Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 18 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
fest
<adj.>
U
مقرر
geregelt
<adj.>
U
مقرر
regulär
<adj.>
U
مقرر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
den Termin überschreiten
U
گذشتن از مهلت مقرر
Der Termin rückt näher.
U
مهلت مقرر نزدیکتر می شود.
Anweisung
{f}
U
راهنمایی
[مقرر ]
[دستور عمل ]
[آموزش نظامی ]
Anordnung
{f}
U
راهنمایی
[مقرر ]
[دستور عمل ]
[آموزش نظامی ]
Instruktion
{f}
U
راهنمایی
[مقرر ]
[دستور عمل ]
[آموزش نظامی ]
Soweit Artikel 30 nicht etwas anderes bestimmt.
U
مگر به حدی که ماده قانون ۳۰ طور دیگر مقرر کند .
Der Stadtrat verfügte, dass Hunde dort an der Leine geführt werden müssen.
U
شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
Barzahlungsrabatt
{m}
U
تخفیف نقدی
[تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد]
Kassenskonto
{n}
U
تخفیف نقدی
[تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد]
Barzahlungsskonto
{m}
U
تخفیف نقدی
[تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد]
etwas
[Akkusativ]
verfügen
U
چیزی را مقرر کردن
[حکم کردن]
[اصطلاح رسمی]
[حقوق]
etwas
[Akkusativ]
dekretieren
U
چیزی را مقرر کردن
[حکم کردن]
[اصطلاح رسمی]
[حقوق]
Kassaskonto
{n}
U
تخفیف نقدی
[تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد]
[اقتصاد]
etwas
[Akkusativ]
verordnen
U
چیزی را مقرر کردن
[حکم کردن]
etwas
[Akkusativ]
anordnen
U
چیزی را مقرر کردن
[حکم کردن]
Recent search history
Forum search
Search history is
off
.
Activate
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com
Close
Previous
Next
Loading...