Deudic | شبیه | Deutsch Persisch Wörterbuch Farsi German Dictionary دیکشنری آلمانی فارسی

✘ Close


Total search result: 32 (6 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	Deutsch	Persisch	Menu
	ähnlich [wie Jemand oder etwas] <adj.> U	شبیه [به کسی یا چیزی]
	ähnlich [ Dativ] <adj.> U	شبیه [به]
	gleich [wie Jemand oder etwas] <adj.> U	شبیه [به کسی یا چیزی]
	Attrappe {f} U	شبیه
	ähnlich <adj.> U	شبیه
	gleich <adj.> U	شبیه
	gleichartig <adj.> U	شبیه
	similär <adj.> U	شبیه

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	Abklatsch {m} U	شبیه سازی
	aussehen [wie] U	شبیه بودن
	ähnlich sein U	شبیه بودن
	ähnlich gelagert sein U	شبیه بودن
	Dolchmesser {n} U	کارد [شبیه به خنجر]
	Der Apfel fällt nicht weit vom Stamm. <proverb> U	درست شبیه پدر.
	Wie der Vater, so der Sohn. U	درست شبیه پدر
	Er sieht seinem Bruder ähnlich. U	او [مرد] شبیه به برادرش است.
	brüllen U	صدای شبیه نعره کردن
	grölen U	صدای شبیه نعره کردن
	Schrei {m} U	صدای گوشخراش [ فریاد شبیه جیغ ]
	Sorusch sieht seinem Vater unheimlich ähnlich. U	سروش درست شبیه به پدرش است.
	Er ist seinem Vater wie aus dem Gesicht geschnitten. U	او [مرد] دقیق شبیه به پدرش است.
	Doppelgängerin {f} U	بدل [زن کاملا شبیه به یک شخصیت معروف]
	Die Zwillinge sehen sich zum Verwechseln ähnlich. U	دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
	Doppelgänger {m} U	بدل [مرد کاملا شبیه به یک شخصیت معروف]
	Dudelsack {m} U	نی انبان [نوعی ساز بادی شبیه مشک]
	Fanfare {f} U	فانفار [نوعی ساز بادی شبیه شیپور]
	Banjo {n} U	بانجو [نوعی ساز زهی شبیه تار]
	Cembalo {n} U	کلاوسن [سازی است کوبه ای و زهی شبیه سنتور]
	sich wie etwas [Nominativ] anfühlen U	احساس که شبیه به چیزی باشد کردن [مثال پارچه]
	falscher Freund U	واژه ای در دو زبان که شبیه به هم هستند اما معنی آنها کاملا فرق دارد.
	aussehen wie ein [Affen] Arsch mit Ohren U	شبیه به گه بودن [اصطلاح برای کسی که از او بیزار باشند ] [اصطلاح عامیانه]
	Maulesel {m} U	شبیه اسب [اسب نر با خر ماده]

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy