Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (8657 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Blendlaterne {f} U چراغ مخصوص دزدی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Räuber {m} U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
Beraubung {f} U دزدی
Dieberei {f} U دزدی
Diebstahl {m} U دزدی
Entführung {f} U دزدی
Entwendung {f} U دزدی
Diebesgut {n} U مال دزدی
Diebstahlversicherung {f} U بیمه دزدی
Autodiebstahl {m} U اتومبیل دزدی
Jemanden verschleppen U بچه دزدی کردن کسی
Jemanden verschleppen U آدم دزدی کردن کسی
Einbruch {m} U دزدی [با داخل شدن به زور]
Vorige Woche wurde in mein Auto eingebrochen. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
Vorige Woche haben sie in mein Auto eingebrochen. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
in etwas [Akkusativ] einbrechen U از محفظه ای [با زور وارد شدن و] دزدی کردن
Einbrecher {m} U دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
Beleuchtungskörper {m} U چراغ
Glühbirne {f} U چراغ
Bremsleuchte {f} U چراغ ترمز
Blinkfeuer {n} U چراغ چشمک زن
Deckenleuchte {f} U چراغ سقف
Blinkleuchte {f} U چراغ چشمک زن
Deckenbeleuchtung {f} U چراغ سقف
Deckenlampe {f} U چراغ سقف
Bremslicht {n} U چراغ ترمز
Warnlicht {n} U چراغ اخطار
Ampel {f} U چراغ راهنمایی
Blinklicht {n} U چراغ چشمک زن [اتومبیل]
Blinker {m} U چراغ چشمک زن [اتومبیل]
Blinken {n} U علامت به وسیله چراغ
Blinkzeichen {n} U علامت چراغ راهنما
Bestrahlungslampe {f} U چراغ پرتو درمانی
Rücklichter {pl} U چراغ عقب ماشین
Fernlicht {n} U چراغ بالا [در اتومبیل]
Stehlampe {f} U چراغ پایه دار
abstellen U خاموش کردن [موتور یا چراغ]
abschalten U خاموش کردن [برق چراغ]
ausschalten U خاموش کردن [برق چراغ]
ausmachen U خاموش کردن [برق چراغ]
Stehlampen {pl} U چراغ های پایه دار
die Lampen ausschalten U [چراغ ] لامپ ها را خاموش کردن
Rolle für Standbein U چرخ پایه [میز یا مجسمه یا چراغ]
das Abblendlicht einschalten U چراغ نور پایین [ماشین] را روشن کردن
Druckknopf {m} U تکمه فشاری [در زنگ اخبار، چراغ برق]
ausknipsen U خاموش کردن [برق چراغ] [اصطلاح روزمره]
Haben Sie noch eine Birne extra? U یک چراغ [برق] اضافه دارید؟ [اصطلاح روزمره]
ausgehen [Licht, Feuer, Kerze; Zigarette] U خاموش شدن [شمع یا چراغ یا آتش یا سیگار]
verlöschen [Feuer; Kerze] U خاموش شدن [شمع یا چراغ یا آتش یا سیگار] [شاعرانه]
Die Warnleuchte dürfte ausgefallen sein. U چراغ خطر به نظر می رسد دچار نقص فنی شده است.
