Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (7157 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
Steuern abführen
[entrichten]
U
مالیات پرداختن
[مثال کارفرما]
[امور اداری]
Steuern zahlen
U
مالیات پرداختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Brutto
{n}
U
بهای کالا با مالیات
[دستمزد یا حقوق قبل از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
Tobin-Steuer
{f}
U
مالیات توبین
[مالیات برای تبدیل واحد پولی به واحد پول دیگری]
bezahlen
U
پرداختن
zahlen
U
پرداختن
eine Teilzahlung leisten
U
یک قسط را پرداختن
abbezahlen
U
به اقساط پرداختن
auf Abschlag zahlen
U
یک قسط را پرداختن
anzahlen
U
یک قسط را پرداختن
abführen an
U
پرداختن به
[کسی یا چیزی]
einladen
U
پول کسی را پرداختن
etwas
[Akkusativ]
abzahlen
U
چیزی را قسطی پرداختن
[gründlich]
nachdenken
[über]
U
به مطالعه دقیق پرداختن
etwas
[Akkusativ]
abbezahlen
U
چیزی را قسطی پرداختن
grübeln
[über]
U
به مطالعه دقیق پرداختن
Schulden
[eine Hypothek]
abzahlen
U
بدهی
[رهنی]
را قسطی پرداختن
tilgen
U
قسطی پرداختن
[کمتراز بهای اصلی]
in Raten abzahlen
U
قسطی پرداختن
[کمتراز بهای اصلی]
loslegen
U
به کار اصلی پرداختن
[اصطلاح روزمره]
Gebühr
{f}
U
مالیات
Abgabe
{f}
U
مالیات
Steuer
{f}
U
مالیات
von der Steuer befreit
<adj.>
U
بدون مالیات
steuerbefreit
<adj.>
U
معاف از مالیات
von der Steuer befreit
<adj.>
U
معاف از مالیات
Einkommensteuer
{f}
U
مالیات بر درآمد
Auflage
{f}
U
مالیات بندی
Besteuerung
{f}
U
مالیات گیری
Besteuerung
{f}
U
مالیات بندی
Besteuerung
{f}
U
وضع مالیات
Erbschaftssteuer
{f}
U
مالیات بر ارث
steuerbar
<adj.>
U
مشمول مالیات
frei von Steuerabgaben
<adj.>
U
معاف از مالیات
Steuer erlassen
U
مالیات را بخشیدن
Kfz-Steuer
{f}
U
مالیات خودرو
Steuern
{pl}
vom Einkommen
U
مالیات درآمد
steuerpflichtig
<adj.>
U
مشمول مالیات
abgabenfrei
<adj.>
U
بدون مالیات
steuerbefreit
<adj.>
U
بدون مالیات
steuerfrei
<adj.>
U
بدون مالیات
zu versteuernd
<adj.>
U
مشمول مالیات
abgabepflichtig
<adj.>
U
مشمول مالیات
Steuerbehörde
{f}
U
اداره مالیات
progressive Steuer
{f}
U
مالیات تصاعدی
[nach oben]
gestaffelte Steuer
U
مالیات تصاعدی
regressive Steuer
U
مالیات نزولی
[nach unten]
gestaffelte Steuer
U
مالیات نزولی
Erhöhung
{f}
der Steuern
U
افزایش مالیات
Finanzabgabe
{f}
U
مالیات بندی
Abgabe
{f}
U
مالیات بندی
kommunale Steuern
{pl}
U
مالیات محله ای
frei von Steuerabgaben
<adj.>
U
بدون مالیات
steuerfrei
<adj.>
U
معاف از مالیات
Abgleich nach Steuer
U
میزان حساب پس از مالیات
Steuer einziehen
U
مالیات دریافت کردن
ohne Steuern und Einbehalte
U
خالص پس از مالیات و کسورات
Steuer umgehen
U
فرار از پرداخت مالیات
Steuer
{f}
auf privates Einkommen
U
مالیات درآمد شخصی
vor
[nach]
Steuern
U
قبل
[پس]
از کسر مالیات
einziehen
U
مالیات بندی کردن
Steuern hinterziehen
U
فرار از پرداخت مالیات
Steuern erheben
U
بالا بردن مالیات
vor
[nach]
Abzug der Steuern
U
قبل
[پس]
از کسر مالیات
benachteiligende Steuer
U
مالیات تبعیض آمیز
diskriminierende Steuer
{f}
U
مالیات تبعیض آمیز
veranlagte Steuer
{f}
U
مالیات سنجیده شده
einziehen
U
مالیات اخذ کردن
einziehen
U
مالیات وضع کردن
Steuersünderin
{f}
U
فرارکن
[ زن ]
از پرداخت مالیات
fällige Steuern
{pl}
U
مالیات سر رسید شده
gestaffelte Steuer
{f}
U
مالیات پس افتاده
[معوق]
der Steuer unterliegen
U
مشمول مالیات بودن
eine Steuer auf etwas
[Akkusativ]
erheben
U
بر چیزی مالیات بستن
Kapitalertragsteuer
{f}
U
مالیات بر سود سرمایه
latente Steuer
{f}
U
مالیات پس افتاده
[معوق]
Abgleich vor Steuer
U
میزان حساب قبل از مالیات
Vor-Steuer-Betrag
{m}
U
وجه
[قدر]
قبل از مالیات
die Steuer hintergehen
U
طفره رفتن ازپرداخت مالیات
Freibetrag
{m}
U
درآمد غیر مشمول مالیات
Der Arbeitgeber zieht die Steuer vom Einkommen ab.
