Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Sind wir vollzählig? U همه کاملا اینجا هستند؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Nun, da wir vollzählig [versammelt] sind, können wir ja anfangen. U خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
falscher Freund U واژه ای در دو زبان که شبیه به هم هستند اما معنی آنها کاملا فرق دارد.
Was haben Sie hier zu suchen? U اینجا چه می خواهید؟ [آمده اید اینجا برای چه؟]
hier <adv.> U اینجا
hier zu Lande <adv.> U در اینجا
hierzulande <adv.> U در اینجا
Ich kann es von hier sehen. U از اینجا میبینمش.
Halten Sie hier. U اینجا بایستید.
Gefällt es dir hier? U از اینجا خوشت می آد؟
bis zur Mauer hin. U [از اینجا] تا دیوار.
Von hier ab U از اینجا [به جلوتر]
so weit U اینقدر [تا اینجا ] [تا اکنون]
bis hierher U اینقدر [تا اینجا ] [تا اکنون]
Hinaus mit ihnen! U بروند بیرون [از اینجا] !
bis jetzt U اینقدر [تا اینجا ] [تا اکنون]
Lass uns raus hier! U برویم از اینجا بیرون!
Er ist nicht da. U او [مرد] اینجا نیست.
Hier warten. U اینجا منتظر بشوید.
Nicht rauchen. U [اینجا] سیگار نکشید.
Hier erhältlich. U اینجا می توانید بگیرید.
Ich bin fremd hier. U من اینجا غریبه هستم.
Bitte hier anstellen. U لطفا اینجا صف بگیرید.
Hier wohne ich. U اینجا من زندگی میکنم.
Klar so weit? U تا اینجا همه چیز را می فهمی ؟
Gibt es Parkplätze in der Nähe? U پارکینگ نزدیک به اینجا هست؟
Es ist immer etwas los! U اینجا همیشه خبری است!
Wie komme ich zur Autobahn? U چطور از اینجا به شاهراه بروم؟
Ich muss hier aussteigen. U باید اینجا پیاده بشوم.
Ich fühle mich wie das fünfte Rad am Wagen. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
Ich bin seit fünf Tagen hier. U من پنج روز که اینجا هستم.
Begriff hier eingeben! واژه را اینجا وارد کنید!
Es gibt ... U اینجا ... وجود دارد [دارند]
Du hast hier nichts zu suchen! U تو بیخود می کنی اینجا باشی !
Bitte hier warten. U لطفا اینجا صبر کنید.
Sind Sie auf Geschäftsreise? U کاری دارید اینجا؟ [تجارت]
Darf ich hier sitzen? U اجازه دارم اینجا بنشینم؟
Der Bus nach ... hält hier an. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
Wo ist das nächste Kasino? U نزدیکترین کازینو به اینجا کجاست؟
Er hat sich Hals über Kopf auf den Weg hierher gemacht. U او [مرد] با کله اینجا آمد.
Ich bin seit fünf Tagen hier. U پنج روزه که من اینجا هستم.
Da [hier] scheiden sich die Geister. U در اینجا افکار [نظریه ها] با هم فرق می کنند.
Bitte halten Sie für 10 Minuten hier. U لطفا ۱۰ دقیقه اینجا صبر کنید.
Bitte halten Sie für einen Moment hier. U لطفا یک لحظه اینجا صبر کنید.
Spricht jemand hier Persisch? U کسی اینجا فارسی حرف میزند؟
Hier riecht es nach alten Leuten. U اینجا بوی آدمای قدیمی رو میده.
Es ist viel los. U اینجا فعالیتهای زیادی [گوناگونی] است.
Hier umsteigen nach Basel? U به بازل اینجا عوض کنم؟ [روزمره]
Es ist nichts Besonderes los. U اینجا خبر [اتفاق] ویژه ای نیست.
Darf ich hier essen? U اجازه دارم اینجا غذا بخورم؟
So weit die Theorie. U تا اینجا راجع به این فرضیه بس است .
Darf ich hier parken? U اجازه دارم [می توانم] اینجا پارک کنم؟
Der Kratzer [die Beule] war schon hier. U خراش [فرورفتگی در اثرضربه] از قبل اینجا بود.
Es hat mich niemand geschickt, ich bin aus eigenem Antrieb hier. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
Hier entwerten. U بلیط [کارت پارکینگ] را اینجا باطل کنید.
