Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (4244 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Was habe ich dir angetan? U من چطور تو را ناراحت کردم؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Was habe ich dir angetan? U من چه کارت کردم؟ [من چطور تو را دلخور کردم؟]
inwiefern <adv.> U چطور
Wie läuft es? U زندگی چطور میگذرد؟
An ... können Sie ablesen, wie ... U ...بیان می کند که چطور ...
Wie öffne ich die Tür? U در را چطور باز کنم؟
Wie sagt man ... auf Deutsch? U چطور به آلمانی بگیم ... ؟
Wie ist es ausgegangen? U [قضیه] چطور تمام شد؟
Es geht so. U بد نیست. [در پاسخ به حالت چطور؟]
Wie funktioniert das? U این چطور کار میکند؟
Ich weiß, wie es geht. میدونم چطور کار میکنه.
Wie schalte ich den Alarm aus? U آژیر را چطور خاموش می کنم؟
Wie funktioniert das? U این چطور کار می کند؟
Wie komme ich zur Autobahn? U چطور از اینجا به شاهراه بروم؟
Was kümmert es mich? U چطور این مسئولیت من است؟
Was schert's mich? U چطور این مسئولیت من است؟
Wie wechsel ich die Sprache nach Persisch? U زبان [دستگاه] را چطور به فارسی بر می گردانم؟
Wie können Sie es wagen, das zu sagen? U چطور جرات میکنی اینو بگی؟
Was für einen Eindruck machte er? U او برای شما چطور به نظر رسید؟
Wie tickt er [sie] ? U او [مرد ] [زن] چطور [از نظر روانی] عمل میکند؟
Wie zeig ich ihm, dass ich ihn mag? U چطور به او [مرد] نشون بدم که دوستش دارم؟
Wie kann ich das Zimmer kühler [wärmer] machen? U چطور می توانم اتاق را سردتر [گرمتر] بکنم؟
Wie öffne ich den Tankverschluss? U کلاهک تانک بنزین را چطور باز کنم؟
Wie zeige ich ihm meine gefühle? U چطور احساس خودم رو به او [مرد] نشون بدم؟
Was hat sich in dieser halben Stunde abgespielt? U این نیم ساعت چطور پیش رفت؟
Womit verdienst du deinen Lebensunterhalt? U معاش خودت را چطور در می آوری؟ [چکاره هستی؟]
gekränkt <adj.> U ناراحت
traurig <adj.> ناراحت
Wie ist es dir beim Vorstellungsgespräch ergangen [gegangen] ? U مصاحبه مربوط به شغلت چطور گذشت؟ [اصطلاح روزمره]
herumzappeln U ناراحت بودن
zappeln U ناراحت بودن
Wie können wir die Fliegen von dem Essen hier abhalten? U چطور می توانیم مگسها را از این غذا دور نگه داریم؟
Ich habe mich verspätet. U من دیر کردم.
Mir ist ein Fehler [eine Verwechslung] unterlaufen. U من یک اشتباهی کردم.
ängstlich <adj.> U بیقرار [ناراحت] [بی تاب]
nervös <adj.> U بیقرار [ناراحت] [بی تاب]
Wie zeige ich ihr ohne Worte, dass ich verliebt bin U چطور بدون اینکه حرفی بزنم به او [زن] نشون بدم که عاشق شدم؟
Ich habe eine Reservierung. U من رزرو کردم. [هتل]
Wie merkt man, wenn das Trommelfell gerissen ist U آدم چطور متوجه می شود، وقتی که پرده گوش پاره شده است؟
Ich möchte ein wenig ausholen und erläutern wie ... U به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
Reg dich nicht darüber auf! U ناراحت نشو بخاطر این !
Er wird mächtig sauer. U او [مرد] خیلی ناراحت میشود.
Ich wähnte dich in Schiraz. U خیال می کردم در شیراز باشی.
Dachte ich mir. U منم همینطور فکر کردم.
Ich versuchte, ihr ein Lächeln abzugewinnen. U من کوشش کردم او [زن] را به خنده بیاندازم.
