Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1978 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Sind Sie auf Geschäftsreise? U کاری دارید اینجا؟ [تجارت]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Was haben Sie hier zu suchen? U اینجا چه می خواهید؟ [آمده اید اینجا برای چه؟]
Legen Sie bitte nicht auf! U گوشی را نگه دارید!
Nur zu! U هر جور که دوست دارید!
Haben Sie ein Buch? U شما کتابی دارید؟
Haben Sie einen Aufzug? U آسانسور دارید ؟ [در هتل]
etwas [Akkusativ] durchstehen U از پس [دست ] کاری برآمدن [حریف کاری شدن]
etwas [Akkusativ] hinter sich bringen U از پس [دست ] کاری برآمدن [حریف کاری شدن]
damit fertig werden U از پس [دست ] کاری برآمدن [حریف کاری شدن]
Haben Sie etwas günstigeres? U ارزانتر از این دارید؟ [اتاق]
Haben Sie etwas besseres? U بهتر از این دارید؟ [اتاق]
Haben Sie ein Zimmer? U یک اتاق دارید؟ [گفتگو روزمره]
Haben Sie etwas kleineres? U کوچکتر از این دارید؟ [اتاق]
Haben Sie etwas größeres? U بزرگتر از این دارید؟ [اتاق]
Haben Sie etwas ruhigeres? U ساکت تر از این دارید؟ [اتاق]
Haben Sie etwas mit Aussicht? U با منظره دارید؟ [اتاق هتل]
Haben Sie Klimaanlage? U تهویه هوا دارید؟ [در هتل]
Bitte bleiben Sie am Apparat! U لطفا گوشی را نگه دارید!
Nichts zu danken! U اختیار دارید! [درمقام تعارف]
Halten Sie meinen Platz frei? U جای من را برایم نگه می دارید؟
Gern geschehen! U اختیار دارید! [درمقام تعارف]
Keine Ursache! U اختیار دارید! [درمقام تعارف]
Haben Sie etwas helleres? U روشنتر از این دارید؟ [اتاق]
Bei welcher Bank haben Sie ein Konto? U در کدام بانک حساب دارید؟
Haben Sie etwas auf einer niedrigeren Etage? U در طبقه پایینتر دارید؟ [اتاق هتل]
Haben Sie etwas auf einer höheren Etage? U در طبفه بالاتر دارید؟ [اتاق هتل]
Vielen Dank, sehr nett von Ihnen. U خیلی ممنون.شما لطف دارید.
Haben Sie etwas nach hinten hinaus? U چیزی دارید که در پشت [هتل] باشد؟
sich nicht um etwas kümmern U کاری را بی مراقب گذاشتن [به کاری نرسیدن]
etwas nicht erledigen U کاری را بی مراقب گذاشتن [به کاری نرسیدن]
etwas liegen lassen U کاری را بی مراقب گذاشتن [به کاری نرسیدن]
hier <adv.> U اینجا
hierzulande <adv.> U در اینجا
hier zu Lande <adv.> U در اینجا
Wenn Sie Grund zur Beanstandung haben, wenden Sie sich bitte an ... U اگر شکایتی دارید، لطفا با ... تماس بگیرید.
Gibt es ein Mindestalter? U شما حد سن پایین [برای پذیرش در هتل] دارید ؟
Haben Sie noch eine Birne extra? U یک چراغ [برق] اضافه دارید؟ [اصطلاح روزمره]
Haben Sie einen Stundenansatz? U شما نرخ ساعتی دارید؟ [پرسش از راننده]
Einfahrt freihalten. U ورود را باز [بدون مانع] نگه دارید.
Immer nur zu! U بفرما! [این کار را که دوست دارید بکنید]
Haben Sie WLAN im Zimmer? U شبکه بیسیم رایانه در اتاق دارید؟ [در هتل]
Von hier ab U از اینجا [به جلوتر]
Ich kann es von hier sehen. U از اینجا میبینمش.
Halten Sie hier. U اینجا بایستید.
bis zur Mauer hin. U [از اینجا] تا دیوار.