'Ich bin spätestens um Mitternacht wieder da.' 'Versprochen?' 'Ja.' U من منتهی تا نیمه شب به اینجا بر میگردم. قول میدی؟ بله.
Wie lange darf ich hier parken? U برای چند مدت اجازه دارم اینجا پارک کنم؟
Der Chef, der den Laden hier schmeißt [schupft] . U این رییس که اینجا کارها را اداره می کند یا می چرخاند [در اتریش]
Bei uns gibt es so etwas nicht, sehr wohl aber in Deutschland. U ما همچه چیزهایی اینجا نداریم ولی در آلمان می کنند یا هست.
Gibt es hier Altertümer? U آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟
vollumfänglich <adv.> U کاملا
durchaus <adv.> U کاملا
durch und durch <adv.> U سراسر [کاملا]
exakt gleich U کاملا مساوی
allen Ernstes <adv.> U کاملا جدی
auffüllen U کاملا پر کردن
anfüllen U کاملا پر کردن
ausfüllen U کاملا پر کردن
Vollwaise {m} U کاملا یتیم
völlig <adj.> U مطلق [کاملا ]
vollkommen <adj.> U مطلق [کاملا ]
vollgefedert <adj.> U کاملا معلق
total <adj.> U مطلق [کاملا ]
äußerst <adj.> U مطلق [کاملا ]
Wir betrachten es als große Ehre, Sie heute abend hier bei uns begrüßen zu dürfen. U این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
vollenden U کاملا تا آخرتمام کردن
erledigen U کاملا تا آخرتمام کردن
beenden U کاملا تا آخرتمام کردن
fertigstellen U کاملا تا آخرتمام کردن
zu Ende führen U کاملا تا آخرتمام کردن
sich [Dativ] etwas [Akkusativ] durchlesen U چیزی را کاملا خواندن
etwas [Akkusativ] durchlesen U چیزی را کاملا خواندن
tiefgreifend <adj.> U اساسا [کاملا ] [ازریشه ]
radikal <adj.> U اساسا [کاملا ] [ازریشه ]
zu Grunde richten U کاملا خراب کردن
[etwas] abmachen U کاملا به انجام رساندن
ruinieren U کاملا خراب کردن
Das genügt völlig. U اون کاملا کافیه.
lediglich <adv.> U کاملا [کلا] [سراسر ]
durchaus <adv.> U کاملا [کلا] [سراسر ]
gänzlich <adv.> U کاملا [کلا] [سراسر ]
ganz allein sein U کاملا تنها بودن
fest entschlossen sein U کاملا مصمم بودن
vollgefedertes Rad U دوچرخه کاملا معلق
vernichten U کاملا خراب کردن
ganz <adv.> U کاملا [سراسر] [بکلی]
Es ist alles vorbei. U همه اش [کاملا] تمام شد.
völlig <adv.> U کاملا [کلا] [سراسر ]
Sie sind gleichwertig [ebenbürtig] . U آنها همتراز هستند.
Die Straßen sind verstopft. U جاده ها مسدود هستند.
über Jemanden herfallen U کسی را کاملا شکست دادن
einen Spagat machen U پاها را کاملا باز کردن
Jemanden in der Luft zerreißen U بر کسی کاملا غلبه شدن
Das ist heller Wahnsinn. U کاری کاملا ابلهانه ای است.
in den Spagat gehen U پاها را کاملا باز کردن
Ich lese mir den Brief durch. U من این نامه را کاملا میخوانم.
Jemanden in der Luft zerreißen U کسی را کاملا شکست دادن
Sie war meiner überdrüssig. U او [زن] از من کاملا خسته شده بود.
sich [Dativ] den Bart abnehmen U ریش خود را کاملا تراشیدن
Jemanden umhauen <idiom> <verb> U کسی را کاملا غافلگیر کردن
es hängt ganz davon ab U این کاملا بستگی دارد
über Jemanden herfallen U بر کسی کاملا غلبه شدن
erschöpfen U با دقت [کاملا] بحث کردن
Äpfel mit Birnen vergleichen <idiom> U چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
So schwierig die Umstände auch sein mögen, ... U هر قدر هم که شرایط دشوار هستند، ...
Sind morgen die Geschäfte offen? U فردا مغازه هاباز هستند؟
ungleiche Brüder {pl} U اشخاصی که اسما برادر هستند.
Das sind unsere Plätze. U این جاها مال ما هستند.
