Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Ballkünstler {m} U کسی که بر توپ تسلط مطلق دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Bewältigung {f} U تسلط
Besitz {m} U تسلط
Beherrschung {f} U تسلط
sich aneignen U بی پروا تسلط داشتن
sich schnappen U بی پروا تسلط داشتن
raffen U بی پروا تسلط داشتن
in Beschlag nehmen U بی پروا تسلط داشتن
Wände haben Ohren <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
Ich habe das Gefühl [so eine Ahnung] , dass es diesmals anders ist. U بدلم برات شده که این بار فرق دارد. [سخت گمان دارم که این بار فرق دارد.]
selbstherrlich <adj.> U مطلق
unabdingbar <adj.> U مطلق
autokratisch <adj.> U مطلق
Diktatur {f} U حکومت مطلق
äußerst <adj.> U مطلق [کاملا ]
total <adj.> U مطلق [کاملا ]
völlig <adj.> U مطلق [کاملا ]
Autokrat {m} U حاکم مطلق
Alleinbesitz {m} U مالکیت مطلق
Alleinherrscher {m} U حاکم مطلق
vollkommen <adj.> U مطلق [کاملا ]
Autokratie {f} U حکومت مطلق
Diktator {m} U حاکم مطلق
Absolutismus {m} U مطلق گرایی
Absolutismus {m} U مطلق آیینی
Betrag {m} U قدر مطلق [ریاضی]
absoluter Fehler {m} U خطای مطلق [ریاضی]
Absolutwert {m} U قدر مطلق [ریاضی]
Absolutbetrag {m} U قدر مطلق [ریاضی]
etwas zutiefst verabscheuen U نفرت مطلق از چیزی داشتن
Betragsfunktion {f} U تابع قدر مطلق [ریاضی]
eine glatte Lüge U دروغی مطلق [کاملا بدون حقیقت]
gab U صیغه فعل گذشته مطلق از مصدر
Komplexe Betragsfunktion {f} U تابع مختلط قدر مطلق [ریاضی]
Reelle Betragsfunktion {f} U تابع حقیقی قدر مطلق [ریاضی]
Verkehrsinfarkt {m} U راهبندان مطلق [به طوری که چهار راههای اصلی بسته شوند]
totaler Stau {m} U راهبندان مطلق [به طوری که چهار راههای اصلی بسته شوند]
Stillstand {m} U راهبندان مطلق [به طوری که چهار راههای اصلی بسته شوند]
Verkehrskollaps {m} U راهبندان مطلق [به طوری که چهار راههای اصلی بسته شوند]
Ist es möglich? U امکان دارد؟
Er hat dienstfrei. U او مرخصی دارد.
es kommt darauf an U بستگی دارد [به]
Gibt es eine günstigere Variante? U ارزانترش وجود دارد؟
die Ausfuhr von ... ist prämienbegünstigt. U صدور ... جایزه دارد.
Wie weit? U چقدر فاصله [دارد] ؟
selten verwendet U بندرت کاربرد دارد
je nachdem U این بستگی دارد
kaum verwendet U بندرت کاربرد دارد
so weit es möglich ist U تا آنجایی که امکان دارد
es kommt drauf an U این بستگی دارد
Er neigt zu Erkältungen. U او تمایل به سرماخوردگی دارد.
Es gibt ein Problem mit meinem Zimmer. U اتاق من اشکال دارد.
Was habe ich denn davon? <idiom> U این چه سودی برای من دارد؟
Der Bus nach ... hält hier an. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
Gibt es einen Direktzug? U یک قطار مستقیم وجود دارد؟
ein mir gewogener Mensch U کیسی که با من میانه خوبی دارد
Es gibt ... U اینجا ... وجود دارد [دارند]
Was ist mit ihm? U مگر او [مرد] چه عیبی دارد؟
es hängt ganz davon ab U این کاملا بستگی دارد
das bricht nicht ab <idiom> U همینطور ادامه دارد [موضوعی]
Er behauptet, Sie zu kennen. U او [مرد] ادعا دارد او [زن] را بشناسد.
Gibt es einen Nachtzug? U قطار شبانه وجود دارد؟
Gibt es einen Schnellzug? U قطارویژه تندرو وجود دارد؟
Er ist anderer Meinung. U نظر او [مرد] فرق دارد.
etwas mangelt Jemandem U کسی کمبودی چیزی را دارد
es mangelt an etwas [Dativ] U کمبود چیزی وجود دارد
es besteht [ herrscht] Mangel an etwas [Dativ] U کمبود چیزی وجود دارد
Kostet das eine Gebühr? U جریمه دارد؟ [لغو رزرو]
Ein Würfel hat 6 Seiten. U یک مکعب ۶ تا وجح دارد. [ریاضی]
Flug und Unterkunft sind im Preis inbegriffen. U بها پرواز و مسکن را در بر دارد.
es spukt [in dem Haus] U [این خانه] روح دارد
Das ist eine Spirale ohne Ende! این رشته سر دراز دارد.
Jimmy Carter ist an Krebs erkrankt. U جیمی کارتر بیماری سرطان دارد.
