Deudic | واضح | Deutsch Persisch Wörterbuch Farsi German Dictionary دیکشنری آلمانی فارسی

✘ Close


Total search result: 21 (3740 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	Deutsch	Persisch	Menu
	naheliegend sein U	واضح [معلوم ] بودن
	eindeutig <adj.> U	واضح
	deutlich <adj.> U	واضح

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	klarstellen U	واضح کردن
	klarlegen U	واضح کردن
	klären U	واضح کردن
	näher erläutern U	واضح کردن
	erklären U	واضح کردن
	aufklären U	واضح کردن
	scharfes Bild {n} U	تصویر واضح
	Alles klar. U	واضح است.
	deutliche Aussprache {f} U	تلفظ واضح و روشن
	Es wurde ihm klar. U	برای او [مرد] واضح شد.
	für Jemanden feststehen U	برای کسی واضح بودن
	Das spricht Bände. <idiom> U	چیزی را کاملأ واضح بیان می کند.
	Da fragst du noch? U	این باید واضح باشد برای تو
	Aus ihren Augen sprach die Verzweiflung. U	در چشمهای او [زن] ناامیدی کاملا واضح است.
	laut und deutlich U	بلند و واضح [وقتی کسی سخنگویی می کند]
	Bände sprechen [für] U	کاملأ واضح بیان کردن [اصطلاح مجازی]
	Das bietet sich als Lösung an. U	این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم کند.
	Die Art, wie sie sich anzieht, sagt viel über sie aus. U	به سبکی که او [زن] لباس می پوشد خیلی واضح بیان می کند چه جور آدمی است.

Recent search history

Forum search

1	etwas schüren
more \| برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy