Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 63 (1152 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
Akzeptierung
{f}
U
قبول
Aufnahme
{f}
U
قبول
Einwilligung
{f}
U
قبول
Empfang
{m}
U
قبول
Entgegennahme
{f}
U
قبول
Anerkennung
{f}
U
قبول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
genehmigt
<adj.>
<past-p.>
U
قبول شده
unerträglich
<adj.>
U
غیرقابل قبول
zulässig
<adj.>
U
قابل قبول
legitimiert
<adj.>
<past-p.>
U
قبول شده
befugt
<adj.>
<past-p.>
U
قبول شده
berechtigt
<adj.>
<past-p.>
U
قبول شده
autorisiert
<adj.>
<past-p.>
U
قبول شده
gestattet
<adj.>
<past-p.>
U
قبول شده
erlaubt
<adj.>
<past-p.>
U
قبول شده
befürwortet
<adj.>
<past-p.>
U
قبول شده
erprobt
<adj.>
<past-p.>
U
قبول شده
gebilligt
<adj.>
<past-p.>
U
قبول شده
bewährt
<adj.>
<past-p.>
U
قبول شده
Akzeptant
{m}
U
قبول کننده
ausreichend
<adj.>
U
قابل قبول
unausstehlich
<adj.>
U
غیرقابل قبول
ausreichend
<adv.>
U
قابل قبول
zugestimmt
<adj.>
<past-p.>
U
قبول شده
bestätigt
<adj.>
<past-p.>
U
قبول شده
freigegeben
<adj.>
<past-p.>
U
قبول شده
erkennen
U
قبول کردن
bestehen
U
قبول شدن
Rückantwort bezahlt
U
جواب قبول
anerkennen
U
قبول کردن
einsehen
U
قبول کردن
zusagen
[akzeptieren]
U
قبول کردن
empfangen
U
قبول کردن
gültig
<adj.>
U
قابل قبول
zustimmen
U
قبول کردن
akzeptieren
U
قبول کردن
annehmen
U
قبول کردن
Ich bin einverstanden.
U
قبول دارم.
bewilligt
<adj.>
<past-p.>
U
قبول شده
zugelassen
<adj.>
<past-p.>
U
قبول شده
anerkannt
<adj.>
<past-p.>
U
قبول شده
Einbürgerung
{f}
U
قبول تابعیت
abfinden
U
قبول کردن
mutmaßlich
<adj.>
U
مورد قبول عامه
sich einem Risiko aussetzen
U
ریسکی را قبول کردن
anerkannter Flüchtling
U
پناهنده قبول شده
erfolgreich ablegen
U
قبول شدن - امتحان -
gelten
U
قابل قبول بودن
spießig
<adj.>
U
مورد قبول عامه
piefig
<adj.>
U
مورد قبول عامه
putativ
<adj.>
U
مورد قبول عامه
vermutlich
<adj.>
U
مورد قبول عامه
stichhaltig sein
U
قابل قبول بودن
einen Termin wahrnehmen
U
قبول کردن قرار ملاقات
die Physikprüfung bestehen
U
در امتحان فیزیک قبول شدن
in Physik durchkommen
U
در امتحان فیزیک قبول شدن
abnehmen
U
پذیرفتن
[قبول کردن]
[پس از بازرسی و یا بررسی]
Nimmst du meine Herausforderung zu einem Schachspiel an?
U
دعوت من را برای یک مسابقه شطرنج قبول می کنی؟
die Führerscheinprüfung im ersten Anlauf schaffen
U
آزمون گواهینامه رانندگی را بار اول قبول شدن
Mindestens die Hälfte der Schüler hat die Prüfung nicht bestanden.
U
کم کمش نیمی از دانش آموزان درآزمون قبول نشدند.
Das dürfen Sie mir nicht abschlagen !
U
این
[درخواست یا پیشنهاد مرا]
را باید قبول کنید!
Sie weigerte sich verschämt, noch mehr zu verraten.
U
او
[زن]
محجوبانه قبول نکرد چیز بیشتری درباره اش بیان کند.
A- Du meinst ich sollte zwei Tage für die Prüfung üben, um sie zu bestehen. Ich werde drei Tage dafür üben. B- Dann, nur zu!
U
الف - منظورت اینست که من باید دو روز تمرین کنم تا امتحان را قبول بشوم. من سه روز تمرین خواهم کرد. ب - خوب پس خدا بیشتر قدرت بده!
Recent search history
Forum search
1
حروف الفبا و نشانه ها
1
امکان ندارد واژه وارد کرد
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com