Gefällt es dir hier? U از اینجا خوشت می آد؟
Wenn Sie möchten, kommen Sie hierher. Falls Sie aber nicht in der Lage sind, dann werde ich zu Ihnen kommen. اگر دوست دارید شما بیاید اگرنمیتوانید من میایم.
Möchten Sie gerne eine Tasse Kaffee? U آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
Sie machen sich. <idiom> U دارید بهتر می شوید [در انجام کارتان] [اصطلاح روزمره]
Haben Sie WLAN in der Lobby? U شبکه بیسیم رایانه در سالن انتظار هتل دارید؟
bis jetzt U اینقدر [تا اینجا ] [تا اکنون]
Nicht rauchen. U [اینجا] سیگار نکشید.
Lass uns raus hier! U برویم از اینجا بیرون!
bis hierher U اینقدر [تا اینجا ] [تا اکنون]
Hier warten. U اینجا منتظر بشوید.
Hier erhältlich. U اینجا می توانید بگیرید.
Bitte hier anstellen. U لطفا اینجا صف بگیرید.
so weit U اینقدر [تا اینجا ] [تا اکنون]
Er ist nicht da. U او [مرد] اینجا نیست.
Hinaus mit ihnen! U بروند بیرون [از اینجا] !
Ich bin fremd hier. U من اینجا غریبه هستم.
Hier wohne ich. U اینجا من زندگی میکنم.
Stimmt so. [beim Bezahlen] اندازه کافی || پول خرد را برای خودتان نگه دارید.
schlechterdings jedes [überhaupt] <adv.> U تقریبا همه کاری [هر کاری]
schlechterdings alles <adv.> U تقریبا همه کاری [هر کاری]
Er hat sich Hals über Kopf auf den Weg hierher gemacht. U او [مرد] با کله اینجا آمد.
Ich bin seit fünf Tagen hier. U پنج روزه که من اینجا هستم.
Sind wir vollzählig? U همه کاملا اینجا هستند؟
Der Bus nach ... hält hier an. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
Ich bin seit fünf Tagen hier. U من پنج روز که اینجا هستم.
Gibt es Parkplätze in der Nähe? U پارکینگ نزدیک به اینجا هست؟
Wie komme ich zur Autobahn? U چطور از اینجا به شاهراه بروم؟
Es gibt ... U اینجا ... وجود دارد [دارند]
Es ist immer etwas los! U اینجا همیشه خبری است!
Begriff hier eingeben! واژه را اینجا وارد کنید!
Bitte hier warten. U لطفا اینجا صبر کنید.
Ich muss hier aussteigen. U باید اینجا پیاده بشوم.
Ich fühle mich wie das fünfte Rad am Wagen. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
Darf ich hier sitzen? U اجازه دارم اینجا بنشینم؟
Wo ist das nächste Kasino? U نزدیکترین کازینو به اینجا کجاست؟
Du hast hier nichts zu suchen! U تو بیخود می کنی اینجا باشی !
Klar so weit? U تا اینجا همه چیز را می فهمی ؟
Hätten Sie Bedenken, sich für Tests zur Verfügung zu stellen? U آیا شما اعتراضی در مورد داوطلب شدن برای آزمایش دارید؟
Haben Sie ein rollstuhl-gängiges Zimmer? U شما یک اتاق که قابل دسترس صندلی چرخ دار باشد دارید؟
Hier riecht es nach alten Leuten. U اینجا بوی آدمای قدیمی رو میده.
Hier umsteigen nach Basel? U به بازل اینجا عوض کنم؟ [روزمره]
Spricht jemand hier Persisch? U کسی اینجا فارسی حرف میزند؟
Es ist viel los. U اینجا فعالیتهای زیادی [گوناگونی] است.
Es ist nichts Besonderes los. U اینجا خبر [اتفاق] ویژه ای نیست.
Bitte halten Sie für einen Moment hier. U لطفا یک لحظه اینجا صبر کنید.
Bitte halten Sie für 10 Minuten hier. U لطفا ۱۰ دقیقه اینجا صبر کنید.
