Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (8653 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Ich bin zwar sein Vater, aber ... U واقعیت دارد که من پدرش هستم اما ...
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Es ist eigenartig und doch wahr. U این عجیب است و در عین حال واقعیت دارد.
Als sein Vater starb, wurde er in die Geschäftsführung hineingeworfen. U وقتی که پدرش مرد او [مرد] مجبور شد [ناگهانی و بی تجربه] شرکت پدرش را بچرخاند.
Ich bin gleich soweit. U من تقریبا آماده هستم. [من تا چند لحظه دیگر آماده هستم.]
Wie alt ist sein Vater? U پدرش چه سنی است؟
Er ist ganz der Vater. U او [مرد] دقیق مثل پدرش است.
Er ist seinem Vater wie aus dem Gesicht geschnitten. U او [مرد] دقیق شبیه به پدرش است.
Sorusch sieht seinem Vater unheimlich ähnlich. U سروش درست شبیه به پدرش است.
Er gerät ganz nach seinem Vater. U او [مرد] کاملا مثل پدرش رفتار می کند.
Ödipus {m} U ادیپوس [افسانه یونانی] [پدرش را کشت و با مادرش ازدواج کرد]
Existenz {f} U واقعیت
Faktum {n} U واقعیت
Echtheit {f} U واقعیت
die Tatsache U واقعیت
Tatsache {f} U واقعیت
Gegebenheit {f} U واقعیت
realisieren U واقعیت دادن
Flucht vor der Realität U فرار از واقعیت
verwirklichen U واقعیت دادن
statistische Angaben {pl} [zu etwas] U واقعیت ها به صورت اعداد
Statistik {f} [von etwas] U واقعیت ها به صورت اعداد
die Tatsachen verdrehen [verbiegen] U واقعیت را پیچاندن [تحریف کردن]
eine erwiesene Tatsache U واقعیت بی چون و چرا [مسلم ]
Ich mag die Wahrheit erfahren. U من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
überschätzen U بیش از واقعیت وانمود کردن
Ich bin من هستم
eine bittere Pille <idiom> U یک واقعیت ناخوشایند که باید پذیرفته شود
Ich bin in Ihrem Alter. U من هم سن شما هستم.
Ich bin [mir] sicher, dass ... U من مطمئن هستم که ...
Ich habe Hunger U من گرسنه هستم
Wo bin ich? U من کجا هستم؟
Ich bin Iranerin . U من ایرانی هستم. [زن]
Ich bin sehr fröhlich. من خیلی شاد هستم.
Ich bin Iraner . من ایرانی هستم. [مرد]
Ich bin beim Kochen. U من در حال آشپزی هستم.
Ich bin fremd hier. U من اینجا غریبه هستم.
Ach, du auch! [Willkommen im Club! ] U من هم درشرایطی مشابه هستم !
Im Vergleich zu dir bin ich schlank. U در مقایسه با تو من لاغر هستم.
Ich teile deine Ansicht [Meinung] , dass... U من با تو همنظر [همعقیده] هستم که ...
Ich bin mir dessen sicher. U من درباره اش مطمئن هستم.
Ich fühle mich wie das fünfte Rad am Wagen. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
Ich kann nicht klagen. U من گله ای ندارم. [من راضی هستم]
Ich bin seit fünf Tagen hier. U من پنج روز که اینجا هستم.
Ich bin seit fünf Tagen hier. U پنج روزه که من اینجا هستم.
Ich kann nicht mehr. U من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره]
Ich freue mich, Dich bald wieder zu sehen. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
Ich bin ganz Ihrer Ansicht. U من کاملا با نظر شما موافق هستم.
Ich bin um achzehn Uhr dort. U ساعت شش بعد ظهر آنجا هستم.
Ich sehe Ihrer Antwort entgegen. U من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
Ich stehe Ihnen gerne zur Verfügung. U من با کمال میل در اختیار شما هستم.
Ich bin schon gespannt, was als nächstes kommt. U من بی تاب [کنجکاو] هستم که پس از این چه می شود [می کنند] .
Ich habe einen Kater. U خمار [صبح شبی که مست بودند ] هستم.
Dann hat sie mich unmotiviert gefragt, ob ich Hunger habe. U سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
Es hat mich niemand geschickt, ich bin aus eigenem Antrieb hier. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
Ich freue mich schon aufs Wochenende. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
Ich freue mich sehr, Sie bald zu treffen. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
Ich bin schrecklich gespannt zu hören, was passiert ist. [umgangssprache] U خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
Ich bin alt genug, um auf mich selbst aufzupassen. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواظب خودم باشم.
