Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 95 (2465 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
Betitelung
{f}
U
عنوان گذاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Anrede
{f}
U
عنوان
Themen
{pl}
U
عنوان ها
Thema
{n}
U
عنوان
Adresse
{f}
U
عنوان
Aufschrift
{f}
U
عنوان
Namen
{pl}
U
عنوان ها
Beiname
{m}
U
عنوان
Name
{m}
U
عنوان
Beiwort
{n}
U
عنوان
überschrift
{f}
U
سرفصل، عنوان
zum Beispiel
U
به عنوان مثال
Adelsprädikat
{n}
U
عنوان اشرافیت
Doktorwürde
{f}
U
عنوان دکتری
Buchtitel
{m}
U
عنوان کتاب
Doktor
{m}
U
عنوان دکتری
Berufsbezeichnung
{f}
U
عنوان شغلی
erkennen
[an; als]
U
بازشناختن
[از.به عنوان]
wiedererkennen
[an; als]
U
بازشناختن
[از.به عنوان]
Baron
{m}
U
بارون
[عنوان اشرافی]
Baronin
{f}
U
بارونس
[عنوان اشرافی زن]
Nichts zu danken!
U
قابل ندارد!
[به عنوان تعارف]
Eidgenossenschaft
{f}
U
عنوان رسمی کنفدراسیون سوئیس
Gern geschehen!
U
قابل ندارد!
[به عنوان تعارف]
Barrikade
{f}
U
مانع خیابانی
[به عنوان سنگر]
Keine Ursache!
U
قابل ندارد!
[به عنوان تعارف]
Briefkopf
{m}
U
عنوان چاپی بالای کاغذ
als etwas fungieren
U
به کار رفتن به عنوان چیزی
als etwas dienen
U
به کار رفتن به عنوان چیزی
agieren
[als Jemand]
U
عمل کردن
[به عنوان رتبه ای]
Er wurde als Verräter enttarnt.
U
او
[مرد ]
به عنوان خیانتکار افشا شد.
handeln
[als Jemand]
U
عمل کردن
[به عنوان رتبه ای]
Nimm es zum Andenken!
U
این را به عنوان سوغاتی بردار!
fungieren
[als Jemand]
U
عمل کردن
[به عنوان رتبه ای]
Biese
{f}
U
تو گذاری
Erzherzog
{m}
U
دوک بزرگ
[عنوان شاهزادگان اتریش]
agieren
[als Jemand]
U
عمل کردن
[به عنوان نماینده کسی]
handeln
[als Jemand]
U
عمل کردن
[به عنوان نماینده کسی]
adlig sein
U
لقب دار
[صاحب عنوان]
بودن
fungieren
[als Jemand]
U
عمل کردن
[به عنوان نماینده کسی]
Er arbeitet als Ingenieur.
U
او
[مرد]
به عنوان مهندس کار می کند.
Ernennung
{f}
U
نام گذاری
Eierlegen
{n}
U
تخم گذاری
Auswertung
{f}
U
ارزش گذاری
Bezeichnung
{f}
U
نام گذاری
Eisprünge
{pl}
U
تخمک گذاری ها
Benennung
{f}
U
نام گذاری
Bezeichnung
{f}
U
علامت گذاری
Abdichtung
{f}
U
واشر گذاری
Auszeichnung
{f}
U
قیمت گذاری
Diskriminierung
{f}
U
فرق گذاری
Anlage
{f}
U
سرمایه گذاری
Bombenanschlag
{m}
U
بمب گذاری
Beschriftung
{f}
U
حروف گذاری
Rohrleitung
{f}
U
لوله گذاری
Demarkation
{f}
U
علامت گذاری
Datierung
{f}
U
تاریخ گذاری
Benotung
{f}
U
علامت گذاری
Abzeichen
{n}
U
نشانه گذاری
Abschätzung
{f}
U
ارزش گذاری
Abgrenzung
{f}
U
علامت گذاری
Auswertung
{f}
U
قیمت گذاری
Eisprung
{m}
U
تخمک گذاری
Willst du mit mir ausgehen?
U
با من می روی بیرون؟
[به عنوان دوست پسر و دختر]
sprechen für
[als Vertreter]
U
از طرف
[کسی]
صحبت کردن
[به عنوان نماینده]
Jede Krise sollte als Chance gesehen
[betrachtet]
werden.
U
هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
Fehlinvestition
{f}
U
سرمایه گذاری غلط
Beschilderung
{f}
U
علامت گذاری
[جاده]
Anschlag
{m}
U
انگشت گذاری
[پیانو]
Fingersatz
{m}
U
انگشت گذاری
[موسیقی]
investieren
U
سرمایه گذاری کردن
Einkreisung
{f}
U
علامت گذاری
[با دایره]
Ausschilderung
{f}
U
علامت گذاری
[خیابان]
ausgehen
U
باهم بیرون رفتن
[به عنوان دوست پسر و دختر]
Die Seminare werden als Diskussionsplattform gesehen
[betrachtet]
.
U
سمینارها به عنوان یک صحن بحث در نظر گرفته می شوند.
Man muss die Feste feiern, wie sie fallen.
<proverb>
U
جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
Die katholische Kirche bietet sich als Beispiel an.
U
کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
Er sieht schlechterdings jedes Angebot als mögliche Falle.
U
او
[مرد]
تقریبا هر پیشنهادی را به عنوان تله احتمالی می بیند.
Fingerübung
{f}
U
تمرین انگشت گذاری
[موسیقی]
auf frischer Tat
U
شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود
[قانون]
in flagranti
U
شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود
[قانون]
die traditionelle Mittelschicht
U
کسب و کار و خانواده های متوسط در اجتماعی به عنوان یک گروه
Kristallisationskeim
{m}
U
جای تخم گذاری
[فیزیک]
[شیمی]
Kristallisationskern
{m}
U
جای تخم گذاری
[فیزیک]
[شیمی]
gemeinsamer Zugriff auf Dateien
[im Netzwerk]
U
اشتراک گذاری فایل
[در شبکه رایانه]
Brutanstalt
{f}
U
محل تخم گذاری
[مرغ یا ماهی]
Man kann aus einem Esel kein Rennpferd machen.
<idiom>
U
اگر خیار را رنگ بزنی نمی توانی آن را به عنوان موز بفروشی.
Wie wärs, wenn wir mal zusammen ausgehen?
U
نظرت از اینکه ما با هم برویم بیرون چه است؟
[به عنوان دوست پسر و دختر]
Abgabe
{f}
U
باج
[یکی از طرفین به عنوان نشانه ای از احترام و یا تسلیم و یا وفاداری به دیگریمی دهد]
Tribut
{m}
U
باج
[یکی از طرفین به عنوان نشانه ای از احترام و یا تسلیم و یا وفاداری به دیگریمی دهد]
Isolation
{f}
[Elektrizität; Wärme; Schall ...]
U
عایق گذاری
[مانند برق گرما صوت و غیره ]
gesperrt setzen
U
فاصله گذاری
[بین حروف را بیشتر کردن]
[رایانه شناسی ]
[چاپ]
Buchstaben
[Text]
sperren
U
فاصله گذاری
[بین حروف را بیشتر کردن]
[رایانه شناسی ]
[چاپ]
Jemanden als Jemand verpflichten
U
کسی را به عنوان کسی
[در پیشه ای]
استخدام کردن
mathematische Notation
{f}
U
نشانه گذاری ریاضی
[ریاضی]
Recent search history
Forum search
2
Arschloch
1
ابیکه رویه زمین ریخته رو نمیشه جمعش کرد
1
präposition
1
Runden
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com