So weit die Theorie. U تا اینجا راجع به این فرضیه بس است .
Darf ich hier essen? U اجازه دارم اینجا غذا بخورم؟
Da [hier] scheiden sich die Geister. U در اینجا افکار [نظریه ها] با هم فرق می کنند.
Der Kratzer [die Beule] war schon hier. U خراش [فرورفتگی در اثرضربه] از قبل اینجا بود.
Es hat mich niemand geschickt, ich bin aus eigenem Antrieb hier. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
Hier entwerten. U بلیط [کارت پارکینگ] را اینجا باطل کنید.
Darf ich hier parken? U اجازه دارم [می توانم] اینجا پارک کنم؟
'Ich bin spätestens um Mitternacht wieder da.' 'Versprochen?' 'Ja.' U من منتهی تا نیمه شب به اینجا بر میگردم. قول میدی؟ بله.
Nun, da wir vollzählig [versammelt] sind, können wir ja anfangen. U خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
Wie lange darf ich hier parken? U برای چند مدت اجازه دارم اینجا پارک کنم؟
Bei uns gibt es so etwas nicht, sehr wohl aber in Deutschland. U ما همچه چیزهایی اینجا نداریم ولی در آلمان می کنند یا هست.
Der Chef, der den Laden hier schmeißt [schupft] . U این رییس که اینجا کارها را اداره می کند یا می چرخاند [در اتریش]
Lass mich in Frieden! U کاری بکارم نداشته باش ! [مرا به حال خودم بگذار!] [کاری بمن نداشته باش !]
Lass mich in Ruhe! U کاری بکارم نداشته باش ! [مرا به حال خودم بگذار!] [کاری بمن نداشته باش !]
Gibt es hier Altertümer? U آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟
Wir betrachten es als große Ehre, Sie heute abend hier bei uns begrüßen zu dürfen. U این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
Was geht denn hier ab? U اینجا چه خبر است؟ [وقتی قضیه نامفهوم است] [اصطلاح روزمره]
bisher <adv.> U تا کنون [تا این تاریخ ] [تا اینجا] [تا این درجه ] [اینقدر]
bislang <adv.> U تا کنون [تا این تاریخ ] [تا اینجا] [تا این درجه ] [اینقدر] [پیش از این] [سابق بر این ] [ اصطلاح رسمی]
bis dato <adv.> U تا کنون [تا این تاریخ ] [تا اینجا] [تا این درجه ] [اینقدر] [پیش از این] [سابق بر این ] [ اصطلاح رسمی]
bis heute <adv.> U تا کنون [تا این تاریخ ] [تا اینجا] [تا این درجه ] [اینقدر] [پیش از این] [سابق بر این ]
bis jetzt <adv.> U تا کنون [تا این تاریخ ] [تا اینجا] [تا این درجه ] [اینقدر] [پیش از این] [سابق بر این ]
Anlage {f} U گل کاری
engagiert <adj.> U کاری
Flickwerk {n} U رفو کاری
Baumwollanbau {m} U پنبه کاری
Bohrung {f} U مته کاری
Feilen {n} U سوهان کاری
Bedächtigkeit {f} U احتیاط کاری
Bedachtsamkeit {f} U احتیاط کاری
Betriebsunfall {m} U صدمه کاری
Bußfertigkeit {f} U توبه کاری
Bronzegießerei {f} U مفرغ کاری
Achtsamkeit {f} U احتیاط کاری
Akkordarbeit {f} U مقاطعه کاری
Finesse {f} U ریزه کاری
Besonnenheit {f} U احتیاط کاری
Besonnenheit {f} U ملاحظه کاری
Diskretion {f} U ملاحظه کاری
Dresche {f} U کتک کاری
Arbeitsunfall {m} U سانحه کاری
Asphaltierung {f} U آسفالت کاری
Ausführlichkeit {f} U ریزه کاری ها
Aussperrung {f} U بازداشتن از [کاری]