Ich mag Fußball, obwohl ich oft unterwegs bin. U با اینکه من اغلب در سفر هستم من فوتبال دوست دارم.
Ich freue mich sehr auf ein baldiges Treffen mit Ihnen. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
Ich bin bereit, mich neuen Herausforderungen zu stellen. U من حاضر هستم جوابگوی [مواجه] چالشهای تازه بشوم.
Ich denke an ein zweites Kind, denn ich werde auch nicht jünger. U من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
Ich bin vielleicht vernagelt, aber ich verstehe es nicht. U حتی اگر فکر کنی من کند هستم ولی من نمیفهممش.
Wände haben Ohren <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
Ich bin ein großer Verfechter natürlicher Reinigungsmittel. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
Ich habe das Gefühl [so eine Ahnung] , dass es diesmals anders ist. U بدلم برات شده که این بار فرق دارد. [سخت گمان دارم که این بار فرق دارد.]
Ich habe Bärenhunger. U آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
Ist es möglich? U امکان دارد؟
Er hat dienstfrei. U او مرخصی دارد.
es kommt darauf an U بستگی دارد [به]
die Ausfuhr von ... ist prämienbegünstigt. U صدور ... جایزه دارد.
Er neigt zu Erkältungen. U او تمایل به سرماخوردگی دارد.
Es gibt ein Problem mit meinem Zimmer. U اتاق من اشکال دارد.
selten verwendet U بندرت کاربرد دارد
kaum verwendet U بندرت کاربرد دارد
Gibt es eine günstigere Variante? U ارزانترش وجود دارد؟
es kommt drauf an U این بستگی دارد
je nachdem U این بستگی دارد
so weit es möglich ist U تا آنجایی که امکان دارد
Wie weit? U چقدر فاصله [دارد] ؟
Er ist anderer Meinung. U نظر او [مرد] فرق دارد.
Gibt es einen Nachtzug? U قطار شبانه وجود دارد؟
Was ist mit ihm? U مگر او [مرد] چه عیبی دارد؟
Was habe ich denn davon? <idiom> U این چه سودی برای من دارد؟
etwas mangelt Jemandem U کسی کمبودی چیزی را دارد
es mangelt an etwas [Dativ] U کمبود چیزی وجود دارد
es besteht [ herrscht] Mangel an etwas [Dativ] U کمبود چیزی وجود دارد
Der Bus nach ... hält hier an. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
ein mir gewogener Mensch U کیسی که با من میانه خوبی دارد
Es gibt ... U اینجا ... وجود دارد [دارند]
es hängt ganz davon ab U این کاملا بستگی دارد
Gibt es einen Direktzug? U یک قطار مستقیم وجود دارد؟
Er behauptet, Sie zu kennen. U او [مرد] ادعا دارد او [زن] را بشناسد.
Kostet das eine Gebühr? U جریمه دارد؟ [لغو رزرو]
Gibt es einen Schnellzug? U قطارویژه تندرو وجود دارد؟
es spukt [in dem Haus] U [این خانه] روح دارد
Das ist eine Spirale ohne Ende! این رشته سر دراز دارد.
Ein Würfel hat 6 Seiten. U یک مکعب ۶ تا وجح دارد. [ریاضی]
das bricht nicht ab <idiom> U همینطور ادامه دارد [موضوعی]
Flug und Unterkunft sind im Preis inbegriffen. U بها پرواز و مسکن را در بر دارد.
Dover liegt im Süden Englands. U دور در جنوب انگلیس قرار دارد.
Seit wann besteht das Problem? U از چه زمانی این مشکل وجود دارد؟
Ballkünstler {m} U کسی که بر توپ تسلط مطلق دارد
Bahnkörper {m} U ریل و سکویی که زیر آن قرار دارد
Keine Regel ohne Ausnahme. U برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
Da kommt noch etwas. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch mehr. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه دارد]
Bluthund {m} U سگ شکاری که شامه بسیار تیزی دارد
Jimmy Carter ist an Krebs erkrankt. U جیمی کارتر بیماری سرطان دارد.
Das Rad eiert ein wenig. U این چرخ کمی تاب دارد.
Es ist fraglich, ob ... U این جای بحث دارد که آیا ...
