Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 65 (5929 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
Die Tage nehmen ab.
U
روزها کوتاه می شوند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ausgerechnet heute
U
از همه روزها امروز
[باید باشد]
In diesen Tagen habe ich nicht Zeit und Geduld
U
این روزها اصلا حال و حوصله ندارم
Muss das
[ausgerechnet]
heute sein?
U
این حالا باید امروز باشد
[از تمام روزها]
؟
Ich komme momentan nicht viel unter
[die]
Leute.
U
این روزها من با مردم خیلی رفت و آمد ندارم.
zum Vergleich
U
وقتی مقایسه می شوند
kurz
<adj.>
U
کوتاه
Fädchen
{n}
U
نخ کوتاه
Zwergin
{f}
U
کوتوله
[قد کوتاه]
[زن]
Zwerg
{m}
U
کوتوله
[قد کوتاه]
abkürzen
U
کوتاه کردن
Bolzen
{m}
U
میله کوتاه
Engstirnigkeit
{f}
U
کوتاه بینی
kurz gesagt
U
به بیان کوتاه
einfach ausgedrückt
U
به بیان کوتاه
beschränkt
<adj.>
U
کوتاه نظر
Anhöhe
{f}
U
تپه کوتاه
Ausflug
{m}
U
سفر کوتاه
kurz
<adv.>
U
بصورت کوتاه
Abstecher
{m}
U
گردش کوتاه
Atempause
{f}
U
تنفس کوتاه
Bubikopf
{m}
U
موی کوتاه
Borniertheit
{f}
U
کوتاه نظری
Aufschrei
{m}
U
فریاد کوتاه
engstirnig
<adj.>
U
کوتاه نظر
kürzen
U
کوتاه کردن
Kurzbeschreibung
{f}
U
شرح کوتاه
Kurzdarstellung
{f}
U
شرح کوتاه
Kurzfassung
{f}
U
شرح کوتاه
spießig
<adj.>
U
کوتاه فکر
piefig
<adj.>
U
کوتاه فکر
Kurzstrecke
{f}
U
سفر کوتاه
[بلیط]
Abnahme
{f}
U
کوتاه شدن
[روز]
knappe, schneidige Sprechweise
{f}
U
سخن کوتاه و با نفوذ
undeutliche Aussprache
{f}
U
سخن کوتاه و بریده
Bagatelle
{f}
U
قطعه کوتاه موسیقی
Damit erübrigen sich weitere Berechnungen.
U
سپس محاسبه های دیگر زاید می شوند.
Sondermeldung
{f}
U
خبر ویژه و کوتاه و فوری
Kurzmeldung
{f}
U
خبر ویژه و کوتاه و فوری
Eilmeldung
{f}
U
خبر ویژه و کوتاه و فوری
das Verfahren abkürzen
U
جریان روند را کوتاه کردن
kurzfristig
<adv.>
U
برای دوره کوتاه مدت
auf kurze Sicht
<adv.>
U
برای دوره کوتاه مدت
kurzfristig
<adj.>
U
کوتاه مدت
[اصطلاح رسمی]
Info
{f}
U
کوتاه نوشته برای اطلاعات
ins Blaue schießen
<idiom>
U
سنگی را انداختن
[کوشش کنند تا ببینند موفق می شوند]
nicht ausleihbare
[entlehnbare]
Medien
U
اجناسی که قرض داده نمی شوند
[بیشتر در کتابخانه]
Die Seminare werden als Diskussionsplattform gesehen
[betrachtet]
.
U
سمینارها به عنوان یک صحن بحث در نظر گرفته می شوند.
Wenn ich so etwas sehe, stellen sich mir die Haare auf.
U
وقتی من همچه چیزی میبینم موهایم سیخ می شوند.
im Nebel stochern
<idiom>
U
سنگی را انداختن
[کوشش کنند تا ببینند موفق می شوند]
Verkehrskollaps
{m}
U
راهبندان مطلق
[به طوری که چهار راههای اصلی بسته شوند]
Stillstand
{m}
U
راهبندان مطلق
[به طوری که چهار راههای اصلی بسته شوند]
Verkehrsinfarkt
{m}
U
راهبندان مطلق
[به طوری که چهار راههای اصلی بسته شوند]
totaler Stau
{m}
U
راهبندان مطلق
[به طوری که چهار راههای اصلی بسته شوند]
Langfristig verstopft fettreiche Ernährung die Arterien.
U
در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
Sie kam auf einen Sprung herein.
U
او
[زن]
آمد تو سری بزند
[برای دیدار کوتاه]
.
[Der Termin]
Das ist
[mir]
zu kurzfristig.
U
آگاهی
[برایم]
خیلی کوتاه مدت است.
Vorlage
{f}
U
پاس کوتاه از میان مدافعان
[فوتبال]
[ورزش]
Der Stadtrat verfügte, dass Hunde dort an der Leine geführt werden müssen.
U
شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
Der Rattenfänger von Hameln
U
نی نواز هاملن
[با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
Der Rattenfänger von Hameln
U
فلوت زن رنگارنگ هاملن
[با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
Lügen haben kurze Beine.
<proverb>
U
دروغ عمرش کوتاه است.
[زود فاش می شود که حقیقت ندارد]
Jemanden
[sich]
aussperren
[aus etwas]
U
در را روی
[خود]
کسی قفل کردن
[و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
Auf kurze Sicht ist es unter Umständen klüger, auf den Gewinn zugunsten des Umsatzes zu verzichten.
U
برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
gestützter Anschlag
U
کشیدن سیم گیتار
[کلاسیک]
[انگشت به روی سیم همسایه کوتاه مدت تکیه میکند]
Recent search history
Forum search
1
Was ist röcklein
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com