Deudic | چندین | Deutsch Persisch Wörterbuch Farsi German Dictionary دیکشنری آلمانی فارسی


Total search result: 16 (4399 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	Deutsch	Persisch	Menu
	mehrfach <adj.> U	چندین [چندگانه ]
	vielfach <adj.> U	چندین [چندگانه ]
	multipel <adj.> U	چندین [چندگانه ]
	etliche U	چندین
	mehrere U	چندین
	mancherlei U	چندین

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	oft <adv.> U	چندین بار
	tagelang <adj.> U	چندین روز
	mehrmals <adv.> U	چندین بار
	Aggregat {n} U	مجموعه [چندین دستگاه مختلف]
	Er gestand mehrere Einbruchsdiebstähle. U	او [مرد] به چندین دستبرد [سرقت از ملک] اقرار کرد.
	pachten U	اجاره کردن [ساختمان تجاری برای چندین سال]
	pachten U	کرایه کردن [ساختمان تجاری برای چندین سال]
	Der Erfolg hat viele Väter, der Misserfolg ist immer ein Waisenkind. U	موفقیت چندین پدر دارد شکست همیشه یتیم است.
	Es wurde mehrfach versucht, Herrn Hoffmann telefonisch zu erreichen, jedoch ohne Erfolg. U	چندین مرتبه سعی شد با آقای هوفمن تلفنی تماس گرفته شود، ولی بدون نتیجه.
	eine Anweisung, viele Daten [parallele Datenverarbeitung] U	یک دستور عمل ولی چندین داده [پردازش موازی داده ها]

Recent search history

Forum search

1	aufverschidenen
1	Mach's gut!
more \| برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)