Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 32 (782 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
Ex-Freund
{m}
U
دوست قبلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Jedermanns Freund ist niemandes Freund.
<proverb>
U
دوست هر کسی دوست هیچکس نیست.
Ein Freund in der Not ist ein wahrer Freund.
U
یک دوست در ضرورت یک دوست واقعی است.
Freund
{m}
U
دوست یا
[دوست پسر]
Freund
{m}
U
رفیق
Freund
{m}
U
دوست
Freund
{m}
U
یار
falscher Freund
U
واژه ای در دو زبان که شبیه به هم هستند اما معنی آنها کاملا فرق دارد.
Er ist ein Freund.
U
او یک دوست است.
Mein Freund Heinz.
U
دوست پسر من هاینتس.
Freund eines Freundes
{m}
U
دوست یک دوست
Freund-Feind-Kennung
{f}
U
تشخیص دوست یا دشمن
[ارتش]
Er ist mein Freund.
U
او دوست پسر من است.
Mein guter Freund.
U
دوست خوب من.
Ist er dein Freund?
U
او دوست پسر تو است؟
Hast du einen Freund?
U
دوست پسر داری؟
Mein echter Freund.
U
دوست پسر من.
Mein echter Freund.
U
دوست واقعی من.
Ein echter Freund.
U
یک دوست واقعی.
Das ist mein Freund.
U
این دوست من است.
der Mord
{m}
an seinem Freund
U
قتل دوست او
[مرد]
Einen festen Freund haben.
U
یک دوست پسر داشتن.
Er ist ein Freund fürs Leben.
U
او
[مرد]
دوستی برای یک عمر است.
Du bist mir ein feiner Freund!
U
تو واقعا دوست عالی هستی.
[طنز ]
Er ist ein Freund von mir.
U
او یکی از دوستهای من است.
[او دوست من است.]
etwas
[Akkusativ]
an meinen Freund senden
U
چیزی را به دوستم فرستادن
Ich war mit einem Freund im Urlaub.
U
من با یک دوست در مرخصی بودم.
mit seinem Freund
[seiner Freundin]
Schluss machen
U
دوست پسر
[دوست دختر]
خود را
[مانند گونی کثیف]
ول کردن
Sein Freund griff ihm unter die Arme.
U
دوست او بهش کمک کرد.
[روحی مالی یا اجتماعی]
Ein enger Freund kann zu einem engen Feind werden.
U
یک دوست نزدیک می تواند به یک دشمن نزدیک تبدیل شود.
Mit einem Freund entschuldigt sich Gott für die Verwandten.
U
با داشتن یک دوست
[صمیمی]
خدا برای خویشاوندان عذرخواهی می کند.
Mein Freund stritt sich mit dem Türsteher herum, weil er uns nicht hineinließ.
U
دوستم بیخودی
[و بی نتیجه]
با دربان جر و بحث می کرد چونکه او ما را نمی گذاشت برویم تو.
Recent search history
Forum search
1
من دوستم را با شما در ارتباط قرار مى دهم اگر مشكلى بود به او بگوييد.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com