Was ist mit ihm? U این چه ناراحتی دارد؟ [اصطلاح روزمره]
Gibt es einen früheren Zug? U یک قطار که زودتر برود وجود دارد؟
Gibt es einen späteren Zug? U یک قطار که دیرتر برود وجود دارد؟
Gibt es eine Ermäßigung für Kinder? U تخفیف برای بچه ها وجود دارد؟
Das Zimmer ist muffig. U اتاق بوی ناگرفته پوسیده دارد.
außer <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
ausgenommen <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
nur <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
um zu sehen, aus welchem Holz er geschnitzt ist <idiom> U تا ببینیم او [مرد] چقدر توانایی [تحمل] دارد
Ein unüberschaubarer Personenkreis hat Zugriff auf die Daten. U گروه بیحسابی از افراد دسترسی به داده ها دارد.
Dieses Buch verdient eine sorgfältige Lektüre. U این کتاب شایستگی خواندن با دقت را دارد.
Gibt es eine Ermäßigung für Vorverkauf? U تخفیف برای پیش فروش وجود دارد؟
Einmalpasswort {n} U اسم رمزی که تنها یک بار ارزش دارد
Einmalkennwort {n} U اسم رمزی که تنها یک بار ارزش دارد
Auf 260 Einwohner kommt ein Arzt. U برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
Gibt es eine Ermäßigung für Wochenende? U تخفیف برای آخر هفته وجود دارد؟
Mein Schreibtisch steht am Fenster. U میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
Wie jedes Kind verfügt sie nur über einen begrenzten Wortschatz. U مانند هر کودک، او [زن] وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
Gibt es Sonderangebote für diese Reise? U معامله باصرفه برای این سفر وجود دارد؟
Briefkastenfirma {f} U شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
Da steckt mehr dahinter. U ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
Im internationalen Vergleich ist Deutschland führend. U در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
Der Erfolg hat viele Väter, der Misserfolg ist immer ein Waisenkind. U موفقیت چندین پدر دارد شکست همیشه یتیم است.
Albino {m} U زال [کسی که از آغاز تولد پوست و موی سفید دارد]
Da muss ich etwas weiter ausholen. U این نیاز به کمی پیش زمینه [توضیح بیشتر] دارد.
Warum ist die Banane krumm? <idiom> U من هم نمی دانم [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
Warum ist die Banane krumm? <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
Wenn der Mond einen Hof hat, so bedeutet das Regen. U وقتی ماه هاله دارد این علامت باران آمدن است.
Pickelgesicht {n} U عبارت زشت برای کسی که بدچور جوش روی صورتش دارد.
Das ist jetzt schon das dritte Jahr in Folge, dass [wo] die Fluggesellschaft rote Zahlen schreibt. U این سومین سال پی در پی است که شرکت هواپیمایی کسری در حسابش دارد.
der Heilige Gral U جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
Gibt es hier Altertümer? U آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟
falscher Freund U واژه ای در دو زبان که شبیه به هم هستند اما معنی آنها کاملا فرق دارد.
Egal was du sagst, er wird immer etwas auszusetzen haben [ etwas finden, um dagegen zu reden] . U فرقی نمی کند چه بگویی او [مرد] همیشه ایرادی برای گرفتن دارد.
Wenn die Symptome weiterhin auftreten, ärztlichen Rat einholen [einen Arzt zu Rate ziehen] . U اگر ظهورعلایم بیماری ادامه دارد برای مشاورت به پزشک مراجعه شود.
Nach dem Essen zieht er sich gerne in sein Arbeitszimmer zurück. U پس از شام او [مرد] دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
ein Ohrfeigengesicht haben U صورتی داشته باشد که آدم دوست دارد سیلی اش بزند [اصطلاح روزمره]
Stromsparen ist bei meinem Onkel eine fixe Idee. U در مورد صرفه جویی برق عموی من شپش درکلاه دارد. [خیلی مهم است برای او ]
Unterwegs ist Fotografieren strengstens verboten, man befindet sich schließlich auf Militärgelände. U در بین راه عکس برداری شدیدا ممنوع است، چرا که آدم در محوطه نظامی حضور دارد.
Die Hauptstraße geht halbrechts [schräg rechts] weiter. U این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
Aber-Nazi {m} U کسی که ادعا دارد نازی نیست [اما در دلایلش و رفتارش نازی است]
Da kommt noch mehr. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch etwas. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Es wird Abend. <idiom> U هوا دارد تاریک می شود [شب می شود] . [اصطلاح]
Recent search history Forum search
1Stalking-Methoden
1Chia-Samen چه معنایی دارد ؟
1من از دست تو ناراحت هستم
1salam man reza hastam سلام. من رضا هستم.
2فعل کجای جمله قرارمیگیرد
1besser werden
1خوشحال هستم از آشنایی با شما
1Brotzeit
1überschätzen
1پیشنهاد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com