Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 58 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
Vorige Woche wurde in mein Auto eingebrochen.
U
هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
Vorige Woche haben sie in mein Auto eingebrochen.
U
هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Räuber
{m}
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
Hast du dich operieren lassen?
U
تو را عمل کردند؟
Woche
{f}
U
هفته
einmal in der Woche
U
یکبار در هفته
Wochentags
<adv.>
U
روزهای هفته
Alltag
{m}
U
روز هفته
Wissenschaftler haben das fehlende Gen entdeckt.
U
دانشمندان ژن مفقود را شناسایی کردند.
Es wurden ihm Fingerabdrücke abgenommen.
U
او
[مرد]
را انگشت نگاری کردند.
Am letzten Dienstag habe ich mich einer Operation unterzogen.
U
سشنبه گذشته من را جراحی کردند.
Er wurde auf der Stelle entlassen.
U
او
[مرد]
را فورا اخراج کردند.
eine Woche bangen Wartens
U
یک هفته انتظار با نگرانی
Wir ließen den Arzt kommen.
U
برای ما این دکتر را صدا کردند.
Der Sprecher wurde verkabelt.
U
به سخنگو بلندگو دادند
[وصل کردند]
.
Die Verbrecher wurden genau unter die Lupe genommen.
U
جنایتکاران را بطور کامل بازجویی کردند.
Tage wurden zu Wochen.
U
روز هاتبدیل به هفته ها شدند.
mindestens viermal in der Woche
U
کم کمش چهار بار در هفته
für ... Wochen ausleihen
U
برای ... هفته قرض گرفتن
Montag
{m}
U
دوشنبه
[روز اول هفته]
Werktags
<adj.>
U
روزهای کار هفته
[دوشنبه تا شنبه]
Karwoche
{f}
U
هفته مقدس
[قبل از عید پاک]
Er entwich vorige Woche aus dem Gefängnis.
U
او
[مرد]
هفته پیش از زندان گریخت.
Schönes-Wochenende-Ticket
{n}
U
بلیط ارزان برای آخر هفته
Das zerquetschte Bein musste ihm abgenommen werden.
U
ساق پای له شده او
[مرد]
را باید قطع می کردند.
Die Kauflustigen rissen sich um die Schnäppchen.
U
خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
Gibt es eine Ermäßigung für Wochenende?
U
تخفیف برای آخر هفته وجود دارد؟
Die Reservierung ist für Montag nächster Woche.
U
رزرو برای دوشنبه هفته آینده است.
Ich freue mich schon aufs Wochenende.
U
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
Ich wollte Zelten gehen, aber die anderen waren gleich dagegen.
U
من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
Unsere Kinder sind alle aus dem Haus, bis auf eines
[außer einem]
[ausgenommen eines]
.
U
همه بچه های ما خانه را ترک کردند به غیر از یکی.
Nur wenige Reporter wagten das Kriegsgebiet zu betreten.
U
چندی از خبرنگاران جرأت کردند وارد منطقه جنگی بشوند.
Wissenschaftler haben festgestellt, dass das weibliche Gedächtnis leistungsfähiger ist als das männliche.
U
دانشمندان تعیین کردند که حافظه زنها قدرتمندتر از مردها است.
Beraubung
{f}
U
دزدی
Entwendung
{f}
U
دزدی
Entführung
{f}
U
دزدی
Diebstahl
{m}
U
دزدی
Dieberei
{f}
U
دزدی
Diebesgut
{n}
U
مال دزدی
Der Zugriff erfolgte gleichzeitig in ganz Europa.
U
ماموران پلیس در یک زمان به محل ها
[منازل]
در سراسر اروپا حمله کردند.
Autodiebstahl
{m}
U
اتومبیل دزدی
Diebstahlversicherung
{f}
U
بیمه دزدی
Meine Schwester kam voriges Wochenende mit ihrem zahlreichen Nachwuchs zu Besuch.
U
هفته پیش خواهرم با فرزندان بیشمارش آمد برای دیدار.
Wie viel pro Stunde
[halben Tag,Tag, Woche]
?
U
ساعتی
[نصف روز. روزانه. هفته ای]
چقدر قیمتش است؟
Sie müssen das mindestens 2 Wochen im Voraus bekanntgeben
[ankündigen]
.
U
آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
Blendlaterne
{f}
U
چراغ مخصوص دزدی
Einbruch
{m}
U
دزدی
[با داخل شدن به زور]
Jemanden verschleppen
U
بچه دزدی کردن کسی
Jemanden verschleppen
U
آدم دزدی کردن کسی
Schauen Sie nächste Woche wieder rein, wenn es heißt Happy Hour .
U
هفته آینده کانال
[تلویزیون]
را برای قسمت دیگری از
{ساعت شادی}
تنظیم کنید.
in etwas
[Akkusativ]
einbrechen
U
از محفظه ای
[با زور وارد شدن و]
دزدی کردن
Wir hatten vor, quer durch die USA zu reisen, aber unsere Eltern ließen es nicht zu.
U
ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند
[مخالفت کردند ]
.
Gott sei Dank, es ist Freitag!
U
خدا را شکر امروز جمعه است!
[چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Einbrecher
{m}
U
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
Die Miliz brannte das Dorf nieder, nahm die Bewohner gefangen und verlangte Lösegeld für sie.
U
جنگجویان غیر نظامی روستا را آتش زدند. ساکنین را اسیر گرفتند و درخواست پول برای آزادی آنها کردند.
Meine Beine kribbelten.
U
ساق پاهایم
[در اثر خواب رفتگی]
مور مور می کردند.
Könnt Ihr dieses Wochenende auf den Hund aufpassen?
U
آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
Wir ersuchen um eine Vorlaufzeit von mindestens zwei Wochen
[damit wir]
[für etwas]
[vor etwas]
.
U
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری
[کار]
اعطاء کنید
[تا ما ]
[برای چیزی]
[قبل از چیزی]
.
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com