Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 79 (5837 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
Seid leise, damit ihr die anderen nicht aufweckt.
U
ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Hören Sie auf zu drängeln!
U
عاجز نکنید !
Mich lass
[t]
da raus
[außen vor]
.
U
من را حساب نکن
[نکنید]
!
Ohne mich.
U
من را حساب نکن
[نکنید]
!
Bitte wechseln Sie nicht die Bettwäsche.
U
لطفا لحاف و ملافه را عوض نکنید.
Sie können sich auf mich verlassen.
U
شما می توانید به من اعتماد داشته باشید
[کنید]
.
Schönen Feierabend!
U
روز خوبی داشته باشید!
[بعد از کار]
sehr aufmerksam
<adj.>
U
بیدار
wachsam
<adj.>
U
بیدار
Möchten Sie gerne eine Tasse Kaffee?
U
آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
Bitte legen Sie ab!
U
لطفا راحت باشید. می تونم کت تان را آویزان کنم؟
erwachen
U
بیدار شدن
wachen
U
بیدار شدن
auf sein
U
بیدار بودن
aufwachen
U
بیدار شدن
aufwecken
U
بیدار شدن
erwecken
U
بیدار شدن
wecken
U
بیدار شدن
wecken
U
از خواب بیدار کردن
Wecken Sie mich bitte erst um 9 Uhr!
U
لطفا من را ساعت ۹ بیدار کنید!
Weckruf
{m}
U
زنگ بیدار شدن
[هتل]
ruhig
<adj.>
U
ساکت
leise
<adj.>
U
ساکت
still
<adj.>
U
ساکت
Ich war die ganze Nacht in meinem Bett auf.
U
من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
sich wecken lassen
U
بگذارید کسی شما را بیدار کند
Schnauze!
U
ساکت باش!
Schweig!
<idiom>
U
ساکت باش!
Schweig still!
<idiom>
U
ساکت باش!
Hör auf zu reden!
<idiom>
U
ساکت باش!
schweigen
U
ساکت ماندن
[ungenutzt im Verborgenen ]
schlummern
U
ساکت بودن
einen Dornröschenschlaf halten
U
ساکت بودن
dämpfen
U
ساکت کردن
Sei still!
<idiom>
U
ساکت باش!
Halt
[mal]
die Luft an!
<idiom>
U
ساکت باش!
sich telefonisch wecken lassen
U
بگذارید کسی با تلفن شما را بیدار کند
Wecken Sie mich um sieben Uhr, bitte.
U
لطفا من را ساعت هفت صبح بیدار کنید.
Halt's Maul!
U
ساکت باش !
[در باواریا]
[در اتریش]
Haben Sie etwas ruhigeres?
U
ساکت تر از این دارید؟
[اتاق]
Halt die Goschen!
U
ساکت باش !
[در باواریا]
[در اتریش]
Sei doch mal still!
U
ساکت باش!
[صدایت خیلی بلند است]
Was sagen die anderen?
U
دیگران چه می گویند؟
Könnt Ihr dieses Wochenende auf den Hund aufpassen?
U
آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
die Fäden in der Hand haben
<idiom>
U
دیگران را آلت قراردادن
schmarotzen
U
بار دیگران شدن
verletzen
U
تجاوز کردن
[به حق دیگران]
zu Lasten der Gesellschaft leben
U
بار دیگران شدن
Verstoß
{m}
U
تجاوز به حقوق دیگران
Verletzung
{f}
U
تجاوز به حقوق دیگران
Bruch
{m}
U
تجاوز به حقوق دیگران
Missachtung
{f}
U
تجاوز به حقوق دیگران
Übertretung
{f}
U
تجاوز به حقوق دیگران
schadenfroh sein
U
از بدبختی دیگران لذت بردن
sich am Unglück anderer laben
U
از بدبختی دیگران لذت بردن
Absonderung
{f}
U
جدا نگهداری
[بیمار از دیگران]
nicht in die Reihe gehören
<idiom>
U
نامشابه
[دیگران در گروهی]
بودن
Quote
{f}
U
اندازه چیزی در برابر با دیگران
Ausmaß
{n}
U
اندازه چیزی در برابر با دیگران
Proportion
{f}
U
اندازه چیزی در برابر با دیگران
Verhältnis
{n}
U
اندازه چیزی در برابر با دیگران
Anteil
{m}
U
اندازه چیزی در برابر با دیگران
Aufführung
{f}
اجرا
[نمایش یا کنسرت درمقابل دیگران]
ganz allein
<adj.>
U
بدون کمک دیگران
[با اختیار خود]
ohne Unterstützung
<adj.>
U
بدون کمک دیگران
[با اختیار خود]
eigenständig
<adj.>
U
بدون کمک دیگران
[با اختیار خود]
ohne Hilfe
<adj.>
U
بدون کمک دیگران
[با اختیار خود]
Sie hat mehr Schuld als die anderen.
U
او
[زن]
بیشتر از دیگران گناه کار
[مقصر]
است.
beiseite
<adv.>
U
بکنار
[بیک طرف]
[جداگانه]
[جدا از دیگران ]
zur Seite
<adv.>
U
بکنار
[بیک طرف]
[جداگانه]
[جدا از دیگران ]
Sein Glück besteht darin, anderen zu helfen.
U
خوشبختی او در این است که به دیگران کمک کند.
abtischen
U
پول
[زیادی]
بدون ملاحظه به دیگران در آوردن
[در سوییس]
Ich wollte Zelten gehen, aber die anderen waren gleich dagegen.
U
من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
Diese Hose sieht kein bisschen anders aus als die anderen.
U
به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
Jemanden in die Reihe bringen
U
زور کردن کسی که خودش را
[به دیگران]
وفق بدهد یا هم معیار بشود
zu Ihrer Information
U
برای آگاهی شما
[برای اینکه شما آگاه باشید]
zur Information
U
برای آگاهی شما
[برای اینکه شما آگاه باشید]
sich um etwas
[Akkusativ]
raufen
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
sich um etwas reißen
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
Recent search history
Forum search
1
درحال انجام خدمت سربازی. موفق باشید!
1
Man wird nicht dadurch besser,dass man andere schlecht macht
1
برای شاد کردن دیگران باید بعضی وقتها هم باخت
1
در شادی دیگران سهیم شدن
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com