Durchtriebenheit {f} U فریب کاری
Erwerbslosigkeit {f} U بی کسب و کاری
Aquarellmalerei {f} U آبرنگ کاری
Elfenbeinschnitzerei {f} U عاج کاری
Arbeitstier {n} U شخص کاری
etwas [Akkusativ] tun wollen U بر آن کاری بودن
Feinheit {f} U ریزه کاری
Färbung {f} U رنگ کاری
Betonieren {n} U بتون کاری
dabei sein, etwas zu tun U در پی کاری شدن
im Bgriff sein, etwas zu tun U در پی کاری شدن
etwas [Akkusativ] beabsichtigen U بر آن کاری بودن
Aufforstung {f} U جنگل کاری
Befestigung {f} U محکم کاری
Betonierung {f} U بتون کاری
Ätzkunst {f} U کنده کاری
Einsalbung {f} U مرهم کاری
Feinarbeit {f} U ظریف کاری
Feinarbeit {f} U ریزه کاری
Bummelei {f} U اهمال کاری
Arbeitspferd {n} U آدم کاری
Bemalung {f} U رنگ کاری
Extremismus {m} U افراط کاری
Freveltat {f} U تجاوز کاری
Anstrich {m} U رنگ کاری
Berufsleben {n} U زندگی کاری
Flickarbeit {f} U وصله کاری
...stifter {m} U محرک [کاری بد]
Urheber {m} [von etwas Negativem] U محرک [کاری بد]
Anzettler {m} U محرک [کاری بد]
Erntearbeit {f} U خرمن کاری
Nebensaison {f} U در دوران کم کاری
Nachsaison {f} U در دوران کم کاری
Hauptsaison {f} U در دوران پر کاری
als Gegenleistung U در تلافی [کاری]
als Gegenleistung U به جای [کاری]
als Gegenleistung U درعوض [کاری]
Gag {m} U شیرین کاری
Witz {m} U شیرین کاری
Spaß {m} U شیرین کاری
hindern U بازداشتن [از کاری]
einer Sache gewachsen sein <idiom> U از پس کاری برآمدن
im Gegenzug U درعوض [کاری]
im Gegenzug U به جای [کاری]
im Gegenzug U در تلافی [کاری]
Was haben Sie gemacht? چه کاری انجام دادید؟
aufhören U ایستادن [از انجام کاری]
Ich kann es nicht ändern. <idiom> U کاری از دست من برنمی آد
Ich kann nichts dafür. <idiom> U کاری از دست من برنمی آد
eine Arbeit annehmen U کاری [شغلی] را پذیرفتن
Mangel an Arbeitskräften U کسری نیروهای کاری
den Laufpass bekommen U تیپا خوردن [از کاری]
selbst kündigen U خودش [کاری را] ول کردن
in Kommission U بطورحق العمل کاری
auf Provisionsgrundlage U بر اساس حق العمل کاری
Ich muss etwas erledigen. U من باید به کاری برسم.
Ich muss mich um etwas kümmern. U من باید به کاری برسم.
Panne {f} U اشتباه [در کاری یا دستگاهی]
Chaos {n} U اشتباه [در کاری یا دستگاهی]
Ich kann nicht anders. <idiom> U کاری از دست من برنمی آد
Ich kann mir nicht helfen. <idiom> U کاری از دست من برنمی آد
Jemanden zu etwas aufstacheln U کسی را به کاری برانگیختن
Jemanden zu etwas aufhetzen U کسی را به کاری برانگیختن
Jemanden zu etwas anstacheln U کسی را به کاری برانگیختن
Schichtplan {m} U برنامه شیفت کاری
Schichtplan {m} U برنامه نوبت کاری
Recent search history Forum search
1این جا کار میکنم
1خسته نباشید
2هر كاري دلت ميخواد بكن!
1hergehen
1 بردن و آوردن را به آلمان چطوری میگن من که واقعا گیج شدم
1Also los!
1من باید چه زمانی اینجا باشم
1Schichtplan
1Aufrechtes Beschäftigungsverhältnis
1werdet ihr die Küche bald fertig geputzt haben?
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com