Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 77 (7455 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
Flugzeugabsturz
{m}
U
سقوط هواپیما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Das Flugzeug stürzte ins Meer ab.
U
هواپیما در دریا سقوط کرد.
Other Matches
Schacht
{m}
U
جایگاه پارک
[چند]
هواپیما
[در کشتی یا اشیانه هواپیما ]
Absturz
{m}
U
سقوط
Fall
{m}
U
سقوط
Einsturz
{m}
U
سقوط
Absturz
{m}
U
سقوط ناگهانی
Börsensturz
{m}
U
سقوط بورس
Abfall
{m}
U
سقوط - کاهش
Fallgesetz
{n}
U
قانون سقوط اجسام
Fallgeschwindigkeit
{f}
U
سرعت سقوط اجسام
Fallhöhe
{f}
U
ارتفاع در سقوط آزاد
stürzen
U
سقوط سنگین کردن
Fallgeschwindigkeit
{f}
U
سرعت در سقوط آزاد
Er wurde bei einem Flugzeugabsturz getötet.
U
او
[مرد]
در سقوط هواپیمایی کشته شد.
Einbruch
{m}
U
سقوط
[مثال بهای سهم در بورس]
abfallen
U
کاهش یافتن - سقوط کردن - مرتد شدن
Mit leichtsinnigen Ausgaben führte er den Zusammenbruch der Firma herbei.
U
او
[مرد]
با مخارج بی ملاحظه سبب سقوط شرکت شد.
Flieger
{m}
U
هواپیما
Flugzeug
{n}
U
هواپیما
Flugpassagier
{m}
U
مسافر هواپیما
Flugzeugrumpf
{m}
U
بدنه هواپیما
Flugzeugführer
{m}
U
خلبان هواپیما
Pilotin
{f}
U
خلبان هواپیما
[زن]
Flugzeugbau
{m}
U
هواپیما سازی
Flosse
{f}
U
سکان هواپیما
Bordpersonal
{n}
U
خدمه هواپیما
Lotse
{m}
U
خلبان هواپیما
Bordmechaniker
{m}
U
مکانیسین هواپیما
Crew
{f}
U
خدمه هواپیما
Pilot
{m}
U
خلبان هواپیما
Flugzeughalle
{f}
U
آشیانه هواپیما
Flugzeugentführung
{f}
U
هواپیما ربایی
Bord
{n}
U
داخل هواپیما
Flugzeugmotor
{m}
U
موتور هواپیما
Bordschütze
{m}
U
توپچی هواپیما
Bordradar
{n}
U
رادار هواپیما
Flugzeugführerin
{f}
U
خلبان هواپیما
[زن]
Fluggast
{m}
U
مسافر هواپیما
Führerraum
{m}
U
جای خلبان
[در هواپیما]
Bodenstation
{f}
U
ایستگاه زمین
[هواپیما]
Landung
{f}
U
فرود
[هواپیما یا موشک]
Besatzung
{f}
U
سرنشین کشتی یا هواپیما
Zwischenlandung
{f}
U
نشست میانی هواپیما
Steuer
{n}
U
فرمان
[هواپیما یا کشتی]
abheben
U
بلند شدن
[هواپیما]
an Bord
U
سوار
[کشتی یا هواپیما]
Abflug
{m}
U
بلند شدن هواپیما
abfliegen
U
با هواپیما مسافرت کردن
Blindlandung
{f}
U
فرود کور
[هواپیما]
Flugmodell
{n}
U
نمونه کوچک هواپیما
Kabinenpersonal
{n}
U
کارکن کابین
[هواپیما]
Fehllandung
{f}
U
فرود اجباری
[هواپیما]
Bordkarte
{f}
U
کارت ورود به هواپیما
Cockpit
{n}
U
اتاق خلبان
[هواپیما]
Bruchlandung
{f}
U
فرود اجباری هواپیما
Schnauze
{f}
[Vorderteil]
U
قسمت جلوی هواپیما یا خودرو
abfliegen
U
کندن، پرواز کردن هواپیما
Kissen
{n}
U
[هواپیما]
بالشتک یا عمومی نازبالش
besteigen
U
سوار شدن
[کشتی یا هواپیما]
Das Flugzeug spuckte seine Passagiere aus.
U
هواپیما مسافران را خالی کرد.
Steuer
{n}
U
سکان هواپیما
[یا وسیله هدایت ]
Anschnallgurt
{m}
U
کمربند ایمنی
[دراتومبیل،هواپیما]
Bug
{m}
U
قسمت جلوی کشتی یا هواپیما
Flotte
{f}
U
دسته ای از کشتی
[یا هواپیما یا خودرو]
Flugzeugbauer
{m}
U
شرکت ساخت هواپیما
[اقتصاد]
ausrollen
U
حرکت آخر تا به ایست رسیدن
[هواپیما]
auslaufen
U
حرکت آخر تا به ایست رسیدن
[هواپیما]
mit etwas
[gerade noch]
mitkommen
U
چیزی را گرفتن
[قطار هواپیما یا کشتی]
Wrackteil
{m}
U
تکه ای از لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
sich auf den Weg machen
U
رهسپار
[به]
مسیر مقصدی شدن
[هواپیما یا کشتی]
aufbrechen
[nach]
U
رهسپار
[به]
مسیر مقصدی شدن
[هواپیما یا کشتی]
Kurs nehmen
[auf]
U
رهسپار
[به]
مسیر مقصدی شدن
[هواپیما یا کشتی]
einen Flug antreten
U
سوار هواپیما شدن
[برای پرواز به مقصدی]
Chartervertrag
{m}
U
پیمان اجاره هواپیما یا کشتی
[به طور دربست]
Bauchlandung
{f}
U
فرود اجباری هواپیما بر روی شکم و بدون استفاده از چرخ ها
Abstellgleis
{n}
U
یک بخش برای کار ویژه
[مانند سرویس یا انبار یا هواپیما وغیره]
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com