U
کارفرما مالیات را از درآمد کم می کند.
Alkoholsteuer
{f}
U
مالیات نوشابه های الکلی
umlagepflichtig
<adj.>
U
مشمول مالیات
[ امور مالی]
Steuersünder
{m}
U
فرارکن
[مرد ]
از پرداخت مالیات
Mehrwertsteuer
{f}
[MwSt.]
;
[MWSt.]
U
مالیات بر ارزش افزوده
[اقتصاد]
rückerstattungsfähige Steuer
{f}
U
مالیات ادعا
[استرداد]
پذیر
jemanden zur Steuer heranziehen
U
از کسی مالیات
[عوارض]
گرفتن
gleich an Ort und Stelle bezahlen
U
همان زمان و همان جا پرداختن
Der Senator sprach sich für eine Steuersenkung aus.
U
سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
etwas mit einer Abgabe belegen
U
وضع کردن مالیات برای جیزی
alle Steuerabgaben übernehmen
U
پرداخت همه مالیات را برعهده گرفتن
etwas von der Steuer absetzen
U
چیزی را با مالیات برابر
[بالانس]
کردن
Cashflow-Steuer
{f}
U
مالیات جریان نقدی
[امور مالی]
Steuer abziehen
U
مالیات کم کردن
[ از درآمد یا بهای کالایی]
alle Zollgebühren und Abgaben tragen
U
تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
alle sonstigen Abgaben
U
همه مالیات ها و حقوق گمرکی های دیگر
Inklusive Steuer und Versicherung?
U
مالیات و بیمه شاملش
[نرخ کرایه]
می شود؟
ausschließlich Mehrwertsteuer
U
مالیات بر ارزش افزوده شامل نمی شود
Unkosten von der Steuer absetzen
U
هزینه های جانبی را از مالیات کسر کنند
Nacherklärung
{f}
U
افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Selbstanzeige
{f}
U
افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Briefkastenfirma im steuergünstigen Ausland
U
شرکت صندوق پستی در خارج از کشور
[ برای سود در مالیات]
Die Mehrwertsteuer ist gesondert auszuweisen.
U
مالیات بر ارزش افزوده باید جداگانه نشان داده شود.
Die Preise verstehen sich inklusive Mehrwertsteuer und Bedienung.
U
منظور از قیمتها شامل مالیات بر ارزش افزوده و سرویس می باشد.
Steuerkarussell
{n}
U
کلاه برداری در مالیات
[بوسیله چند شرکت جعلی در اتحادیه اروپا]
Selbstanzeige erstatten
U
تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
eine Nacherklärung einreichen
U
تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Steuerrecht
{n}
U
افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
[قانون]
[اصطلاح رسمی]
Netto
{n}
U
خالص
[قیمت یا وزن یا دستمزد]
[دستمزد یا حقوق پس از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
netto verdienen
U
خالص دریافتن
[دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
netto bekommen
U
خالص دریافتن
[دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
erheben
U
ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن]
[به خراج گذاردن بر ]
[تعیین کردن ]
[بستن ]
feststellen
U
ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن]
[به خراج گذاردن بر ]
[تعیین کردن ]
[بستن ]
taxieren
U
ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن]
[به خراج گذاردن بر ]
[تعیین کردن ]
[بستن ]
einschätzen
U
ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن]
[به خراج گذاردن بر ]
[تعیین کردن ]
[بستن ]
etwas
[Akkusativ]
abschätzen
U
چیزی را ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن بر چیزی]
[به خراج گذاردن بر چیزی ]
[تعیین کردن چیزی]
[چیزی را بستن ]
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com