Da kommt noch etwas. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه دارد]
Bluthund {m} U سگ شکاری که شامه بسیار تیزی دارد
Keine Regel ohne Ausnahme. U برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
Bahnkörper {m} U ریل و سکویی که زیر آن قرار دارد
Es ist fraglich, ob ... U این جای بحث دارد که آیا ...
Da kommt noch mehr. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه دارد]
Was ist mit ihm? U این چه ناراحتی دارد؟ [اصطلاح روزمره]
Dover liegt im Süden Englands. U دور در جنوب انگلیس قرار دارد.
Ich bin zwar sein Vater, aber ... U واقعیت دارد که من پدرش هستم اما ...
Das Zimmer ist muffig. U اتاق بوی ناگرفته پوسیده دارد.
Gibt es eine Ermäßigung für Kinder? U تخفیف برای بچه ها وجود دارد؟
Seit wann besteht das Problem? U از چه زمانی این مشکل وجود دارد؟
Das Rad eiert ein wenig. U این چرخ کمی تاب دارد.
Gibt es einen späteren Zug? U یک قطار که دیرتر برود وجود دارد؟
Gibt es einen früheren Zug? U یک قطار که زودتر برود وجود دارد؟
ausgenommen <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
Auf 260 Einwohner kommt ein Arzt. U برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
Gibt es eine Ermäßigung für Vorverkauf? U تخفیف برای پیش فروش وجود دارد؟
Mein Schreibtisch steht am Fenster. U میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
Ein unüberschaubarer Personenkreis hat Zugriff auf die Daten. U گروه بیحسابی از افراد دسترسی به داده ها دارد.
Einmalpasswort {n} U اسم رمزی که تنها یک بار ارزش دارد
Einmalkennwort {n} U اسم رمزی که تنها یک بار ارزش دارد
Dieses Buch verdient eine sorgfältige Lektüre. U این کتاب شایستگی خواندن با دقت را دارد.
Gibt es eine Ermäßigung für Wochenende? U تخفیف برای آخر هفته وجود دارد؟
außer <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
nur <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
um zu sehen, aus welchem Holz er geschnitzt ist <idiom> U تا ببینیم او [مرد] چقدر توانایی [تحمل] دارد
Gibt es Sonderangebote für diese Reise? U معامله باصرفه برای این سفر وجود دارد؟
Da steckt mehr dahinter. U ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
Wie jedes Kind verfügt sie nur über einen begrenzten Wortschatz. U مانند هر کودک، او [زن] وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
Es ist eigenartig und doch wahr. U این عجیب است و در عین حال واقعیت دارد.
Im internationalen Vergleich ist Deutschland führend. U در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
Briefkastenfirma {f} U شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
Der Erfolg hat viele Väter, der Misserfolg ist immer ein Waisenkind. U موفقیت چندین پدر دارد شکست همیشه یتیم است.
Da muss ich etwas weiter ausholen. U این نیاز به کمی پیش زمینه [توضیح بیشتر] دارد.
Warum ist die Banane krumm? <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
Albino {m} U زال [کسی که از آغاز تولد پوست و موی سفید دارد]
Warum ist die Banane krumm? <idiom> U من هم نمی دانم [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
der Heilige Gral U جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
Wenn der Mond einen Hof hat, so bedeutet das Regen. U وقتی ماه هاله دارد این علامت باران آمدن است.
Pickelgesicht {n} U عبارت زشت برای کسی که بدچور جوش روی صورتش دارد.
Das ist jetzt schon das dritte Jahr in Folge, dass [wo] die Fluggesellschaft rote Zahlen schreibt. U این سومین سال پی در پی است که شرکت هواپیمایی کسری در حسابش دارد.
Gibt es hier Altertümer? U آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟
ein Ohrfeigengesicht haben U صورتی داشته باشد که آدم دوست دارد سیلی اش بزند [اصطلاح روزمره]
Egal was du sagst, er wird immer etwas auszusetzen haben [ etwas finden, um dagegen zu reden] . U فرقی نمی کند چه بگویی او [مرد] همیشه ایرادی برای گرفتن دارد.
Nach dem Essen zieht er sich gerne in sein Arbeitszimmer zurück. U پس از شام او [مرد] دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
Wenn die Symptome weiterhin auftreten, ärztlichen Rat einholen [einen Arzt zu Rate ziehen] . U اگر ظهورعلایم بیماری ادامه دارد برای مشاورت به پزشک مراجعه شود.
falscher Freund U واژه ای در دو زبان که شبیه به هم هستند اما معنی آنها کاملا فرق دارد.
Stromsparen ist bei meinem Onkel eine fixe Idee. U در مورد صرفه جویی برق عموی من شپش درکلاه دارد. [خیلی مهم است برای او ]
Unterwegs ist Fotografieren strengstens verboten, man befindet sich schließlich auf Militärgelände. U در بین راه عکس برداری شدیدا ممنوع است، چرا که آدم در محوطه نظامی حضور دارد.
Aber-Nazi {m} U کسی که ادعا دارد نازی نیست [اما در دلایلش و رفتارش نازی است]
Die Hauptstraße geht halbrechts [schräg rechts] weiter. U این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
Da kommt noch mehr. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch etwas. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Es wird Abend. <idiom> U هوا دارد تاریک می شود [شب می شود] . [اصطلاح]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com