Ach nee, sag bloß! U نه ! جدی می گی؟ [این که کاملا مشخص است]
etwas [Akkusativ] vollends anhalten U چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
Das ist doch etwas ganz anderes. U این که کاملا موضوع دیگری است.
Ich bin ganz Ihrer Ansicht. U من کاملا با نظر شما موافق هستم.
Es ist durchaus möglich. U این کاملا امکان پذیر است.
eine glatte Lüge U دروغی مطلق [کاملا بدون حقیقت]
Das Kabel reicht nicht ganz bis zur Steckdose. U سیم برق کاملا به پریز نمیرسد.
Wir sind ganz zufrieden, so wie es ist. U اینطور که هست ما کاملا راضی هستیم.
Doppelgängerin {f} U بدل [زن کاملا شبیه به یک شخصیت معروف]
herausgeputzt sein U با جامه رسمی جشن کاملا آراستن
Seine Eifersucht ist völlig fehl am Platz. U حسادت او [مرد] کاملا بی ربط است.
Das kann man wohl sagen. U من کاملا با چیزی که گفتی موافقم. [اصطلاح]
Das kannst du laut sagen. U من کاملا با چیزی که گفتی موافقم. [اصطلاح]
versauen U کاملا خراب کردن [اصطلاح روزمره]
Aus ihren Augen sprach die Verzweiflung. U در چشمهای او [زن] ناامیدی کاملا واضح است.
Die Läufer sind einander ebenbürtig. U این دوندگان با هم همتا [برابر] هستند.
Die Mannschaften sind punktgleich. U تیم ها در امتیاز مساوی [جفت] هستند.
Viele Amerikaner sind Nachkommen von Einwanderern. U خیلی از آمریکایی ها اولاد مهاجرها هستند.
Die Zwillinge sehen sich zum Verwechseln ähnlich. U دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
Jungen sind nun einmal so. U پسرها حالا دیگه اینطور هستند.
weitere 50 sind geplant U ۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
Er gerät ganz nach seinem Vater. U او [مرد] کاملا مثل پدرش رفتار می کند.
Jemanden umkrempeln U رفتار و کردار کسی را کاملا تغییر دادن
Doppelgänger {m} U بدل [مرد کاملا شبیه به یک شخصیت معروف]
Jemanden von Grund auf ändern U رفتار و کردار کسی را کاملا تغییر دادن
zu neuen Ufern aufbrechen <idiom> U چیزی [روشی ] کاملا متفاوت امتحان کردن
Spagat {m} U پاها کاملا باز [یک پا جلو و یک پا به عقب ] [ورزش]
natives Olivenöl extra [Kategorie I] U روغن زیتون کاملا طبیعی [دسته بندی یک]
durch <adj.> U کاملا پخته [برای گوشت] [غذا و آشپزخانه]
Sie betreiben ganz offen seinen Rausschmiss. U آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
ein plötzliches Schuldgefühl verspüren U ناگهانی احساس بکنند که گناه کار هستند
Was sind die wichtigsten Änderungen gegenüber den bisherigen Regelungen? U تغییرات اصلی نصبت به قوانین قبلی چه هستند؟
Die Sheltand Inseln sind nördlich von Schottland. U جزیره های شلتند در شمال اسکاتلند هستند.
Ich nehme die dir mal ab. U من آنها را [که دردستت هستند] از تو می گیرم [برای کمک] .
Dualismus {m} U اعتقاد به اینکه تن و خرد دو هستی جداگانه هستند
Was geht denn hier ab? U اینجا چه خبر است؟ [وقتی قضیه نامفهوم است] [اصطلاح روزمره]
bisher <adv.> U تا کنون [تا این تاریخ ] [تا اینجا] [تا این درجه ] [اینقدر]
Da kannst du Gift darauf nehmen! <idiom> U تو می توانی به این کاملا اعتماد کنی! ا [صطلاح روزمره]
völlig aus der Luft gegriffen U کاملا بی جهت [بی خود] [ادعا یا داستان یا عیب جویی ]
Die Zukunft der Tagesklinik ist mit einem [großen] Fragezeichen versehen. U آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
Es ließ ihn nicht los. U این افکار او [مرد] را کاملا اشغال کرده بود.
Zwischen 1 und 2 liegen Welten. <idiom> U ۱ و ۲ یک دنیا باهم فرق دارند [بسیار متفاوت هستند] .