Mir ist eiskalt. U از سرما یخ کردم [اصطلاح رسمی]
Ich friere. U از سرما یخ کردم [اصطلاح رسمی]
Mich friert. U از سرما یخ کردم . [اصطلاح شاعرانه]
Ich habe mir das Rauchen abgewöhnt. U من کشیدن سیگار را ترک کردم.
Ich habe ihn abblitzen lassen. U دست به سرش کردم. [اصطلاح]
Ich habe es verschwitzt. <idiom> من آن را فراموش کردم. [اصطلاح روزمره]
Man sollte wissen, wie man ein Ei kocht - das gehört zum Koch-Einmaleins. U باید بدانی چطور تخم مرغ بپزی. این کار پایه آشپزی است.
Albtraum {m} U کابوس [خواب ناراحت کننده و غم افزا ]
Albdrücken {n} U کابوس [خواب ناراحت کننده و غم افزا ]
Alpdruck {m} U کابوس [خواب ناراحت کننده و غم افزا ]
Das hat mich umgehauen. <idiom> U من را بسیار ناراحت کرد [اصطلاح روزمره]
Ich habe den ganzen Morgen Schnee geschippt. U من تمام صبح برف پارو کردم.
Ich habe sie davon abgebracht, zu Polizei zu gehen. U من او [زن] را منصرف کردم به [اداره] پلیس برود.
Incubus {m} U کابوس [خواب ناراحت کننده و غم افزا ] [پزشکی]
Ich muss mich hier berichtigen [korrigieren] . U من اشتباه کردم. [همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
Hab ich etwas anderes behauptet? U مگر من چیز دیگری گفتم [ادعا کردم] ؟
Ich nehme alles zurück. U من اشتباه کردم. [همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
Es tut mir leid, wenn ich dir auf die Zehen getreten bin. U من معذرت میخواهم اگر دلخورت [اذیتت] کردم.
Hab ich [denn] etwas anderes gesagt? U مگر من چیز دیگری گفتم [ادعا کردم] ؟
Ich habe auch mit Flöte angefangen. U من هم شروع کردم یاد بگیرم فلوت بزنم.
Alpdrücken {n} U کابوس [خواب ناراحت کننده و غم افزا ] [نوشته قدیمی]
Alptraum {m} U کابوس [خواب ناراحت کننده و غم افزا ] [نوشته قدیمی]
Ich hatte ihn [sie] mir viel größer vorgestellt. U من او [مرد] [زن] را خیلی بلند قدتر در ذهنم مجسم کردم.
Ich stieß auf ihre Arbeit in dem neuen Buch. U من در این کتاب تاز به آثار [نوشته] او [زن] برخورد کردم.
Ich habe mich versehentlich ausgesperrt. U من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
Ich habe oft und lange darüber nachgedacht. U خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
Mach dir um deine Unterkunft keine Sorgen - dafür ist gesorgt. U ناراحت جایی برای ماندنت نباش . آن تامین شده است.
Ich habe meine Schwester engagiert, damit sie uns zum Konzert fährt [führt] . U من خواهرم را استخدام کردم ما را با خودرو به کنسرت ببرد. [در اتریش و سوییس]
Ich habe mit ihm noch ein Hühnchen zu rupfen. <idiom> U باید با اوهنوز در باره کارش که [درست نبوده] من را ناراحت کرده حرف بزنم.
Bis auf einen [Außer einem] Motortausch habe ich alles versucht, um das Auto wieder flott zu bekommen. U به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
Was sollte ich tun, wenn ich folgende Meldung bekomme: "Verbindung zum Server fehlgeschlagen"? U چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
Recent search history Forum search
1چطور می توانم واژه ها را تایید confirm بکنم؟
1من از دست تو ناراحت هستم
2ich habe gesorgt ich werde gesorgt haben was bedeutet
3فرق نميكند
0über etwas [Akkusativ] - in etwas [Dativ] - geteilter Ansicht sein
0هوا چطور است ؟
1Ich sehe fern
0سلام و خدافظ پای تلفن
1سلام کسی میدونی چطور میشه به آلمانی گفت( بَه به)؟
3چطور به آلمانی بگیم ... ؟ من تو را میفهمم. ؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com