Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 55 (4719 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
Enkel
{m}
U
پسر دختر
Enkelsohn
{m}
U
پسر دختر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Tochter
{f}
دختر
bei
[von]
jdmandem einen Korb bekommen
[kriegen]
<idiom>
U
نخ به کسی ندادن
[دوست دختر]
Freundin
{f}
U
دوست
[زن]
[ یا دوست دختر]
Nichte
{f}
U
دختر برادر یا خواهر
Cousine
{f}
U
دختر خاله
Cousine
{f}
U
دختر دایی
Cousine
{f}
U
دختر عمه
Cousine
{f}
U
دختر عمو
Enkelsohn
{m}
U
پسر نوه پسر
[پسر یا پسر دختر]
Enkeltochter
{f}
U
دختر نوه
[دختر پسر یا دختر دختر]
Enkelin
{f}
U
دختر پسر
Enkelin
{f}
U
دختر دختر
Enkeltochter
{f}
U
دختر دختر
Enkeltochter
{f}
U
دختر پسر
Geliebte
{f}
U
دوست دختر
Lebenspartnerin
{f}
U
دوست دختر
Lebensgefährtin
U
دوست دختر
mit seinem Freund
[seiner Freundin]
Schluss machen
U
دوست پسر
[دوست دختر]
خود را
[مانند گونی کثیف]
ول کردن
Großnichte
{f}
U
دختر پسر برادر
Großnichte
{f}
U
دختر پسر خواهر
Bei dem Betrug erhielt er Hilfestellung von seiner Freundin.
U
در کلاهبرداری دوست دختر او
[مرد]
شریک جرم بود.
Das ist ein prima Mädchen, die ist unheimlich auf Draht.
U
این دختر محشری است. این
[زن]
خیلی باهوش و زرنگ است.
Gazale
[ein Mädchenname]
غزاله
[اسم دختر]
Zwischen uns ist es aus.
U
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
Schneckchen
{n}
U
آلت تناسلی دختر بچه
Musche
{f}
U
آلت تناسلی دختر بچه
Muschi
{f}
U
آلت تناسلی دختر بچه
Lulu
{f}
U
آلت تناسلی دختر بچه
Mumu
{f}
U
آلت تناسلی دختر بچه
Jemanden abkriegen
U
کسی را پیدا کردن
[دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
ausgehen
U
باهم بیرون رفتن
[به عنوان دوست پسر و دختر]
Willst du mit mir ausgehen?
U
با من می روی بیرون؟
[به عنوان دوست پسر و دختر]
Wie wärs, wenn wir mal zusammen ausgehen?
U
نظرت از اینکه ما با هم برویم بیرون چه است؟
[به عنوان دوست پسر و دختر]
Jemanden ins Restaurant einladen
U
کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن
[بیشتر دوست دختر و پسر]
Blondine
{f}
دختر مو بور
Aschenputtel
{n}
U
دختر خاکسترنشین
[در افسانه ها]
Aschenbrödel
{n}
U
دختر خاکسترنشین
[در افسانه ها]
Base
{f}
U
دختر عمو
Base
{f}
U
دختر دایی
Base
{f}
U
دختر خاله
Base
{f}
U
دختر عمه
Backfisch
{m}
U
دختر نوجوان و نادان
Blumenmädchen
{n}
U
دختر گل فروش
Callgirl
{n}
U
دختر تن فروش
Flittchen
{n}
U
دختر هرجایی
Dorfmädchen
{n}
U
دختر دهاتی
Erbtochter
{f}
U
وارث
[دختر]
Freundin
{f}
[Liebesbeziehung]
دوست دختر
[در رابطه احساسی]
Callgirl
{n}
U
دختر تلفنی
Frauen aufreißen
<idiom>
U
دختر بلند کردن
[اصطلاح روزمره]
Bräute aufreißen gehen
<idiom>
U
رفتن برای دختر بلند کردن
[اصطلاح روزمره]
Jemanden mit Jemandem verkuppeln
U
کسی را با کسی دیگر زوج کردن
[برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر]
[همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
[اصطلاح روزمره]
Erbtochter
{f}
U
دختر خلف
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com