außergewöhnlich <adj.> U مخصوص
außerordentlich <adj.> U مخصوص
ungewöhnlich <adj.> U مخصوص
Ehrensitz {m} U جایگاه مخصوص
Charakterzug {m} U علامت مخصوص
Ehrenplatz {m} U جایگاه مخصوص
Beigeschmack {m} U طعم مخصوص
Faktotum {n} U پیشخدمت مخصوص
Riegel {m} U پیچ مخصوص قفل کردن در
Einmachzucker {m} U شکر مرباپزی [مخصوص]
Anzeigenblatt {n} U روزنامه مخصوص اعلانات
Abtreibungsklinik {f} U درمانگاه مخصوص کورتاژ
Bauernbrot {n} U نان مخصوص روستا
Blindenschrift {f} U الفبای مخصوص نابینایان
Fernsehsatellit {m} U ماهواره مخصوص تلویزیون
Expander {m} U فنر تقویت عضلات [مخصوص]
Brausepulver {n} U پودر مخصوص نوشابه گازدار
Beschäler {m} U اسب مخصوص جفت گیری
Aerogramm {n} U کاغذ مخصوص پست هوایی
Darre {f} U نوعی بیماری مخصوص حیوانات
Brusttee {m} U مایع جوشانده [مخصوص سینه]
Autokino {n} U سینمای مخصوص اتومبیل سواران
Kauderwelsch {n} U اصطلاحات مخصوص یک صنف یا دسته
Jargon {m} U اصطلاحات مخصوص یک صنف یا دسته
Papierkorb {n} U سطل زباله مخصوص کاغذ
Etüde {f} U اتود [قطعه مخصوص تمرین موسیقی]
Allzweckreiniger {m} U ماده مخصوص برای انواع نظافت
Domino {m} U شنل اشخاص ماسک دار [مخصوص]
Barhocker {m} U چهار پایه مخصوص پشت بار
Anrichte {f} U میز [مخصوص سرو کردن غذا]
Druckwalze {f} U نورد یا غلطک دستگاه چاپ [مخصوص]
Abfüllanlage {f} U دستگاه مخصوص پر کردن مایعات در بطری
Sandkiste {f} U جعبه شن و ماسه [مخصوص بازی بچه ها]
Dachbodenleiter {f} U پلکلان کشویی [مخصوص اتاق زیرشیروانی]
Sandkasten {m} U جعبه شن و ماسه [مخصوص بازی بچه ها]
Guetzli {n} [Schweiz] [Keks] U بیسکویت مخصوص کریسمس [غذا و آشپزخانه]
Jagdhorn {n} U بوق مخصوص علامت دادن به شکارچیان
Trompe de Chasse {f} U بوق مخصوص علامت دادن به شکارچیان
Guatl {n} U بیسکویت مخصوص کریسمس [غذا و آشپزخانه]
Weihnachtsplätzchen {n} بیسکویت مخصوص کریسمس [غذا و آشپزخانه]
Gutsle {n} [Süddeutschland ] U بیسکویت مخصوص کریسمس [غذا و آشپزخانه]
Signalhorn {n} U بوق مخصوص علامت دادن به شکارچیان
Dachbodenleiter {f} U نردبان کشویی [مخصوص اتاق زیرشیروانی]
Feuerwehrleiter {f} U نردبان چرخان [مخصوص ماشین آتش نشانی]
hinter der Bühne <adj.> <adv.> U پشت پرده نمایش [مخصوص اطاق رخت کن]
Flaschenzug {m} U دستگاه مخصوص بالا کشیدن بار سنگین
Gutsle {n} [Süddeutschland ] U شیرینی بیسکویتی مخصوص کریسمس [غذا و آشپزخانه]
Weihnachtsplätzchen {n} U شیرینی بیسکویتی مخصوص کریسمس [غذا و آشپزخانه]
Guatl {n} U شیرینی بیسکویتی مخصوص کریسمس [غذا و آشپزخانه]
Guetzli {n} [Schweiz] [Keks] U شیرینی بیسکویتی مخصوص کریسمس [غذا و آشپزخانه]
Drehleiter {f} U نردبان چرخان [مخصوص ماشین آتش نشانی]
Darre {f} U تنور مخصوص خشک کردن [برای انواع غله و میوه]
Alphorn {n} U کرنا [ساز بادی چوبی مخصوص کوه های آلپ]
Barzahlungsskonto {m} U تخفیف نقدی [تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد]
Barzahlungsrabatt {m} U تخفیف نقدی [تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد]
Kassenskonto {n} U تخفیف نقدی [تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد]
Kassaskonto {n} U تخفیف نقدی [تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد] [اقتصاد]
Recent search history Forum search
1zumachen / abmachen / anmachen
2Klauen
0دزدی کردان از مغازه و رفتن
0معادل کاسه چراغ خودرو در آلمانی چیست؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com