Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 21 (3268 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Bonze {m} U شخص برجسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Etagenbett {n} U تخت خواب طبقه ای [برجسته]
Hochbett {n} U تخت خواب طبقه ای [برجسته]
Kajütenbett {n} U تخت خواب طبقه ای [برجسته]
[deutlich] hervortreten U برجسته بودن [موردتوجه بودن]
hervorstechen U برجسته بودن [موردتوجه بودن]
herausstechen U برجسته بودن [موردتوجه بودن]
sich abheben U برجسته بودن [موردتوجه بودن]
sich abzeichnen [von etwas] oder [gegen etwas] U برجسته بودن [موردتوجه بودن]
An seinen Schläfen traten die Venen hervor. U رگها در شقیقه اش برجسته بودند.
Die Umrisse der Bäume zeichneten sich gegen den klaren Nachthimmel ab. U نمای کرانی درخت ها در برابرآسمان صاف شب برجسته بود.
Leitmotiv {n} U عبارت برجسته و ملودی درموسیقی که چند دفعه تکرار میشود و مربوط به شخصی یا داستانی است
der rote Faden U عبارت برجسته و ملودی درموسیقی که چند دفعه تکرار میشود و مربوط به شخصی یا داستانی است
bekannt werden U برجسته شدن [با اهمیت شدن]
Herausragen {n} U برجستگی [جلو امدگی] [برتری] [نکته برجسته ] [موضوع برجسته] [چابکی درجست وخیز ]
Spitzenmann {m} U آدم مورد توجه [آدم برجسته در کار]
herausragen U برجسته [عالی] بودن [مورد توجه بودن]
herausragend <adj.> U برجسته [عالی] [مورد توجه ]
sich profilieren U برجسته شدن
Autogramm {n} U امضای شخصی [ازافراد برجسته]
Fettdruck {m} U حروف سیاه و برجسته [چاپ]
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com