Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 48 (6624 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
Freitreppe
{f}
U
پلکان جلوی عمارت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Bauwerk
{n}
U
عمارت
Bau
{m}
U
عمارت
Dachfirst
{m}
U
نوک عمارت
Aufstieg
{m}
U
پلکان
Rolltreppe
{f}
U
پلکان متحرک
Fahrtreppe
{f}
U
پلکان متحرک
Rolltreppe
{f}
U
پلکان خودرو
Feuerleiter
{f}
U
پلکان گریز
Rolltreppen
{pl}
U
پلکان های خودرو
Rolltreppen
{pl}
U
پلکان های متحرک
Feuertreppe
{f}
U
پلکان فرار
[موقع آتش سوزی]
vor meinen Augen
U
جلوی چشمهایم
im Wege
U
جلوی راه
hinderlich
U
جلوی راه
Badematte
{f}
U
پادری جلوی حمام
Fensterbank
{f}
U
سکوی جلوی پنجره
sich in den Weg stellen
U
جلوی راه را گرفتن
den Bus anhalten
U
جلوی اتوبوس را گرفتن
Geh mir aus den Augen!
<idiom>
U
از جلوی چشمم دور شو!
Fensterbrett
{n}
U
تخته جلوی پنجره
vor Jemands Augen
<adv.>
U
جلوی چشم کسی
Schnauze
{f}
[Vorderteil]
U
قسمت جلوی هواپیما یا خودرو
etwas im Keim ersticken
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
Jemandem die Stirn bieten
U
جلوی پای کسی ایستادن
sich Jemandem
[etwas]
widersetzen
U
جلوی پای کسی ایستادن
den Verkehr aufhalten
U
جلوی رفت و آمد را گرفتن
Focksegel
{n}
U
بادبان دکل جلوی کشتی
Fenstergitter
{n}
U
نرده آهنین جلوی پنجره
Abtreter
{m}
U
کفش پاک کن
[جلوی در منزل]
Back
{f}
U
قسمت جلوی عرشه کشتی
Bug
{m}
U
قسمت جلوی کشتی یا هواپیما
Fensterladen
{m}
U
نرده چوبی جلوی پنجره
Jemandem trotzen
U
جلوی پای کسی ایستادن
die vordere
[hintere]
Ansicht des Gebäudes
U
نمای جلوی
[پشت]
ساختمان
Nichts kann mich davon abhalten.
U
هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
Nichts kann mich daran hindern.
U
هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
etwas
[Akkusativ]
obstruieren
U
جلوی جریان چیزی را گرفتن
[پزشکی]
Jemandem
[etwas]
in die Quere kommen
U
جلوی راه کسی
[چیزی]
را گرفتن
etwas
[Akkusativ]
verstopfen
U
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
Setzen Sie mich vor dem Bahnhof ab!
U
من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
Jemanden aussperren
U
[با قفل کردن]
جلوی راه کسی را گرفتن
Streikposten aufstellen
U
خط اعتصاب تشکیل دادن و جلوی سایرین ایستادن
den Ball wegklatschen
[Torhüter]
U
با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن
[دربازه بان]
[Feind]
erledigen
U
[دشمن را ]
خفه کردن
[جلوی دماغ و دهن را گرفتن]
Meine Eltern haben uns davon abgehalten, zu viel fernzusehen.
U
پدر و مادرم جلوی ما را از نگاه کردن بیش از حد تلویزیون گرفتند.
loslegen
U
حرف بدون جلوی خود را گرفتن زدن
[اصطلاح روزمره]
Vorderer Zugteil
U
قسمت جلوی قطار
[قطار در راه جدا می شود]
Recent search history
Forum search
1
این موضوع دست و پایم را بسته است. (جلوی کارم را گرفته...)
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com