Rentner und alleinstehende Frauen sind ein bevorzugtes Ziel von Kriminellen. U بازنشستگان و زنان منفرد هدف ارجح جنایتکاران هستند.
Wenn sie sich einmal entschieden hat, da beißt die Maus keinen Faden ab. [ da fährt die Eisenbahn drüber.] U وقتی که او [زن] تصمیم خود را گرفت دیگر کاملا قطعی است.
Der Kreditnehmer kann über den Betrag völlig frei verfügen. U وام گیرنده کاملا مختار به استفاده ازاین مبلغ است .
laut und deutlich <idiom> U کاملا خوب فهمیدن که شخص دیگر منظورش چه است [اصطلاح]
Alles ist in Butter. <idiom> U همه چیز کاملا رضایت مندانه است. [اصطلاح روزمره]
Wo liegen die eigentlichen Gründe für die anhaltend hohe Arbeitslosigkeit im Iran? U دلایل اساسی برای بیکاری مداوما زیاد در ایران چه هستند؟
Er ist fest entschlossen, hinzugehen, und keinem Argument zugänglich. U او [مرد] کاملا مصمم است برود و باهاش هیچ چک و چونه نمیشه زد.
Es war eine ansprechende, wenn auch nicht unbedingt ideale Aufführung. U این نمایشی لذت بخشی بود اگرچه کاملا ایده آل نبود.
Da beißt die Maus keinen Faden ab. U بطور قطع [حتما] اتفاق می افتد. [کاملا مسلم وقطعی است]
Die Kirschen in Nachbars Garten schmecken immer süßer. <proverb> U مرغ همسایه غازه [مردم دیگر همیشه در موقعیت بهتری هستند.]
Das schleckt keine Geiß weg. <idiom> U بطور قطع [حتما] اتفاق می افتد. [کاملا مسلم وقطعی است] [در سوییس]
Da fährt die Eisenbahn drüber. <idiom> U بطور قطع [حتما] اتفاق می افتد. [کاملا مسلم وقطعی است] [در اتریش]
Diese Gespräche sind für die Zukunft des Friedensprozesses entscheidend. U این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
Verbreitete Symptome für Diabetes sind Gewichtsverlust und Müdigkeit. U نشانه های رایج بیماری قند از دست دادن وزن و خستگی هستند.
Es [Da] drängt sich unwillkürlich ein Vergleich mit dem Original auf, von dem die Neuverfilmung nur ein matter Abklatsch ist. U این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است.
bis dato <adv.> U تا کنون [تا این تاریخ ] [تا اینجا] [تا این درجه ] [اینقدر] [پیش از این] [سابق بر این ] [ اصطلاح رسمی]
bislang <adv.> U تا کنون [تا این تاریخ ] [تا اینجا] [تا این درجه ] [اینقدر] [پیش از این] [سابق بر این ] [ اصطلاح رسمی]
bis heute <adv.> U تا کنون [تا این تاریخ ] [تا اینجا] [تا این درجه ] [اینقدر] [پیش از این] [سابق بر این ]
bis jetzt <adv.> U تا کنون [تا این تاریخ ] [تا اینجا] [تا این درجه ] [اینقدر] [پیش از این] [سابق بر این ]
Wir sind fest davon überzeugt, dass Parteipolitik keinen Platz in der Außenpolitik hat. U ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
einen Neuanfang machen U شروع تازه ای کردن [تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن]
Aus seinem Verhalten konnte sie ungeteilte Zustimmung ablesen. U از رفتار او [مرد] او [زن] استنباط کرد که او [مرد] کاملا موافق است.
Mannschaft A liegt punktegleich mit Mannschaft B auf Platz zwei der Tabelle. U تیم آ با تیم ب برای رتبه دوم در جدول هم امتیاز هستند.
reinen Tisch machen <idiom> U شروع تازه ای کردن [تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن] [اصطلاح]
mehrspurige Fahrbahn {f} U شاهراه چند خطی [جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
Schnellstraße {f} U شاهراه چند خطی [جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
Straße {f} mit geteilten Richtungsfahrbahnen U شاهراه چند خطی [جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
Autostraße {f} U شاهراه چند خطی [جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
Er hat schon längst seine Dienstzeit in der Firma abgemacht. U او [مرد] مدت زیادی است که خدمت خود را در کارخانه کاملا انجام داده است.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com