Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 46 (6357 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
30 Tage netto, bei Zahlung innerhalb 10 Tagen 3 Prozent Skonto
U
۳۰ روز خالص و ۳ درصد تخفیف اگردر طی ۱۰ روز پرداخت شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Zahlung erfolgt per Überweisung innerhalb von 14 Tagen nach Wareneingang.
U
پرداخت بوسیله حواله در خلال چهارده روز پس از دریافت کالا صورت می گیرد.
innerhalb von drei Tagen nach Aufforderung
U
در طی سه روز پس از تقاضا
A- Du meinst ich sollte zwei Tage für die Prüfung üben, um sie zu bestehen. Ich werde drei Tage dafür üben. B- Dann, nur zu!
U
الف - منظورت اینست که من باید دو روز تمرین کنم تا امتحان را قبول بشوم. من سه روز تمرین خواهم کرد. ب - خوب پس خدا بیشتر قدرت بده!
Zählung
{f}
U
آمارگیری
Zählung
{f}
U
سرشماری
hundert Prozent
U
صد درصد
fünfzig Prozent
U
پنجاه درصد
die Zahlung anmahnen
U
یادآوری کردن ارسال پرداخت
für Tara 15 Prozent abrechnen
U
برای تارا ۱۵ درصد در نظر گرفتن
Netto
{n}
U
خالص
[قیمت یا وزن یا دستمزد]
[دستمزد یا حقوق پس از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
netto
<adv.>
U
خالص
[مانند ارزش یا محصول یا سود]
[اقتصاد]
heute in acht Tagen
U
هفت روز پس از امروز
Davon entfallen 20 Prozent auf Europa.
U
از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
unter dem Vorbehalt einer Zahlung
U
مشروط به پرداخت
30 Prozent Anzahlung gegen befristete Bankbürgschaft
U
۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
netto verdienen
U
خالص دریافتن
[دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
netto bekommen
U
خالص دریافتن
[دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
Netto-Finanzverschuldung
U
نسبت خالص قرض به ارزش سهام معمولی شرکتی
[اقتصاد]
[sofort]
netto Kasse
U
نقدی خالص
[فوری]
brutto für netto
U
ناخالص بجای خالص
[مانند بها یا محصول یا وزن]
zu Tage fördern
U
از زیر خاک در آوردن
zu Tage fördern
U
حفاری کردن
zu Tage fördern
U
از زیر درآوردن
Ich bin seit fünf Tagen hier.
U
پنج روزه که من اینجا هستم.
Ich bin seit fünf Tagen hier.
U
من پنج روز که اینجا هستم.
zahlbar sofort netto Kasse
U
قابل پرداخت نقدی خالص فوری
Tage wurden zu Wochen.
U
روز هاتبدیل به هفته ها شدند.
Die Tage nehmen ab.
U
روزها کوتاه می شوند.
innerhalb
<adv.>
<prep.>
U
در توی
innerhalb
<adv.>
<prep.>
U
در داخل
innerhalb
<adv.>
در مدت
innerhalb
<prep.>
U
در داخل
innerhalb
<prep.>
U
در مدت
innerhalb
<adv.>
<prep.>
U
توی
innerhalb
<prep.>
U
در طول
innerhalb
<prep.>
U
درحدود
Seine Tage sind gezählt.
<idiom>
U
زمان فوت کردنش نزدیک است.
In diesen Tagen habe ich nicht Zeit und Geduld
U
این روزها اصلا حال و حوصله ندارم
innerhalb
[ Genitiv]
<prep.>
U
توی
innerhalb
[ Genitiv]
<prep.>
U
در داخل
innerhalb
[ Genitiv]
<prep.>
U
مطابق
innerhalb
[ Genitiv]
<prep.>
U
در حصار
Seine Abfahrt hat sich um 2 Tage verschoben.
U
حرکت او
[مرد]
دو روز به تاخیر افتاد.
Noch ist nicht aller Tage Abend.
<idiom>
U
عاقبت
[نتیجه]
داستان را تا موقعی که به پایان نرسیده فرض نگیر
[اصطلاح]
Krankheitshalber musste er mehrere Tage der Arbeit fernbleiben.
U
بخاطر بیماریش او
[مرد]
چند روز مانع شد به سر کار برود.
Recent search history
Forum search
3
mit Wirkung für die Vergangenheit
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com