باید بعضی وقتها هم باخت
2باید همه جوانب این موضوع را در نظر داشت.
1او باید دو خانواده را از نظر اقصادی بچرخاند.
1besser werden
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com