Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 75 (2972 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
unausstehlich <adj.> U غیرقابل قبول
unerträglich <adj.> U غیرقابل قبول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
haltlos <adj.> U غیرقابل دفاع
unzählig <adj.> U غیرقابل شمارش
unhaltbar <adj.> U غیرقابل دفاع
gesperrt <adj.> U غیرقابل دسترس
unveränderbar <adv.> U به طور غیرقابل فسخ
unumstößlich <adv.> U به طور غیرقابل فسخ
unwiderruflich <adv.> U به طور غیرقابل فسخ
eisern <adv.> U به طور غیرقابل فسخ
starr <adv.> U به طور غیرقابل فسخ
definitiv <adv.> U به طور غیرقابل فسخ
Dilemma {n} U وضع دشوار [معمای غیرقابل حل]
Akzeptierung {f} U قبول
Aufnahme {f} U قبول
Empfang {m} U قبول
Anerkennung {f} U قبول
Entgegennahme {f} U قبول
Einwilligung {f} U قبول
Ein Rechtsstaat ohne unabhängige Justiz ist undenkbar. U حکومت مشروطه ای بدون نظم قضایی مستقل غیرقابل فکر است.
bewährt <adj.> <past-p.> U قبول شده
zugestimmt <adj.> <past-p.> U قبول شده
berechtigt <adj.> <past-p.> U قبول شده
befugt <adj.> <past-p.> U قبول شده
gebilligt <adj.> <past-p.> U قبول شده
abfinden U قبول کردن
erprobt <adj.> <past-p.> U قبول شده
befürwortet <adj.> <past-p.> U قبول شده
erlaubt <adj.> <past-p.> U قبول شده
gestattet <adj.> <past-p.> U قبول شده
autorisiert <adj.> <past-p.> U قبول شده
ausreichend <adj.> U قابل قبول
gültig <adj.> U قابل قبول
legitimiert <adj.> <past-p.> U قبول شده
Akzeptant {m} U قبول کننده
zulässig <adj.> U قابل قبول
ausreichend <adv.> U قابل قبول
Ich bin einverstanden. U قبول دارم.
Einbürgerung {f} U قبول تابعیت
genehmigt <adj.> <past-p.> U قبول شده
Rückantwort bezahlt U جواب قبول
annehmen U قبول کردن
bestehen U قبول شدن
erkennen U قبول کردن
bewilligt <adj.> <past-p.> U قبول شده
anerkennen U قبول کردن
akzeptieren U قبول کردن
zustimmen U قبول کردن
bestätigt <adj.> <past-p.> U قبول شده
empfangen U قبول کردن
zusagen [akzeptieren] U قبول کردن
einsehen U قبول کردن
freigegeben <adj.> <past-p.> U قبول شده
zugelassen <adj.> <past-p.> U قبول شده
anerkannt <adj.> <past-p.> U قبول شده
stichhaltig sein U قابل قبول بودن
sich einem Risiko aussetzen U ریسکی را قبول کردن
putativ <adj.> U مورد قبول عامه
piefig <adj.> U مورد قبول عامه
mutmaßlich <adj.> U مورد قبول عامه
gelten U قابل قبول بودن
anerkannter Flüchtling U پناهنده قبول شده
erfolgreich ablegen U قبول شدن - امتحان -
vermutlich <adj.> U مورد قبول عامه
spießig <adj.> U مورد قبول عامه
in Physik durchkommen U در امتحان فیزیک قبول شدن
die Physikprüfung bestehen U در امتحان فیزیک قبول شدن
einen Termin wahrnehmen U قبول کردن قرار ملاقات
abnehmen U پذیرفتن [قبول کردن] [پس از بازرسی و یا بررسی]
Nimmst du meine Herausforderung zu einem Schachspiel an? U دعوت من را برای یک مسابقه شطرنج قبول می کنی؟
die Führerscheinprüfung im ersten Anlauf schaffen U آزمون گواهینامه رانندگی را بار اول قبول شدن
Mindestens die Hälfte der Schüler hat die Prüfung nicht bestanden. U کم کمش نیمی از دانش آموزان درآزمون قبول نشدند.
Das dürfen Sie mir nicht abschlagen ! U این [درخواست یا پیشنهاد مرا] را باید قبول کنید!
Sie weigerte sich verschämt, noch mehr zu verraten. U او [زن] محجوبانه قبول نکرد چیز بیشتری درباره اش بیان کند.
A- Du meinst ich sollte zwei Tage für die Prüfung üben, um sie zu bestehen. Ich werde drei Tage dafür üben. B- Dann, nur zu! U الف - منظورت اینست که من باید دو روز تمرین کنم تا امتحان را قبول بشوم. من سه روز تمرین خواهم کرد. ب - خوب پس خدا بیشتر قدرت بده!
Recent search history Forum search
1حروف الفبا و نشانه ها
1امکان ندارد واژه وارد کرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com